loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب دشت متلاطم- محراب قلم

5 / -
وضعیت کالا : آماده ارسال
قیمت :
37,000 تومان
* تنها 1 عدد در انبار باقی مانده
افزودن به سبد خرید

کتاب دشت متلاطم اثر علی اکبر کرمانی نژاد در انتشارات محراب قلم به چاپ رسیده است.

دشت متلاطم، داستان پسر نوجوانی به نام کاکایی را روایت می کند. پدر کاکایی، یکی از خان های بزرگ منطقه، مردی درستکار و باسواد است. او متوجه می شود تعدادی از خان ها برای کسب درآمد بیشتر قاچاق مواد مخدر می کنند. سعید خان، پدر کاکایی بارها سعی می کند تا جلوی آن ها بایستد و مانع کارشان شود. خان ها که پدر کاکایی را به شدت مزاحم می دانند برای برداشتن او از سر راهشان هیبت خان، یکی از دوستان نزدیک پدر کاکایی را به  گونه ای  به قتل می رسانند که همه فکر کنند سعید خان قاتل است. سعید خان هر چه تلاش می کند تا بی گناهی اش را ثابت کند، موفق نمی شود از این رو پا به فرار گذاشته و آواره ی کوه و بیابان می شود. کاکایی یقین دارد که پدرش بی گناه است و تلاش می کند تا بی گناهی پدر را اثبات کند. اما هیچ مدرک و دلیلی بر بی گناهی پدر ندارد از این رو پیش خاله بلقیس می رود. خاله بلقیس پیرزن باتجربه ایست که بعد از ازدواج مادر کاکایی با پدرش همراه عروس به خانه ی سعید خان آمده تا به آن ها خدمت کند، او قدرت جادویی دارد و می تواند با وردهایش کارهای بسیار عجیبی انجام دهد. پیرزن وردی می خواند و کاکایی را برای مدت کوتاهی همراه یک گردباد به گذشته می فرستد. او به شبی که هیبت خان به قتل رسیده می رود تا ماجرا را با چشم خود ببیند و قاتل اصلی را بیابد. آیا کاکایی با سن کم و تجربه ی اندکش می تواند پدر را از این مخمصه نجات دهد؟ ... این داستان پر هیجان و تخیلی برای نوجوانان و جوانان تالیف شده است.


برشی از متن کتاب


کاکایی با ترس، به پشت سرش نگاه کرد. غیر از دشت خالی و متلاطم و توفانی که دم به دم شدیدتر می شد، چیزی ندید. سرش را که برگرداند خمیر سبز رنگ را نزدیک صورتش دید. بلقیس گفت: «بالا رو نگاه کن!» هنوز چشمش به سقف کپر نیفتاده بود که خمیر روی صورتش پخش شد. دست های استخوانی بلقیس کاکایی را جلو کشیدند و صورتش را به سینه ی خشکیده اش چسباندند. خمیر چنان داغ بود که صورت کاکایی آتش گرفت. فریاد کشید و با همه ی قدرتی که داشت، خودش را از تن بلقیس جدا کرد. دست انداخت و لبه ی خمیر را پایین کشید. خمیر مثل قیر داغ به سرانگشت هایش چسبید. کاکایی دست ها را پس کشید و مثل گرگ زوزه کشید. خمیر مثل مار فیش فیش می کرد و ذره ذره جذب پوستش می شد. کاکایی آتش گرفته بود. چشم هایش جایی را نمی دیدند. خودش را به زمین انداخت و می خواست صورتش را به خاک بمالد که بلقیس پیش آمد و نگذاشت. سوزش صورتش به حدی بود که از حال رفت و ساکت شد. بلقیس بالای سرش نشست و تا وقتی که خمیر کاملا جذب نشد، نگاهش کرد. وقتی صورت کاکایی کاملا قرمز شد و اثری از خمیر نماند، کوزه ی آب را برداشت و آرام آرام صورت او را شست. چشم های کاکایی باز شدند. بلقیس آرام گفت: «منو ببخش! قصد آزارتو نداشتم. تو باید به کمک پدرت بروی. این خمیر باعث می شه به اصل خودت برگردی و خیلی بیش تر ببینی و بهتر بفهمی ... می فهمی که؟» کاکایی آرام بود و احساس می کرد بی صداترین صداها را می شنود. چشم هایش طیف رنگ را بهتر تفکیک می کردند، او رنگ ها را خیلی زیباتر می دید و لذت می برد. اما قادر به حرکت نبود. دست و پا و زبانش به فرمانش نبودند. بلقیس فهمید. دستپاچه شد، دوید و کتاب قدیمی اش را آورد. کنارش نشست و مشغول خواندن شد، اما کاکایی به هوش نیامد. بلقیش کتاب را کنار گذاشت و شروع به ورد خواندن کرد. پس از هر ورد به صورت او فوت می کرد. با هر بار فوت کردن، کاکایی احساس سبکی بیش تری می کرد. کم کم از زمین جدا شد و به آسمان رفت. بی وزنی و تنوع طیف رنگ آبی آسمان شادش کرد. پروانه ای شد و هر جا که می خواست رفت. به بال ابرها آویزان شد. نم آن ها را مک زد. سوار نوک گردباد شد و همراه آن تا عمق آسمان رفت و خندید. آن قدر سرگرم شد که تاریکی هوا را حس نکرد. تا به خود آمد باد تندی او را تا قله ی تاریک کوه برد و وسط تخته سنگ ها سرگردان کرد. در اولین فرصت، دستش را به بلندترین تخته سنگ قله ی کوه چسباند و سعی کرد نفس ترسیده اش را آرام کند. اما گوش هایش چنان تیز و گیرا شده بود که احساس می کرد صدای چرخش زمین به دور خودش را می شنود و این همه صداهای ناهنجار ترسش را بیش تر می کردند.    

نویسنده: علی اکبر کرمانی نژاد انتشارات: محراب قلم  


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب دشت متلاطم- محراب قلم" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل