loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب آدم فروش - پل بیتی

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب آدم فروش به قلم پل بیتی و ترجمه­ ی سید سعید کلاتی در نشر ستاک به چاپ رسیده است.

کتاب "آدم فروش" رمانی جذاب و خواندنی است که به معرفی و توصیف جامعه­ ی­ خفقان حاکم بر سیاه پوستان و تبعیض نژادی در برابر آن­ها می­پردازد. شخصیت اصلی داستان که راوی آن نیز هست، یک مرد سیاه پوست با لقب "آدم فروش" یا به اصطلاح "sellout"، در یکی از محله­ های حومه­ی شهر­ لس ­آنجلس در منطقه­ ی سیاه پوست نشین­ ها به نام "دیکنز" زندگی می­کند؛ پدرش پزشک حوزه روان شناسی آزادی بود، اما خود او به فروش مواد مخدر مشغول است. در آغاز کتاب می­خوانید، در حالی که به عنوان یک مجرم به دادگاه برده می­شود به یاد خاطرات گذشته ­اش افتاده و این لحظات، سرآغازی برای روایت­ هایی از جانب او در رابطه با سرگذشت سخت و محنت بار خود و هم­نوعانش می­شود. نویسنده با خلق محتوایی، طنز و صمیمی اما در عین حال غم انگیز، فضایی جذاب برای مخاطب ایجاد کرده و احساسات او را برمی­ انگیزد. استفاده از عبارات ویژه و به جا در طول متن موجب روایی آن شده و به طور کلی، حکایت  بسیار زیبایی را ارائه می ­دهد که افکار مخاطب را اسیر خود کرده، موجب ایجاد احساس لذت هر چه بیش­تری برای او می­شود و ذهنش را تا پایان ماجرا با خود همراه می­کند. این رمان برنده­ی جایزه ادبی من بوکر و جایزه ملی کتاب از نگاه انجمن منتقدان شده است.


برشی از متن کتاب


فکر می­کنم مشکل دقیقا این است که کسی هرگز بهم نگفت که چی درست است و چی غلط. پدرم –مرحوم کارل یانگ- جامعه شناس تقریبا مشهوری بود. به عنوان بنیان گذار و تا جایی که می­دانم، تنها پزشک حوزه روان شناسی آزادی، پدرم دوست داشت با روپوش آزمایشگاه در خانه یا بهتر بگویم «جعبه ­ی اسکرینش»، این سو و آن سو برود.در این خانه، به من یعنی موش آزمایشگاهی سیاه، لاغر، دراز و حواس پرتش، طبق تئوری رشد شناختی پیاژه درس می­داد. به جای غذا بهم محرک­های اشتها آور ولرم می­خوراند. تنبیهم نمی­کرد اما کاری می­کرد که رفلکس­های غیر شرطی­ام را ترک کنم. بهم محبت نمی­کرد، اما در محیطی با صمیمیت حساب شده و حد بالایی از احساس تعهد بزرگم کرد. ما در دیکنز، یک جامعه منزوی در حومه جنوبی شهر لس ­آنجلس، زندگی می­کردیم و نکته جالب در مورد دیکنز این بود که شبیه مزرعه ­ای در داخل یک شهر بزرگ بود. دیکنز، که در سال 1868 به وجود آمده بود، مثل اکثر شهرهای کالیفرنیا، البته به جز اروین؛ که به عنوان مرکز پرورش جمهوری خواهان احمق، چاق، زشت و سفید پوست، چی­واواها و پناهنده­های آسیای شرقی، که عاشق جماعت جمهوری خواهند، به وجود آمده، به شکل یک جامعه کشاورزی رشد کرده بود. در منشور اولیه این شهر نوشته شده که «دیکنز باید خالی از چینی­ ها، اسپانیایی ­ها از هر نژاد، لهجه یا کلاه، فرانسوی ­ها، موسرخ­ ها، آدم­های بی دست و پا و یهودیان فاقد مهارت بماند.» با این حال، بنیان گذاران خشک مغز دیکنز همچنین مقرر کرده بودند که پانصد جریب از زمین­های اطراف کانال باید تا ابد به صورت چیزی به نام «کشاورزی مسکونی» اداره شوند، و به این ترتیب محله من، یک بخش ده کیلومتر مربعی از دیکنز، به طور غیر رسمی تحت عنوان فارمز متولد شده بود. لحظه ورود به فارمز کاملا قابل لمس بود، برای این که به محض ورود به فارمز پیاده روهای شهری، سروصدای ماشین­ها، استرس و ... دود می­شد و می­رفت به هوا و به جایش بوی پهن گاو، و اگر باد در جهت موافق می­وزید، بوی علف تازه شنیده می­شد. مردم سوار بر دوچرخه در خیابان­های پر از غاز و گله­های انواع و اقسام پرندگان اهلی، از مرغ گرفته تا طاووس، در رفت و آمد بودند. بدون اینکه دستشان به فرمان دوچرخه باشد دسته­های لاغر اسکناس را می­شمردند و هر از گاهی سر بلند می­کردند تا در جواب سلام دیگران ابرو بالا بیندازند و بلند بگویند: «چطوری همشهری؟» چرخ ارابه­ های میخ شده به درختان حیاط ­ها و فنس خانه­ های دهاتی باعث می­شد که هیچ ناظری باور نکند که پنجره ­ها، درها و ورودی­ های آن شهرک بیش از هر زندان دیگری قفل و بست دارند. پیرمردان و نوجوانان هجده سال روی صندلی­ های زهوار در رفته می­نشستند و با چاقوهای ضامن ­دارشان یک تکه چوب را می ­تراشیدند و منتظر بودند که اتفاقی بیفتد، که اغلب هم می ­افتاد. پدر بیست سال بود که مدیر داخلی اداره روان شناسی کالج وست ریورساید بود. از نظر او، بزرگ شدن به عنوان پسر مسئول اصطبل یک مزرعه یک مزرعه پرورش اسب در لکسینگتون کنتاکی نوستالژیک بود. و وقتی که پیشنهاد تدریس در غرب را دریافت کرد، از نظرش فرصت زندگی در یک جامعه سیاه پوست و پرورش دهنده اسب به قدری خوب بود که نتوانست ردش کند، هر چند اینکه هرگز نتوانست از پس هزینه ­های رهن خانه و بزرگ کردن یک بچه بربیاید...

فهرست


پیشگفتار کثافتی که به همش می­زنی انجمن روشنفکران دام دام دونات یک عالم مکزیکی سیب ­ها و پرتقال ­ها سیاهیت تنزیل نیافته موخره

نویسنده: پل بیتی مترجم: سید سعید کلاتی انتشارات: ستاک

مشخصات

  • نوع جلد جلد نرم
  • قطع رقعی
  • نوبت چاپ 2
  • تعداد صفحه 319

ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب آدم فروش - پل بیتی" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل