loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب آفریقایی - لوکلزیو

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب آفریقایی اثر ژان ماری گوستاو لوکلزیو و ترجمه ی آزیتا همپارتیان توسط انتشارات نیلوفر به چاپ رسیده است.

در طول محتوای رمان پیش رو، شخصیت اصلی داستان، به روایت و شرح زندگی خود و خانواده اش برای مخاطب می پردازد. وی در سن هشت سالگی همراه با مادر، پدر و تنها برادرش، به کشور "آفریقا" سفر کرده و مدتی را در "اوبودو" و در خانه ای ساده و ساخته شده از بلوک سیمانی با سقف شیروانی پوشیده از برگ درختان و به دور از هر گونه تجمل و رفاهی ساکن می شود. پدر راوی پزشکی حاذق بوده و از همین روی از جانب دولت، مامور و مسئول درمان بیماری ها و مشکلات جسمی مردم این سرزمین دور افتاده می شود. بنا بر اظهارات راوی، خانواده ی او، تنها خانواده ی اروپایی ای هست که در این مکان حضور دارند. وی به محض ورود به اوبودو، محو چهره های عجیب، رنگ پوست، نوع پوشش مردم این اهالی و ... گشته و این قبیل موارد، تعجب راوی هشت ساله را برانگیخته و او را با سوالات پی در پی مواجه می سازد. فقر و مشقت های طاقت فرسای زندگی کودکان هم سن و سالش، وی را با دنیایی تازه آشنا ساخته و زندگی آینده اش را به شدت تحت تاثیر قرار داده و در نتیجه، موجب خلق ماجراهایی خواندنی و پر کشش می شود.


برشی از متن کتاب


در باب این چهره که با آن زاده شده ام، حرف هایی دارم. پیش از هر چیز باید بپذیرمش. اگر بگویم دوستش نمی داشتم، اهمیتی می یابد که در کودکی ام نداشت. از آن متنفر نبودم، بدان توجه نمی کردم، از آن پرهیز می کردم. در آیینه به آن نمی نگریستم. به نظرم، سال ها هرگز ندیدمش. در عکس ها نگاهم را بر می گرداندم، گویی کس دیگری جای مرا گرفته بود. حدود هشت سالگی، در افریقای غربی، در نیجریه زندگی می کردم. در منطق ای که جز پدر و مادرم، هیچ اروپایی دیگری نبود، جایی که در نظر کودکی که من بودم، نوع بشر تنها از ایبوها تشکیل می شد و از یوروباها. در کلبه ای که ما در آن زندگی می کردیم (کلمه ی کلبه «case» ردی از استعمار دارد که امروزه به احتمال باید بهت آور باشد اما به خوبی خانه ای سازمانی را توصیف می کند که دولت انگلستان برای پزشکان ارتش تدارک دیده بودند، کف پوشی از سیمان، چهار دیوار از بلوک سیمانی و بدون پوشش تگرگی، سقف شیروانی پوشیده از برگ درختان، بی هیچ تزئیناتی، ننوهایی اویخته به دیوار به عنوان تخت خواب، و تنها نشانه ی رفاه، دوشی بود که با لوله های آهنی به منبع روی شیروانی متصل بود و با نور خورشید گرم می شد)، پس در این کلبه نه آیینه ای بود، نه تابلویی، نه هیچ چیز دیگری که شاید دنیای را به یادمان بیاورد که تا آن زمان در آن زندگی کرده بودیم. بر صلیبی که پدرم بر دیوار آویخته بود، هیچ شمایل انسانی نبود. آن جا بود که فراموشی را آموختم. تصور می کنم تاریخ پاک شدن چهره ی خود و اطرافیانم، مصادف است با تاریخ ورود به این کلبه. در همان روز، یا بهتر بگویم در پی آن، تاریخ ظهور تن ها بود. تن خودم، تن مادرم، تن برادرم، تن پسر بچه های همسایه که با آن ها بازی می کردم، تن زنان آفریقایی در باریک ره های اطراف رودخانه، یا در بازار نزدیک رودخانه استخوان بندی شان، سینه های سنگین شان، پوست براق پشت شان احلیل پسرها با رد صورتی ختنه بی شک چهره هایی هم بود، اما شبیه صورتک چرمی، سخت شده با آثار زخم، نشانه های آیینی شکم های برآمده، دکمه های ناف شبیه سنگ ریزه ای دوخته زیر پوست بوی تن ها در لمس آن ها، پوست سخت نبود، گرم بود و سبک، با هزاران مو این نزدیکی را احساس می کنم، هم چنین تعداد بی شمار تن ها را در پیرامونم، چیزی که پیش تر نشناخته بودم، چیزی نو در عین حال دیر آشنا که ترس را به دور می راند در آفریقا، گستاخی تن ها باشکوه بود عرصه را می گشود، عمق می بخشید، حس ها را مکرر می کرد، شبکه ای انسانی در پیرامونم می گستراند با سرزمین ایبو، با مسیر رودخانه ی آبیا، با کلبه های دهکده، با سقف هاشان به رنگ زرد آتشین، با دیوارهاشان به رنگ خاک هم نوایی داشت آفریقا در این نام هایی می درخشید که در وجودم رخنه می کردند و معنایی فراتر ...

  • نویسنده: ژان ماری گوستاو لوکلزیو
  • مترجم: آزیتا همپارتیان
  • انتشارات: نیلوفر


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب آفریقایی - لوکلزیو" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل