loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب مجیستریوم 3 (کلید برنزی)

5 / -
موجود شد خبرم کن

درباره کتاب مجیستریوم 3

کتاب کلید برنزی، جلد سوم از مجموعه داستان‌های مجیستریوم می‌باشد و قصه‌هایی فانتزی و جذاب را در اختیار مخاطب نوجوان قرار می‌دهد.
"کنستانتین مدن"، یکی از افراد شرور دنیا بشمار می‌آید؛ فردی که به "دشمن مرگ" معروف می‌باشد و همواره تهدیدی بزرگی برای جامعه‌ی جادوگران است. در واقع، کنسانتین، سیزده سال پیش مرده؛ از آن موقع تاکنون، قدرت‌های جادویی شرور، بدن او را در قبرستانی ترسناک سالم نگهداری کرده تا روح کنستانتین، بتواند، مجددا به آن بازگردد. با این عمل، او دوباره زنده می‌شود و می‌تواند اقدامات شرورانه‌اش را از سر بگیرد.

در این میان، هیچ یک از اعضای جامعه‌ی جادوگران از موضوع مرگ کنستانتین مطلع نیستند. آن‌ها در این سیزده سال، همواره در انتظار آغاز جنگ جادوگری سوم، توسط کنستانتین بوده‌اند.
آلاستر، از حقیقت مرگ کنستانتین مطلع می‌گردد. او همراه با کال و دوستان فرزندش، به قبرستان محل نگهداری جسد دشمن مرگ می‌رود. در آن‌جا، سر کنستانتین را از بدنش جدا نموده و آن را به جادوگران تقدیم می‌کند. اما، در همین هنگام، روح کنستانتین وارد بدن کال می‌شود. این‌بار او در بدن پسر قصه به حیاتش ادامه می‌دهد.

آلاستر، آرون، تامارا، و جاسپر دوینتر، تنها کسانی هستند که از این موضوع خبر دارند؛ موضوعی مهم و سری که جهت حفظ جان و امنیت کال، هیچ‌کسی نباید از آن مطلع گردد. در طول این مدت، کال موفق می‌شود که افکار و نیروهای شرور کنستانتین را در ذهن و درون خویش، سرکوب نماید. اما آیا او و دوستانش می‌توانند تا همیشه، به سرکوب‌ها و پنهان‌کاری‌ها از جامعه‌ی جادوگران ادامه دهند؟!

"مجیستریوم"، مدرسه‌ی جادوگری است؛ مدرسه‌ای که در آن، جادوگران بزرگ و حرفه‌ای، به شاگردان، قدرت‌های سحرآمیز و جادویی‌ای را آموزش می‌دهند. شرط ورود به این مدرسه‌ی ویژه و استثنائی، پذیرفته شدن در آزمون‌هایی بسیار سخت و دشوار است. "کال هانت"، یکی از دانش‌آموزان برگزیده‌ی مجستریوم می‌باشد که شخصیت اصلی داستان نیز هست. او سال‌ها پیش مادرش را از دست داده و هم‌اکنون در کنار پدرش، "آلاستر"، زندگی می‌کند. آلاستر نیز، دوران نوجوانی خود را در مجیستریوم سپری کرده. او به عنوان یکی از دانش‌آموزان برتر، در این مدرسه، دوران طلایی‌ای را پشت سر گذاشته است. "آرون"، "تامارا" و "جاسپر دوینتر"، از دوستان و هم‌کلاسی‌های کال هستند که همراه با پسر قصه، ماجراهایی خواندنی را خلق می‌کنند.

 

بخشی از کتاب مجیستریوم 3

آن‌ها تقریبا به راهروی ورودی برگشته بودند که ناگهان اساتید در حالی‌که جادو توی دست‌های‌شان جرقه می‌زد، به داخل اتاق نگهبانی ریختند. عصبانیت از چشم‌های‌شان می‌بارید و آماده‌ی جنگیدن بودند. با دیدن تامارا، آرون و کال، توپ لرزان انرژی سفیدی که جلوی استاد نورث معلق بود، لغزید و به شکل بارانی از جرقه به زمین برخورد کرد.
او با زاری گفت: «شما شاگردین؟ اینجا چیکار می‌کنین؟ زود باشین توضیح بدین!»
استاد روفوس قدمی به جلو برداشت و با یک دست یقه‌ی آرون و با دست دیگر یقه‌ی کال را گرفت. بین همه‌ی کارهای مسخره و بی‌کله‌بازی‌هایی که تا حالا انجام داده‌ین، این مورد از همه‌ش بدتره! شما نه‌تنها جون خودتون رو، بلکه کل مجیستریوم رو به خطر انداختین.»
تامارا که هنوز استاد روفوس یقه‌ی او را نکشیده بود، به خودش جرئت حرف زدن داد. «ما فکر کردیم یکی از عنصری‌ها ممکنه خبر داشته باشه کی اسکلمیس رو آزاد کرده. می‌دونم شما ما رو مجبور کردین قول بدیم که خودمون دنبالش نگردیم، ولی این قضیه مال قبل از این بود که به کال حمله بشه!»
استاد روفوس چنان نگاهی به او انداخت که کال را نگران کرد نکند جدی‌جدی پوستش را بسوزاند. «واسه همینم شبیخون زدین به اتاق یکی از اعضای شورا و از گاوصندوق قفل‌شده‌ش یکی از دارایی‌هاش رو دزدین؟ دارایی‌ای که ممکن بود بعدش از خودتون هم بدزدنش؟ اصلا به اینش فکر کردین؟»
تامارا که هیچ جواب مناسبی نداشت، گفت: «اوخ!»
آناستازیا با لحنی که مثل همیشه خونسرد بود، گفت: «بابا خیلی بهشون سخت نگیرین!» او حتما متوجه شده بود که آن‌ها عکس‌هایش را پیدا کرده‌اند و رمز عبورش را حدس زده‌اند؛ اما هم‌چنان کاملا آرام بود، جوری گه انگار چیزی ندارد که بخواهد بابتش احساس گناه یا ترس کند. «وقتی یکی می‌خواد آدم رو شکار کنه، خیلی سخته بشینی و دست رو دست بذاری. ضمن این‌که این‌ها قهرمانن. باید برای قهرمان‌ها دو برابر بقیه سخت باشه.»
استاد روفوس با شنیدن کلمه‌ی شکار کمی به خودش پیچید؛ اما دستش را روی یقه‌ی کال و آرون شل نکرد.
تامارا آناستازیا را زیر نظر گرفته بود. کال می‌توانست در حالت چهره‌ی تامارا، وسوسه‌اش برای حرف‌زدن درباره‌ی چیزی که توی اتاق آناستازیا پیدا کرده بود، ببیند...

کتاب کلید برنزی سومین جلد از مجموعه ی مجیستریوم نوشته ی هولی بلک و کاساندرا کلر با ترجمه ی محیا کمالوند توسط انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.

 



(در فهرست کتاب های پرفروش) (نامزد جایزه) نویسنده: هولی بلک - کاساندرا کلر مترجم: محیا کمالوند انتشارات: پرتقال  


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب مجیستریوم 3 (کلید برنزی)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل