مجموعه کتاب های فروشی ها - هوپا (4 جلدی)

مجموعه کتاب های فروشی ها (چهارجلدی) اثر کاره سانتوس و ترجمه ی سعید متین با تصویرگری آندرس گررو توسط نشر هوپا به چاپ رسیده است.

این اثر در 4 جلد با نام های یک عدد بابا به فروش می رسد، یک عدد مامان به قروش می رسد، یک عدد نخودی به فروش می رسد و یک عدد بهترین دوست به فروش می رسد در یک بسته به صورت یک جا جمع آوری و ارائه گردیده است. در تمامی این جلد ها پسر بچه ای به نام اسکار مسائل روزمره و خاطراتش را تعریف می کند. مثلا در کتاب یک عدد بابا به فروش می رسد؛ ماجراهای عجیبی رخ می دهد که " اسکار لیرون " و " نورا گالان " هشت ساله سازنده اش هستند. شاید تا به حال به گوش ما نرسیده باشد که کسی بخواهد توی آگهی های تبلیغاتی مادر، پدر، خواهر و برادرش را بفروشد آن هم مادر و پدری که خیلی دوست داشتنی هستند و فرزندان خود را دوست دارند. اما ماجرای این داستان فرق دارد. نورا دختری باهوش است و هیچ سوالی را بدون جواب نمی گذارد، و پدری دارد که مجری برنامه ی محبوب تلویزیونی است و همه او را می شناسند و خیلی محبوب و جذاب به نظر می رسد. او همیشه در حال سفر کردن است و کمتر توی خانه با نورا وقت می گذارند. نورا هم همیشه تنهاست و مادرش وقتی که او خیلی کوچک بود ترکشان کرده و فقط و فقط اسکار بهترین دوست نورا هست که جاهای خالیه زندگی نورا را پر می کند. بعد از آخرین سفر پدر نورا که هفت ماه طول کشید، نورا باید در خانه اسکار زندگی می کرد، یک شب که مشغول فیلم دیدن با اسکار هستند، پدر نورا از سفر بر می گردد و می گوید که از کار اخراج شده و دیگر می خواهد ادامه ی زندگی اش را به دور از مشهور بودن، با نورا بگذراند و برایش یه پدر کامل باشد. اما تعریف پدر کامل بودن از نظر نورا و پدرش خیلی با هم فرق می کند و پدر نورا عقیده دارد که پدر کامل باید حواسش به همه چیز باشد و نگذارد فرزندش خوراکی های چرب بخورد یا همش سرش توی کامپیوتر باشد و این طوری وظیفه ی پدری اش را کامل کرده است. در چند روز اولی که با نورا وقت گذراند، نورا آرزو کرد که هیچ وقت پدرش از کار بی کار نشود و برای همین تصمیم می گیرد برای پدرش کار پیدا کند و در آن بین به سرش می زند که اصلاً پدرش را به کسی دیگر بفروشد و خودش را هم خسته و عصبی نکند. ولی خیلی زود متوجه می شود که...

 

برشی از متن کتاب

برشی از متن کتاب یک عدد بابا به فروش می رسد یک خبر خوب دارم و یک خبر بد. خبر خوب: خیلی عالی بود که بابا توی خانه باشد. خبر بد: خیلی افتضاح بود که می خواست پدر کامل باشد. برایتان توضیح می دهم: قبلاً خیلی دوست داشتم بعضی کارها را همراه پدرم انجام بدهم. آدم شوخی بود و با هم خیلی خوش می گذراندیم. ولی از وقتی تصمیم گرفت پدر کاملی بشود، یا همیشه نگران چیزی بود، یا داشت از این کتاب های وحشتناک می خواند که ( گمان کنم ) اوقاتش را خیلی تلخ می کرد. شب اول بعد از شام و مسواک، ازش پرسیدم می توانم از کامپیوتر استفاده کنم یا نه. پشت میز آشپزخانه نشسته بود و داشت کتابی می خواند به نام کودک و مانیتور. سرش را بلند کرد، لبخند زد و گفت: بهتر است به طوطی غذا بدهی. اعتراض کردم: ولی می خواستم با اسکار حرف بزنم و ایمیل هایم را نگاه کنم. _ نه نورا. کامپیوتر برای کار یا درس است. از این به بعد، باید کمی استفاده از آن را محدود کنیم. اوه، این به نظرم اصلاً جالب نبود. و تازه اولش بود! روز بعد، برخلاف همیشه توی مدرسه نماندم تا غذا بخورم. پدرم تصمیم گرفته بود ناهار را با هم توی خانه بخوریم. وقتی رسیدم، دیدمش که دارد کتابی می خواند به نام آشپزی با سبزیجات؛ هزار دستور غذای شادی بخش. روی میز یک بشقاب کلم بروکلی با لوبیا سبز و یک بز ماهی سرخ پلنگی ( یک جور ماهی ) بود با هویج. گفتم: من هویج دوست ندارم. _ من هم همین طور؛ ولی باید همه چیز خورد. دور میز نشستیم و هویج ها را با کمی دلخوری خوردیم. بابا خیلی آب می خورد و قیافه اش جوری می شد انگار حالش دارد به هم می خورد؛ ولی همه اش را تمام کرد. وقتی غذایم را تمام کردم، رفتم سر یخچال و دنبال دسر شکلاتی گشتم؛ ولی حتی یک دانه هم نبود. _ میوه می خوریم! شکلات دیگر تمام شد! ای بابا شکلات خوردنی محبوب من است. زندگی بی شکلات مثل فیلم دزدان دریایی بدون دزد دریای انتقام جوی بدقیافه است. کلاس های فوق برنامه هم دیگر تمام شد. _ الان دیگر خودم می توانم بهت رسیدگی کنم. نیاز نیست این همه وقت توی مدرسه بمانی. گفتم: ولی من تئاتر بازی کردن را خیلی دوست دارم. پدرم موهایم را نوازش کرد و پاسخ داد: به جایش با هم مشق هایت را می نویسیم و بعدش می رویم بیرون یک گشتی می زنیم. قدم زدن خیلی کیف دارد. از راه رفتن متنفرم! منظورم این است که از قدم زدن بدون این که به هیچ جای خاصی برویم، متنفرم. خوشم نمی آید برای گشت زدن از خانه بیرون بروم.

نویسنده: کاره سانتوس مترجم: سعید متین تصویرگر: آندرس گررو انتشارات: هوپا