کتاب اراذل و اوباش 5 (خنثی کردن اشعه ی دکتر مربا)

کتاب خنثی کردن اشعه ی دکتر مربا، جلد پنجم از مجموعه ی اراذل و اوباش اثر ارن بلیبی و ترجمه ی رژینا قوامی از انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.

پس آن که گروه باشگاه مثبت ها توانستند پیشی زامبی های گوشت خوار را شکست دهند، متوجه می شوند که کل دنیا در اشغال سگ ها، دلفین ها، اسب های کوچک و خرگوش های زامبی است و این طور به نظر می رسد که این مسئله زیر سر دکتر روپرت مربای خبیث باشد که حالا در کره ی ماه زندگی می کند و قصد دارد با پرتاب اشعه ای مرگبار زمین را به نابودی بکشاند. قهرمانان داستان ما سعی می کنند ماموران را متقاعد کنند که دکتر مربا کجا پنهان شده است، اما کسی حاضر نیست به حرف های آن ها اعتماد کند، بنابراین خودشان با کمک مامور روباه، سفینه ای فضایی را می دزدند تا به کره ی ماه رفته و جلوی دکتر مربا ی خبیث را بگیرند. پس از نشستن سفینه بر روی سطح ماه دکتر مربا موفق می شود، کوسه و مار را دستگیر کند و گرگ که لباس فضانوردی به تن دارد در فضا معلق می ماند درحالی که تنها 8 دقیقه از اکسیژن درون لباسش باقی مانده است، اما گرگ و بقیه ی اعضای گروه خبر ندارند که پیرانا هم درون لباس فضانوردی است و چه اتفاقاتی ممکن است برای آن ها رخ دهد ... .

مجموعه ی 6 جلدی اراذل و اوباش مجموعه ای کمیک استریپ و طنز و اعضای این گروه را گرگ سیاه، کوسه ای بزرگ، ماری موذی و یک پیرانای تیز دندان تشکیل داده اند. همه ی این ها زمانی به شرارت و بدجنسی معروف بودند، تا این که تصمیم می گیرند دست از شرارت بردارند و باشگاه مثبت ها  را راه بیاندازند و جهان را از شرارت و بدی پای کنند. در هر یک از جلدهای این مجموعه افراد باشگاه مثبت ها با افراد شرور می جنگند و شجاعت های بسیاری از خود نشان می دهند. این مجموعه برای گروه سنی 8+ سال مناسب است.

 

برشی از متن کتاب

الان روی آنتنیم. خب، من تیفانی فلافت هستم. خبرنگار شبکه ی 6. ایستگاه تلویزیونی ما از بین رفته، ولی تا وقتی که بتونیم، برنامه ها را ادامه می دهیم. طبق اخباری که به ما رسیده ... خب، پیشی های زامبی گوشت خوار خیلی بد بودند، اما نسبت به این وضعیت هیچی به حساب نمی آیند ... کل دنیا توسط هاپوهای زامبی، اسب کوچولوهای زامبی، دلفین های زامبی، خرگوشک های زامبی و صد البته یک عالمه زامپیشی دیگر، اشغال شده! به نظر ما همه ی این ها زیر سر دکتر روپرت مربای خبیث است. اما مثل این که پاک غیبش زده! انگار از هیچ راهی نمی شود جلوی این ماجرا را گرفت. دیگر واقعا رسیده ایم به پایان دنیا! گزارش ها نشان می دهند آن یکی هیولاها که چندوقت پیش در پناهگاه سگ ها و مرغ داری سانی ساید دردسر درست کرده بودند، سعی دارند ماموران و مسئولان را متقاعد کنند که می دانند دکتر مربا کجا پنهان شده. یک نگاه به این بیندازید ... «سرکار لطفا گوش کنید!» «باید حرفمان را باور کنید! مربا رفته به ماه! سلاحش، یعنی اشعه ی گوگولی زیلا را هم با خودش برده به ماه!» «وااای، بیا برو بیرون...» بله درست شنیدید. آن ها ادعا می کنند مربا روی ماه است. فکر کنم حرف همه ی شما هم همین باشد: گوش کن گرگ! دنیا دارد به آخر می رسدو ما به چندتا قهرمان نیاز داریم! نه یک مشت دروغگوی بوگندوی ... فصل 1 دربست، ماه باورم نمی شود، چی کار می کنی وقتی تنها کسی هستی که حقیقت را می داند ... ... ولی هیچ کس حرفت را باور نمی کند؟ می دانی چی کار باید بکنی؟ باید سنبوسه بزنی به بدن! داری چی کار می کنی پیرانا؟ دارم به گروهمان روحیه می دهم داداش، آن هم با این لقمه های گوشت و لوبیا. خیلی می چسبد. من که تا حالا شش تا نوش جان کرده ام. چه جوری وقتی دنیا دارد تمام می شود، می توانی بلمبانی؟ می خورم که آرام شوم! بهم احساس امنیت می دهد! از من ایراد نگیر. سخت نگیر پیرانا. مامور روباه؟ حالا قرار است چی کار کنیم؟ آره حالا باید چی کار کنیم؟ من خیال می کردم تو یک مامور مخفی خفن هستی. حالا چی شده که دیگر هیچ کس حتی به حرفت هم گوش نمی کند؟ یک حسی بهم می گوید انجمن جهانی قهرمانان فقط یک مشت چرت و پرت ... ممنون پیرانا. قابلی نداشت گوگوری. دفعه ی اولی که همدیگر را دیدیم هم گفتیم؛ آقای مار انجمن جهانی قهرمانان یک سازمان سری است. مامورهای عادی از وجود ما بی خبرند. برای همین هم ما باید دنبال یک راه دیگر باشیم ... تو چه پیشنهادی داری؟ به نظر من باید ... یک موشک قرض بگیریم و خودمان برویم به ماه. قرض؟ منظورش این است که بدزدیم. چی؟ وای نهههه. نه، نه، نه! برنامه ی ما این نبود. اگر چیزی بدزدیم، دیگر هیچ وقت هیچ کس به چشم قهرمان بهمان نگاه نمی کند. مخصوصا اگر موشک باشد. چون اگر فضاپیما به آن گندگی را برداریم، حتما یکی می فهمد! من که نیستم. آقای گرگ، خوب گوش کن. دنیا دارد به پایان می رسد و فقط با رفتن به ماه می شود جلویش را گرفت. فقط ما هستیم که از واقعیت خبر داریم. اگر یک فضاپیما ... قرض نگیریم و گوگولی زیلا را از بین نبریم ...    

نویسنده: ارن بلیبی مترجم: رژینا قوامی انتشارات: پرتقال