محصولات مرتبط
دربارهی کتاب آخارنی ها و سلحشوران آریستو فانیس
کتاب "آخارنی ها و سلحشوران" دربرگیرندهی دو نمایشنامه مجزا تحت همین عناوین میباشد که روایتهایی خواندنی را در اختیار مخاطب قرار میدهد.
به عنوان مثال در "آخارنیها"، شخصیت اصلی قصه، "دیکائوپولیس" نام دارد. وی یکی از شهروندان برجستهی آتن است که از اعضای مجلس سنا نیز میباشد. داستان در دورهای از زندگی این مرد شکل میگیرد که فقر و تنگدستی در سرارسر آتن موج میزند؛ نزاع و اختلاف در جای جای جهان و بهویژه محل زندگی دیکائوپولیس بیداد میکند. "آخارنیها" از "لاکهدامونیها" دل خوشی ندارند؛ زیرا معتقدند که آنها زمینها و درختان تاکشان را نابود کردهاند و دشمنی بزرگ برایشان به حساب میآیند. همین اختلافات نیز عامل بدبختی و فقر در آتن شده است.
ماجرا در یکی از جلسات مجلس سنا آغاز میشود. دیکائوپولیس، با عزمی راسخ در پنوکس (محل برگزاری جلسه) حاضر گشته است. او تصمیم دارد که هر طور شده حاضران را به برقراری صلح و دوری از جنگ تشویق کند. در طول جلسه، آمفی تئوس (یکی از خدایان جاویدان آتن) نیز حضور دارد. وی به دستور خدایان، مسئولیت مقابله با لاکهدامونیها را برعهده دارد.
آمفی تئوس نیز همچون دیکائوپولیس از وضعیت کنونی اعلام بیزاری مینماید و به حمایت از صلح میپردازد. اما ماموران امنیتی مانع از ابراز نظرات این مرد گشته و او را ساکت میکنند. در این هنگام، دیکائوپولیس نیز به پشتیبانی از آمفی تئوس برخاسته و از تمایل خود به برقراری آرامش و پرهیز از جنگ سخن میگوید. اما هیچ یک از اعضای مجلس با این دو شخص، همراهی و موافقت نمیکنند. در نتیجه، دیکائوپولیس شخصا از آمفی تئوس میخواهد که از طرف او و سایر اعضای خانوادهاش، پیمان صلحی بلندمدت با لاکهدامونیها ایجاد نماید؛ درخواستی که ماجراهایی خواندنی و پرکششی را به وجود میآورد.
برشی از متن کتاب آخارنی ها و سلحشوران
صحنه: محوطهی ارکسترا، پنوکس محل جلسههای عمومی مجلس آتن را نشان میدهد. در انتهای صحنه، خانهی دموس قرار دارد.
دموسنتس: آه! دریغ، دریغ! وای! پافلاگونیایی بیچاره! خدا، او و نصیحتهایش را نابود کند. از روزی که این غلام تازه وارد پا به این خانه گذاشت، یک لحظه از شربات شلاقش آسوده نبودیم.
نیکیاس: امیدوارم این دیو بی شاخ و دم و دروغهایش طاعون بگیرند!
دموسنتس: آهای! رفیق بینوا در چه حالی؟
نیکیاس: بدبخت! درست مثل خودت!
دموسنتس: بیا آوازی به سبک «المپوس» بخوانیم.
با هم: هوهو! هوهو! هوهو! هوهو! هوهو! هوهو!
دموسنتس: به! کاش کسی بود و برایمان گریه میکرد. ناله و زاری بس است! بهتر است چارهای بیندیشیم و تنمان را از شر شلاق خلاص کنیم.
نیکیاس: چگونه؟ چه فکری داری؟
دموسنتس: نه، اول تو بگو. افتخار این کار مال تو!
نیکیاس: به «آپولو» قسم که نه! خوب، شجاع باش! حرف بزن. آن وقت من هم حرف میزنم.
دموسنتس: (تراژیک) آه! نمیخواهی حرف بزنی؟
نیکیاس: جرئت نمیکنم. نمیتوانم مثل اوریپید، با شکوه و جلال حرف بزنم.
دموسنتس: آه! مرا ببخش. سبزیجات را توی سرم نزن. راهی پیدا کن تا از شر اربابمان خلاص شویم.
نیکیاس: خوب، پس بگو: بیا فرار کنیم! اینطور، یک نفس!
دموسنتس: «بیا فرار کنیم!»
نیکیاس: بعد بگو: با حداکثر سرعت!
دموسنتس: «با حداکثر سرعت!»
نیکیاس: خوب است. حالا اول آرام بگو: «بیا فرار کنیم!» و بعد، سریع و محکم بگو: « با حداکثر سرعت!»
دموسنتس: بیا فرار کنیم! بیا با حداکثر سرعت فرار کنیم!
نیکیاس: هاه! چه کیفی دارد!
دموسنتس: خیلی کیف دارد. میترسم این بازی برای پوستم، مناسب نباشند.
نیکیاس: یعنی چه؟
دموسنتس: چون این شیطنتها پوست را چروکیده میکند.
نیکیاس: پس بهترین کار این است که دست به دامن مجسمهی خدایان شویم.
دموسنتس: دامن کدام خدا؟ کدام مجسمه؟ مگر خدا را قبول داری!
نیکیاس: البته.
دموسنتس: چطور اثبات میکنی؟
نیکیاس: همین که از من نفرت دارد کافی نیست؟
دموسنتس: کاملا قابل قبول است. بگذریم! موافقی مشکلاتمان را با تماشاگرها مطرح کنیم؟
نیکیاس: البته! از آنها میخواهیم با ادا و اطوار نشان بدهند که آیا به این کمدی و بازی ما علاقه دارند یا نه!
دموسنتس: پس بهتر است گفتنیها را بگویم. ارباب ما خیلی بی رحم است ...
کتاب آخارنی ها و سلحشوران اثر آریستو فانیس با ترجمهی رضا شیرمرز توسط نشر قطره به چاپ رسیده است.
فهرست
مقدمهی مترجم
آخارنیها
مقدمه
توضیحات کمدی آخارنیها
سلحشوران
مقدمه
توضیحات کمدی سلحشوران
تصاویر
- کمدیهای آریستو فانیس
- نویسنده: آریستو فانیس
- مترجم: رضا شیرمرز
- انتشارات: قطره
مشخصات
- نویسنده آریستو فانیس
- مترجم رضا شیرمرز
- نوع جلد جلد نرم
- قطع رقعی
- نوبت چاپ 3
- سال انتشار 1400
- تعداد صفحه 167
- انتشارات قطره
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران