loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب گروفالو و موش ناقلا

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب گروفالو و موش ناقلا اثر جولیا دانلدسون و تصویرگری اکسل شفلر با ترجمه ی شبنم حیدری توسط انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.

روزی موش موشک باهوش و زرنگ تصمیم می گیرد تا کمی در جنگل گردش کند. در راه  با روباه روبه رو می شود. روباه حیله گر که سعی در فریب دادن موش دارد به او می گوید تا به خانه اش بروند و با هم ناهار بخورند. موش موشک که پی به افکار پلید روباه برده در پاسخ به اومی گوید که قرار است با گرفالو غذا بخورد؛ اما روباه موجودی به نام گرفالو را اصلا ندیده است بنابراین موش موشک شروع به توصیف این حیوان می کند؛ گرفالو را موجودی بسیار وحشی با دندان های تیز، دو عاج بلند، و پنجه های ترسناک توصیف می کند؛ در صورتی که گرفالو اصلا وجود خارجی ندارد و زاییده ی ذهن موش موشک است. روباه نادان حرف موش را باور کرده و از ترس گرفالو پا به فرار می گذارد. موش به گردشش در جنگل ادامه می دهد و در راه با جغد و مار بزرگی رو به رو می شود. موش موشک به آن ها هم می گوید که می خواهد پیش گرفالو برود و همان طور که گرگ را ترسانده آن ها را هم از این موجود خیالی می ترساند. موش موشک خوشحال از این که توانسته همه ی این خطرها را پشت سر بگذارد ناگهان با جانور بزرگی که دقیقا مشخصات گرفالو را دارد رو به رو می شود! اما موش موشک این بار هم از هوش و ذکاوتش استفاده کرده و به گونه ای جالب خود را از چنگ این جانور ترسناک  نجات می دهد ... کتاب فوق با بیان داستانی به ظاهر ساده به مفهوم عمیق ترس از روی جهل و نادانی می پردازد و به کودکان می آموزد که نیروی هوش و زکاوت بسیار قوی تر از زور بازو است. برخی از صفحات کتاب بدون متن و تمام صفحه نقاشی های زیبایی مرتبط با موضوع داستان است که به شدت سبب جذب مخاطب می شوند.

 


برشی از متن کتاب


روباه گفت: «روباه کبابی؟ خداحافظ موش موشک. من که رفتم.» و دمش را گذاشت روی کولش و رفت که رفت. «عجب روباه نادانی! چطور نمی داند گرفالو اصلا وجود خارجی ندارد؟!» موش موشک توی جنگل تو در تو رفت و رفت و رفت. تا این که جغد او را دید و هوس کرد یک لقمه ی چپش کند. «کجا کجا موش موشک ناقلا؟ بفرما چای خانه ی درختی ما.» «آه. چقدر مهربانی جغد! اما راستش نمی توانم. دارم می روم با گرفالو چای بخورم.» «گرفالو؟ گرفالو کی هست؟!» «گرفلو دیگر! یعنی او را نمی شناسی؟» همان که زانوهاش قلنبه قلنبه است و انگشت های پاش برگشته، نوک دماغش را بگو! یک زگیل گنده ی سمی! «کجا می خواهی او را ببینی؟» «همین جا کنار همین رود.» تازه خبر نداری! می میرد برای بستنی جغدی!» جغد گفت: «بستنی جغدی؟ خدا حافظ موش موشک. من که رفتم.» و بال هایش را به هم زد و رفت که رفت. «عجب جغد نادانی! چطور نمی داند گرفالو اصلا وجود ندارد؟!» موش موشک توی جنگل تو در تو رفت و رفت و رفت. تا این که مار او را دید و هوس کرد یک لقمه ی چپش کند. «کجا کجا موش موشک ناقلا؟ بیا برویم خانه ی ما به جشن ما. لای همین الوارها.» «آه، چقدر محبت داری مار! اما راستش نمی توانم. دارم می روم با گرفالو جشن بگیرم.» «گرفالو؟ گرفالو کی هست؟!» «گرفالو دیگر! یعنی او را نمی شناسی؟» «همان که چشم هایش نارنجی است و زبانش مشکی. پشتش را بگو! پر از خال های بنفش تیغ تیغی!» «کجا می خواهی او را ببینی؟» «همین جا، کنار همین برکه. تازه خبر نداری! می میرد برای املت مار!» مار گفت: «املت مار! خداحافظ موش موشک. من که رفتم.» و تندی خزید و رفت و رفت. «عجب مار نادانی! چطور نمی داند گرفالو اصلا ... ... ای داد بی داد!» پس این پنجه های ترسناک مال کیست؟ و این دهان ترسناک با آن دندان های ترسناک؟ زانوهای قلنبه قلنبه و انگشت های برگشته. نوک دماغش هم یک زگیل سمی گنده! چشم هاش هم که نارنجی است و زبانش مشکی. پشتش هم پر از خال های بنفش تیغ تیغی!» «ای وای! به دادم برسید! گرفالو!»      

نویسنده: جولیا دانلدسون مترجم: شبنم حیدری پور انتشارات: پرتقال  


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب گروفالو و موش ناقلا" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل