loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب آرتور سبز - نردبان

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب آرتور سبز نوشته ی مارک براون و ترجمه ی نگار عجایبی توسط انتشارات فنی ایران به چاپ رسیده است.

آن روز کلاس درس به جای مدرسه در باغ برگزار می شود و آقای معلم از بچه ها می خواهد هر کدام به دنبال راهکاری برای حفاظت از محیط زیست باشند تا بتوان با کمک آن روش ها، کره ی زمین را به جای بهتری برای زندگی تبدیل کرد؛ او اسم این برنامه را هم "ماشین سبز بزرگ" می گذارد. در راه بازگشت به خانه "آرتور" و دوستانش هر کدام روش هایی را پیشنهاد می دهند به عنوان مثال "باستر" تصمیم می گیرد از این به بعد غذای بیش تری بخورد تا پسماندی از آن باقی نماند، "بنیکی" می خواهد قوطی های نوشابه را جمع آوری کند و به شرکت بازیافت تحوبل بدهد تا زباله ی کم تری تولید شود و با پول حاصل از آن خرس های قطبی را نجات بدهد و... اما آرتور افکار بزرگ تری در سر دارد. آن روز بعد از مدرسه، چرخی در قسمت های مختلف خانه می زند و کارهای عجیبی انجام می دهد مثلا تمام لامپ ها را با نوع کم مصرف شان عوض می کند، گوشی تلفن مادربزرگ را از شارژ می کشد، تایم حمامش را بسیار کوتاه می کند، به هنگام مسواک زدن شیر آب را می بندد... و کلی کارهای دیگر که تا به آن روز نسبت به انجام شان بی اهمیت بود. روز بعد او مدت بیش تری را در مدرسه می ماند تا روی ایده ی ماشین سبز بزرگ، با دقت بیش تری کار کند؛ تمام وجود و حواس آرتور تنها متوجه این پروژه شده است. "دورا" خواهر کوچک تر او، در کمال تعجب متوجه می شود دست های برادرش به رنگ سبز درآمده است. او با خود فکر می کند نکند برنامه ی ماشین سبز بزرگ، آرتور را هم سبز کند؟ این کتاب را بخوانید تا متوجه شوید برنامه ی راز آمیز آرتور چطور خانواده ی او را هم سبز می کند؟ صفحات مصور بارنگ آمیزی شاد از جمله جذابیت های آن برای کودکان می باشد.

 


برشی از متن کتاب


کلاس درس آرتور و دوستانش امروز در باغ برگزار شد. آقای رَت برن درباره ی برنامه ی هفته ی بعد آنها توضیح داد: اسم برنامه ی خود را ماشین سبز بزرگ می گذاریم. باید راه هایی پیدا کنید تا با آن ها بتوانیم این کره ی زمین مان را به جای بهتری برای زندگی تبدیل کنیم. آخرش هم تمام فکرهایی را که در این مورد می کنید در جشن خانوادگی مدرسه به همه نشان خواهیم داد. آرتور و دوستانش در راه خانه درباره ی برنامه ی کلاسی شان حرف می زدند. باستر گفت: دارم به زباله ها فکر می کنم. عاشق غذا خوردنم وقتی غذایت را نخوری باید آن را دور بریزی. پس شاید مجبور شوم بیش تر بخورم. مافی گفت: می خواهم تمام لباس کهنه هایم را بفروشم تا کسان دیگری بتوانند از آنها استفاده کنند. این طوری می توانم لباس های تازه ای هم بخرم. بنیکی گفت: قوطی های نوشابه را جمع می کنم و به غرفه ی بازیافت تحویل می دهم. با پولش می توانم به نجات خرس های قطبی کمک کنم. دوستان آرتور از او پرسیدند: تو می خواهی چه کار کنی؟ آرتور لبخند زد و گفت: بعدا خواهید دید! آرتور در خانه راه می رفت و چیزهایی را می نوشت و با خودش حرف می زد. دورا پرسید: چرا کارهای عجیب و غریب می کنی؟ آرتور گوشی تلفن همراه مادرش را از دستگاه شارژ جدا کرد و آن را از برق کشید، فقط گفت: ماشین سبز بزرگ! بعد از شام آرتور لامپ های خانه را با لامپ کم مصرف عوض کرد. قبل از خواب کوتاه تر از همیشه دوش گرفت و وقتی داشت مسواک می زد؛ شیر آب را بست. بعد آرتور به اتاق دورا آمد تا به او شب بخیر بگوید. دورا هنوز داشت کتاب " فلافی، اسب تک شاخ "، را می خواند که آرتور چراغ را خاموش کرد. روز بعد آرتور و دوستانش بعد از تمام شدن کلاس ها، در مدرسه ماندند تا روی برنامه های شان کار کنند. باستر پرسید: این تصویری از خانه تان است؟ آرتور جواب داد: بله! راه هایی پیدا کرده ام که می توانم که تقریبا در همه ی اتاق ها در مصرف برق صرفه جویی کنم. آرتور دیرتر سر شام آمد. دورا گفت: یادت باشد خیلی به من بدهکار. مجبور شدم به جای تو میز شام را بچینم. آرتور گفت: معذرت می خواهم. توی مدرسه داشتم روی ماشین سبز بزرگ کار می کردم. بعد دورا متوجه شد دست های آرتور سبز رنگ اند. با خودش فکر کرد این ماشین دارد آرتور را سبز می کند. دورا موقع خواب یک عالمه گیاه توی اتاقش دید. صداهای عجیبی از پارکینگ می آمد. یک سایه هم یواشکی توی حیاط راه می رفت...      

نویسنده: مارک براون مترجم: نگار عجایبی انتشارات: فنی ایران  


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب آرتور سبز - نردبان" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل