loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب آرش (حکایت تیرانداختن مرد قصه گو)

5 / -
وضعیت کالا : آماده ارسال
قیمت :
39,000 تومان
* تنها 1 عدد در انبار باقی مانده
افزودن به سبد خرید
دسته بندی :

کتاب آرش (حکایت تیر انداختن مرد قصه گو) نوشته ی مرجان فولادوند و تصویرگری پژمان رحیمی زاده توسط نشر افق به چاپ رسیده است.

قسمتی از سرزمین ایران در حمله ی تورانیان به دست دشمن افتاده است و بیش تر سرداران سپاه ایران در این حمله کشته و زخمی شده اند. پیران و بزرگان ایرانی تصمیم می گیرند که با دشمن صحبت کنند تا با مشخص کردن خراج برای مردم، آن ها را رها کنند و زنان و کودکان را به بردگی نگیرند، اما دشمن این پیشنهاد را نمی پذیرد. یکی از سرداران سپاه دشمن که بسیار هم زیرک بود، نقشه ای می کشد و پیشنهاد می دهد که یک نفر از سپاه ایران کمان بیاندازد و تیر او در هر کجا که بر زمین نشست آن جا سرزمین ایران و قسمت دیگر سرزمین توران باشد. بزرگِ پیران رو به " آرش " کرده و از او می خواهد که این کار را انجام دهد، او، سربازی ساده و کشاورزی قصه گو است که قصه را از نیزه بیش تر دوست دارد. او نه جنگ جو بوده و نه سردار اما اکنون مامور انجام این کار مهم شده است تا سرزمینش و مردمان آن را نجات دهد...

آیا آرش از عهده ی انجام این کار به درستی برخواهد آمد؟

چه بلایی بر سر مردم ایران و سرزمین شان خواهد آمد؟

 


برشی از متن کتاب


اما داناترین فرماندهان، آن که می دانست بردگان زنده بیش تر از دشمنان مرده به کار می آیند، پیش آمد و به فریب و ریشخند، راهی مقابل ایرانیان نهاد: به شما فرصتی خواهیم داد: ایرانیان به کمان کشی شهره اند؛ پس گزیده ترین تیراندازتان را بگویید از بالای کوه تیری بیفکند. هر جا تیر او بر زمین نشست، خاک شما و از پس آن سرزمین ما خواهد بود. و آن هنگان نفرین تان بیهوده خواهد بود و انتقام تان نابجا، که مرزهای سرزمین تان را خودتات معین کرده اید. و اگر جز این خواهید شمشیرهای تان را بوسه زنید که خداوندگار مرگ شمایان اند. پیران پدیرفتند. سربازان دشمن می خندیدند و نعش تیراندازان ایرانی را به هم نشان می دادند. مردان فریاد می کردند که این نیز جز مرگی به ریشخند آلوده نیست که یک تیر پرتاب از این سنگلاخ بیهوده، دورتر نخواهد رفت. پیران اما در میان سربازان باقی مانده چشم می گردانند تا تواناترین شان را بیابند. مردان پشت هم پنهان می شدند و زخم هایشان را آشکارتر می کردند، مبادا پرتاب تیر ننگین سرنوشت شان را به شومی رقم زند. همه به پیران قوم چشم دوخته بودند. اما نگاه آرش به کودکی افتاد که پشت مادر پناه گرفته و به آن همه زخم دهان باز کرده، خیره مانده بود و از ترس می لرزید. پس، پیشانی بند خیس از عرق را باز کرد و چنان به خون های خشک شده ی صورت کشید تا پاک شد. زخم را که از شوری عرق می سوخت زیر موها پنهان کرد و آستین تا خورده تا بازو را پایین آورد، زخم های دست را پوشاند. راست تر ایستاد و رو به کودک ترسیده خندید. پیران قوم او را دیدند که زخمی نداشت و راست ایستاده بود بی تکیه بر شمشیر که کوتاه تر از آن بود که تیغه اش به زمین برسد. پس در او خیره شدند. نام تو چیست؟ آرش. و آرش نه کمانداری به نام بود، نه سرداری از میان سواران. سرباز ساده ای بود از فوج پیادگان که وقت جنگ از مزرعه ها، باغ ها و خانه ها به نبرد خوانده می شدند؛ با شمشیرهای بی آذین به سختی می جنگیدند و به آسانی می مردند....

نویسنده


" مرجان فولادوند " دارای مدرک کارشناسی ارشد ادبیات از دانشگاه علامه طباطبایی و دانشجوی دکترای رشته ی ادبیات دانشگاه الزهرا می باشد. او علاقه ی بسیاری به ادبیات کهن داشته و هم چنین مطالعات بسیاری در زمینه ی تاثیر اسطوره ها بر زندگی امروز دارد. آثار: طوطی و بازرگان ( ترجمه )، من و یک گلدان خالی، نیمه ی پنهان ماه، ماه مهربان، رستم و سهراب ( ترجمه )

نویسنده: مرجان فولادوند تصویرگر: پزمان رحیمی زاده انتشارات: افق


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب آرش (حکایت تیرانداختن مرد قصه گو)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل