کتاب سرگذشت مک‌ دونالد | ری کراک

درباره کتاب سرگذشت مک‌دونالد

"سرگذشت مک دونالد" روایتی جذاب و خواندنی از افتتاح تا گسترش این برند معروف غذایی در سطح جهان می‌باشد. همان‌طور که می‌دانید، "مک دونالد" بزرگ‌ترین فست فود جهانی است که شعبه‌های متعددی را در 119 کشور مختلف دارد.  در سال 1940، "ریچار" و "موریس" دو برادر فقیر منچستری با دنبال کردن شغل پدری، فست فودی را در "سن‌ برناردینوی کالیفرنیا" با نام "اسپیدی" راه اندازی کردند که فقط همبرگر، چیزبرگر و سیب‌زمینی سرخ کرده را در اختیار مشتریان قرار می‌داد. تا این که بعد از گذشت سال ها و در نتیجه ی استقبال مردم تصمیم می گیرند، تحولات گسترده ای را در نمای ساختمان رستوران ایجاد کرده و نام آن را نیز به مک دونالد تغییر دهند.

در واقع برند مذکور، شهرت و موفقیت کنونی اش را مدیون "ری کراک" می باشد که در سال 1954 به این دو برادر پیوسته و با خرید حق امتیاز آن ها، شعبات زیادی را در سراسر جهان افتتاح می کند. وی با متوسل شدن به تبلیغات، موجب افزایش شهرت مک دونالد شده و آن را به سوی پیشرفت و جهانی شدن سوق می دهد. کراک، شخصا با تالیف اثر حاضر و ارائه ی تمامی جزئیات و ناگفته های مربوطه، چگونگی شکل گیری و توسعه ی آن را از ابتدا به طور کاملا صریح و روشن برای مخاطب بیان کرده و روایتی جالب را تشریح می کند. روایتی که آگاهی از آن خالی از لطف نبوده و می تواند به عنوان منبعی الهام بخش مورد توجه کارآفرینان نوپا قرار گیرد.

بخشی از کتاب سرگذشت مک‌دونالد

من همیشه بدین باور بودم که هر فرد خوش بختی خود را می سازد و مسئول مشکلات خودش است. این فلسفه ای بسیار ساده است. فکر کنم چنین اندیشه ای از اجداد سنت شکنم به من رسیده است؛ اما من از این فلسفه خوشم می آید. چرا که این حقیقت عملی می شود و فکر می کنم اکنون که یک مالتی میلیونر هستم این اندیشه به همان اندازه در موردم صادق بوده است که در دهه های بیست در موردم صدق می کرده، دورانی که برای هفته ای 35 دلار فنجان کاغذی می فروختم و به صورت پاره وقت پیانو می نواختم تا خرج زن و بچه ام را در بیاورم.

این یک حقیقت آشکار است که هر فرد باید از فرصت هایی که برایش پیش می آید استفاده کند و من همواره همین کار را کرده ام. بعد از این که هفده سال برای شرکت لیلی تولیپ فنجان کاغذی فروختم و یکی یکی پله های ترقی سازمان را طی کردم و به اوج روزهای موفقیتم رسیدم، فرصت را در همزن های برقی چند کاره ی شش میله ای زشت یافتم و به آن چسبیدم.

اصلا کار آسانی نبود که دست از شغل خوب و پر درآمدم دست بکشم و تجارت خودم را آغاز کنم. همسرم از تعجب باورش نمی شد که من چنین کاری کرده ام؛ اما موفقیت من خیلی زود ترس های او را از بین برد. من با مسرت تمام؛ این هم زن ها را به مغازه های نوشیدنی های غیر الکلی سراسر کشور می فروختم. این کار بسیار پر درآمد و بود و من عاشقشم بودم. بله من حواسم به بقیه ی فرصت ها هم بود. من همیشه می گویم تا زمانی که سر حال و جوان هستید، فرصت رشد دارید و درست زمانی که می پزید شروع به پوسیدن می کنید. در روز پاتریک مقدس، وقتی که حرف های باور نکردنی در مورد همزن های خودم در کالیفرنیا را شنیدم، داشتم ذوق مرگ می شدم.

از سراسر کشور با من تماس گرفته می شد؛ یک روز صاحب رستورانی در پورتلند اورگان، روز بعد یک کارمند نوشیدنی فروشی در یومای آریزونا و هفته ی بعد هم مدیر یک مشروب فروشی شبانه روزی در واشینگتن دی سی. می شد گفت که حرف حساب همه ی آن ها یکی بود: «من هم یکی از آن همزن های چند کاره ی شما را می خواهم که برادران مک دونالد در سن برناردینوی کالیفرنیا دارند.» من بیش تر و بیش تر کنجکاو شدم.

برادران مک دونالد که بودند و چرا مشتری ها به همزن های آن ها گیر داده بودند. من همزن ها را در نقاط مختلف کشور فروخته بودم. چرا اسم جای دیگر را نمی گفتند. (البته این همزن ها اکنون به جای شش میل، پنج میله داشتند.) لذا کمی در این خصوص جستجو کردم و در کمال ناباوری به این نتیجه رسیدم که مک دونالدها یکی دو تا از این همزن های چند کاره ندارند بلکه هشت تا از آن ها را دارند. تصور هشت همزن چند کاره که به طور هم زمان چهار مخلوط را هم می زند...

کتاب سرگذشت مک دونالد اثر ری کراک با ترجمه‌ی مهدی لطیفی شیره جینی در انتشارات منوچهری به چاپ رسیده است.

• نویسنده: ری کراک
• مترجم: مهدی لطیفی شیره جینی
• انتشارات: منوچهری