loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب آخرین شاگرد 9 (چوبه ی دار خون آشام)

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب چوبه‌ی دار خون آشام جلد نهم از مجموعه‌ی آخرین شاگرد، نوشته‌ی جوزف دیلینی و ترجمه‌ی مریم منتصر الدوله توسط نشر افق به چاپ رسیده است.

گریملکین زنی که به قاتل جادوگر ها معروف است، در پی انتقام مرگ فرزندش به دست فیند (یکی از قوی ترین و خبیث ترین شیاطین دنیای تاریکی) قصد دارد او را نابود کند. گریملکین با استفاده از قدرت زیاد خود و جادوی سیاه، موفق می شود سرِ فیند را از بدنش جدا کند. اما از آن جا که قدرت فیند غیر قابل تصور است، با جدا شدن سرش از بین نمی رود و با این وضعیت هم خیلی از کارها را می تواند انجام دهد. بنابراین گریملکین باید به دنبال راهی برای نابودی قطعی و کامل او باشد. او می داند که بر اساس پیش گویی ها، فقط تام وارد می تواند فیند را برای همیشه نابود کند. تنها کاری که از دست گرملکین بر می آید این است که چشم های فیند را به هم دوخته و دهانش را با یک سیب ترش ببندد تا سر نتواند حرکت کند؛ سپس تا جایی که می تواند سر فیند را از بدنش دور کند تا امکان به هم پیوستن سر و بدن او به کمترین حد خود برسد. جادوگرهای سرزمین تاریکی و حامیان فیند در صدد پس گرفتن سر او در تعقیب گریملکین هستند و در این راه از هیچ جنایتی فروگذار نمی کنند. از طرفی تام از طریق روح مادرش باخبر می شود که برای کشتن فیند به سه سلاح احتیاج دارد‌؛ یکی شمشیری که در مبارزه های قبلی اش در ایرلند به دست آورده بود، یکی خنجری که در صندوق های مادرش قرار داشت و به او رسیده بود، و دیگری سلاحی که در دنیای تاریکی، در قلمرو فیند پنهان شده و آلیس می تواند در به دست آوردن آن کمک بزرگی به تام بکند. اما مهم ترین کاری که تام باید برای نابودی فیند انجام بدهد، قربانی کردن عزیزترین فرد زندگی اش است. آیا او از پس این کار بر خواهد آمد؟

مجموعه‌ی آخرین شاگرد در جلدهای متعدد به چاپ رسیده است و قصه‌ی "تام" پسری سیزده ساله که پسر هفتم خانواده است را نقل می کند. او برای تبدیل شدن به  یک محافظ و از بین بردن موجودات شرور و پلیدی که آرامش مردم سرزمینش را به هم ‌ریخته اند، باید به مدت پنج سال تحت نظر استاد گرگوری پیر که یک محافظ کارکشته است، دوره ای را گذرانده و آموزش های خاصی را پشت سر بگذارد. آلیس که برادرزاده‌ی یکی از جادوگران خطرناکِ معروف است ولی خودش فرد درستکاری است، طی ماجرایی با تام آشنا می شود و چندین بار جانش را از مرگ نجات می دهد. او در طول دوره‌ی آموزش تام را یاری می کند. در طی اتفاقات مختلفی، جادوگری به نام گریملکین که قوی ترین فرد در میان جادوگران است نیز به کمک تام می رود. اتفاقاتی که در طول این پنج سال رخ می دهند، داستان جلدهای مختلف کتاب را شکل می دهند.

 


فهرست


سیب بزرگ و تلخ خطر نا شناخته غرق در خون آن خرس را بکش برج ملکین ها چوبه‌ی دار خون آشام بهم قول بده اگنس چی مانعت می شود؟ گریملکین ترسو هم هست؟ روحش هنوز زنده است هدیه‌ی عالم اموات دره‌ی جادوگران گریملکین فریاد نمی زند تنها متحد باقی مانده جادوگر بد سرشت آی وحشی! در جست و جوی شکار صحنه‌ی دردناک بازسازی خانه موجودات ترسناک حرص خون کسی که خیلی دوستش داری آلیس! نیمی از داستان رد شدن خطرناک است موروی پسرانِ هفتم ترس و وحشت طلسم جادوگران پندل بدتر از مرگ به پایین نگاه نمی کنم پیشروی به سمت غرب ایزد خون آشام گودالی پر از آشغال و خون پیمان خطرناک ترین مکان شرایط قرارداد جدید درست مثل قبل کاسه‌ی خالی چشم ها تهدید از نصفه شب تا دم صبح ترسو نیمه شب خون محافظ

