کتاب چی دیدی، چند تا دیدی؟ (غاز کوچولو)

برشی از متن کتاب

صبح زود بود. خورشی، تزه طلوع کرده بود.

شلپ شلوپ… کواک کواک…

چی بود، چی بود؟ صدای کی بود؟

غاز کوچولو سرش را از آب بیرون آورد.

دورو برش را نگاه کرد.

بقیه ی غاز هارا ندید. از تنهایی ترسید.

شنا کنان جلو رفت، تا به چمنزار رسید.

گاو قشنگ و قهوه ای را دید.

سلام، بگو ببینم

که غازها اینجا هستند؟

نه، غازها اینجا نیستند

ببین که با ما نیستند

اینجا فقط منم با 1 گوساله

گوساله ام شیر می خوره یک ساله

غاز کوچولو از آب بیرون پرید. به یک مزرعه رسید.

گوسفند سفید و پشمالو را دید.

سلام، بگو ببینم که غازها اینجا هستند؟

نه غازها اینجا نیستند

ببین که با ما نیستند

اینجا فقط منم با 2 تا بره

فردا با هم می ریم به دشت و دره

غاز کوچولو رفت و رفت تا به یک انباری قدیمی رسید.

توی انبار، گربه ی خاکستری را دید.

سلام، بگو ببینم که غازها اینجا هستند؟

نه، غازها اینجا نیستند ببین که با ما نیستند اینجا منم با 3 تا بچه ی ناز سه بچه ی پا کوتاه دم دراز.

غازکوچولو رفت و رفت. به یک تراکتور رسید.

پشت تراکتور، سگ خوابالو را دید.

سلام، بگو ببینم که غازها اینجا هستند؟

اینجا کجاست؟ برکه ای صاف و زیباست.  جای مناسبی برای غاز هاست.

غاز کوچولو پس کجاست؟

آهای، آهای من اینجام کنار جوجه غازها با هم دیگه، ما پنج تا جوجه غازیم

نگاه کنید چقدر قشنگ و نازیم…