کتاب کاپیتان زیر شلواری 2 (حمله ی توالت های سخن گو)
۶۳,۰۰۰ تومان
نویسنده: دیو پیلکی
مترجم: امیرحسین دانشورکیان
انتشارات: پرتقال
توضیحات
کتاب حمله ی توالت های سخن گو دومین جلد از مجموعه کاپیتان زیر شلواری، نوشته ی دیو پیلکی و ترجمه ی امیرحسین دانشورکیان توسط انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.
قرار است به زودی در مدرسه ی جورج و هرولد مسابقه ی اختراعات دانش آموزی برگزار شود. آن ها بعد از دیدن اعلامیه ی مربوط به این نمایشگاه متوجه می شوند که شخص برنده می تواند یک روز مدیر مدرسه باشد و همه باید قوانینی که او وضع می کند را اجرا کنند! جورج و هرولد تصمیم می گیرند که هر طور شده در این مسابقه شرکت کنند اما از خرابکاری که دوره ی قبل در این مسابقات به بار آورده اند آقای مدیر ورود این دو دانش آموز خاطی را به هر مسابقه ای ممنوع کرده است. جورج و هرولد سال گذشته روی صندلی همه ی شرکت کنندگان چسبی بسیار قوی ریختند و کل مسابقه را به هم زدند. بچه ها سعی می کنند که با حرف هایشان آقای مدیر را راضی کنند و به او قول دهند که این بار هیچ کاری خلاف قانون انجام ندهند؛ اما آقای مدیر تحت هیچ شرایطی نمی پذیرد. بلاخره جورج و هرولد با خودشان فکر می کنند که اگر قرار نیست آن ها در این مسابقات حضور داشته باشند پس اختراع هیچ کدام از بچه های دیگر هم نباید سالم به مسابقه برسد!؛ همه ی دستگاه های اختراع شده در سالنی که با دوربینی از اتاق آقای مدیر کنترل می شود گذاشته شده اند. حالا جورج و هرولد چطور می توانند نقشه ی خودشان را عملی سازند؟
مجموعه کاپیتان زیرشلواری، مجموعه ای است سه جلدی که هر جلد ماجراهایی از دو پسر بچه به نام جورج و هرولد را در قالب کمیک استریپ و طنزگونه روایت می کند. جروج و هرولد بچه هایی خرابکار و بازیگوشی اند که عاشق داستان نویسی و خلق ابرقهرمان ها هستند. کاپیتان زیرشلواری ابرقهرمان جدیدشان، شخصیتی بسیار شجاع، جسور و البته کمی شوخ طبع است.
ویژگیها
توضیحات تکمیلی
وزن | 110 گرم |
---|---|
ابعاد | 190 × 140 میلیمتر |
موضوع | رمان کودک و نوجوان |
تعداد صفحه | 144 |
قطع | رقعی |
نوع جلد | نرم |
نوبت چاپ | 9 |
سال انتشار | 1399 |
فهرست
فهرست
پیش گفتار: حقیقتی فوق سری درباره ی کاپیتان زیرشلواری
جورج و هرولد
این داستان
آن چه گذشت…
اختراع
چیزهای بزرگ تر و بهتر
همایش اختراع
گرفتنشون
همایش اختراع و جریمه
کاپیتان زیرشلواری و حمله ی توالت های سخنگو
یه اشتباه بزرگ
همایش اختراع، جریمه و اخراج موقت
اوضاع از اونی که بود بدتر شد
دیر شده بود!
حکومت توالت های سخنگو
با گوشت قیمه ای خامه مال تا آزادی
ابرتوالت 2000
فصل خشونت آشکار افراطی
قسمت اول (همراه با برگ گردون)
هرولد و خودکار بنفش
روبو لوله بازکن شگفت انگیز
فصل خشونت آشکار افراطی
قسمت دوم (همراه با برگ گردون)
پی آمد
خلاصه سرتون رو درد نیارم دیگه
پساپی آمد
مدیران امروز (یا همایش اختراع، جریمه،
اخراج موقت و پیشگیری از همه ی این ها)
برشی از متن کتاب
برشی از متن کتاب
اوایل غروب، جورج و هرولد یواشکی با لوازمشون برگشتن مدرسه. بی سروصدا رفتن توی سالن و یه نگاهی به دوروبرشون انداختن.
هرولد آروم گفت: «فکر کنم یکی هنوز این جاست.»
جورج گفت: «چیزی نیست. ملوین اسنیدلی ئه.»
ملوین، نابغه ی مدرسه، داشت یه سری تغییرات دقیقه نودی روی اختراع جدیدش برای مسابقه انجام می داد.
هرولد آروم گفت: «بهتره همین جا منتظر شیم تا بره.»
جورج گفت: «نه بابا. یهو دیدی کل شب رو این جا موند! بیا بریم اون جا و باهاش صحبت کنیم.»
ملوین از این که دید جورج و هرولد دارن نزدیک می شن، خوشحال نبود. گفت: «وای نه! شرط می بندم اومدین این جا اختراع های همه رو خراب کنین.»
جورج گفت: «چه حدس خوبی! ببین، اگه قول بدی به کسی نگی ما رو امشب این جا دیدی، ما هم قول می دیم به اختراع تو کاری نداشته باشیم.»
ملوین با مهر و محبت به اختراعش نگاه کرد و با بی میلی قبول کرد. گفت: «قول می دم.»
جورج گفت: «خیلی هم عالی. می گم حالا این اختراعات اصلا چی هست؟ درست عین دستگاه فتوکپی می مونه.»
ملوین گفت: «قبلا دستگاه فتوکپی بوده، ولی من یه کم تغییرش داده م. حالا اختراعی شده که دنیا رو متحول می کنه. اسمش رو گذاشتم عسکل 2000»
هرولد پرسید: «قراره دنیارو متحول کنه بعد تو اسمش رو گذاشتی عسکل؟؟؟»
ملوین گفت: «آره. عسکل مخفف عکس برداری ساختاری کلیت میج گنزاننده ی لنفاپلی درون گرانمایه کننده هستش.»
هرولد گفت: «غلط کردم پرسیدم.»
ملوین گفت: «بذارین توضیح بدم. عسکل 2000 می تونه از هر تصویر تک بعدی ای که بهش می دی، یه نسخه ی سه بعدی زنده درست کنه. الان مثلا همین عکس معمولی از یه موش رو نگاه کنین.»
ملوین عکس موش رو گذاشت روی صفحه ی شیشه ای عسکل 2000 و دکمه ی شروع رو زد.
چراغ های سالن کم نور شدن چون انگار کل برق مدرسه داشت می رفت توی عسکل 2000. طولی نکشید که دستگاه شروع کرد به لرزیدن و سر وصدای کردن و کلی جرقه ی الکتریسیته ی ساکن از زیرش زد بیرون.
هرولد گفت: «امیدوارم نترکه.»
ملوین گفت: «این که چیزی نیست. باید وقتی داشتم یک سگ پودل رو کپی می کردم عسکل 2000 رو می دیدین!»
بلاخره بعد از کلی جرقه و ترق و تروق بلند، همه چی متوقف شد. صدای دینگ کوچکی آمد و بعد یه موش کوچولو از دریچه ی کناری عسکل 2000 اومد بیرون و افتاد روی زمین.
نظرات
هیچ نظری برای این محصول ثبت نشده است