برشی از متن کتاب


یک جنگجوی واقعی سخت به اخلاقیات خاص قهرمانان پایبند است. نمی تواند درخواست مبارزه ای را رد کند و همیشه سر حرفش می ماند. من هم به اخلاقیات پایبندم، در عین حال انعطاف پذیرم. من و تورن غرق خواندن کتاب های درون صندوق شدیم، اما چیزی دستگیرمان نشد. یادداشتی را روی برگه ای خواندم. یادداشت مادر تام درباره‌ی محدودیت قدرت فیند بود. اما انگار همان اواخر نوشته شده بود و شاید هم دست خط مادرش نبود. سرور تاریکی ها آرزو داشت که من برگردم و دوباره تحت امرش قرار بگیرم. مدت زیادی مقاومت کردم، در حالی که خیلی از دوستانم بهم مشورت می دادند و کمکم می کردند. بعضی از آن ها بهم گفتند که بچه اش را بزرگ کنم و از این طریق تا آخر عمر از شرش در امان باشم. اما حتی فکرش برایم زجر آور و سخت بود. در آن زمان خیلی تحت فشار بودم چون باید  زودتر تصمیم می گرفتم . دشمنانم من را با زنجیر نقره ای اسیر کردند و به صخره ای بستند تا هنگام طلوع آفتاب، تابش اشعه های خورشید نابودم‌کند. اما دریانوردی نجاتم داد، جان وارد. بعد به خانه‌ی من رفتیم . من سپاسگذار دریانورد بودم که آن لطف را در حقم کرده بود، اما او از جنس آدمیزاد بود  و من به دردش نمی خوردم. اما وقتی متوجه شدم که او پسر هفتم پدرش است، فکری به ذهنم رسید. اگر من پسرهایی را برایش به دنیا می آوردم،‌هفتمین آن ها قدرت خاصی برای مبارزه با تاریکی  به دست می آورد. علاوه بر این، قدرت خاصی را هم از من به ارث می برد که به توانایی های دیگرش افزوده می شد. آن بچه روزی می توانست فیند را نابو کند. تصمیم راحتی نبود. جان وارد دریانوردی فقیر بود. خانواده اش مزرعه دار بودند. حتی اگر من مزرعه ای برای خودش می خریدم، باید به روش او زندگی می کردم و بوی گند دام ها را که در مزرعه توی مشامم می پیچید تحمل می کردم. خواهرانم بهم گفتند که آن مرد را بکشم یا به آن ها واگذارش کنم. اما من قبول نکردم چون زندگی ام را به او مدیون بودم. فقط می توانستم او را در خانه نپذیرم و او هم با کشتی به خانه اش برمی گشت یا با او می رفتم. اما اگر می خواستم با آن مرد برگردم، باید فیند را محدود می کردم. برای انجام این کار بهانه ای پیدا کردم. در روز جشن اول ماه اوت دیدمش، فقط من و فیند بودیم. جای ملاقاتم را به دقت انتخاب کردم، آتش بزرگی بر پا کردم و نصفه شب او را به طور موقت احضار کردم. فیند درست دروسط آتش ظاهر شد، خم شدم، انگار در برابرش تعظیم می کردم، اما زیر لب ورد لازم برای اجرای طلسم قدرتمندم را زمزمه می کردم و دو شیء مقدس را در دست هایم گرفته بودم. وقتی آن یادداشت را خواندم، انگار زنوبیا هم مثل من از فیند متنفر بوده و وقتی احضارش کرده، کاری مشابه من انجام داده. چقدر جنگیدن در کنار زنوبیا در یونان لذت بخش بود. گرچه او...  

نویسنده: جوزف دیلینی مترجم: مریم منتصرالدوله انتشارات: افق

جوزف دیلینی


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب آخرین شاگرد 9 (چوبه ی دار خون آشام)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل