کتاب پرسش های دخترانه

برشی از متن کتاب

خانم دکتر عزیز

می ترسم سوال هایی که درباره ی بلوغ دارم را از مامانم بپرسم، زیرا می ترسم به من بخندد. از این که احساس می کنم به سمت گودال پیش می روم نگرانم. من اصلاً راحت نیستم درباره ی بدنم با پدرم صحبت کنم. هر وقت می خواهم با او صحبت کنم احساس می کنم که در یک گودال پر از گدازه افتاده ام.

کاملاً طبیعی است که راحت نباشی با پدر و مادرت درباره تغیرات بدنت صحبت کنی. اما به یاد داشته باش که هر زنی از جمله مامان و مامان بزرگ تو همه ی تغییراتی را که تو در بدنت می بینی، تجربه کرده اند. و پدرت هم وقتی به سن تو بوده تغییرات بزرگی در بدنش به وجود آمده است. پدرت خیلی بیشتر از آن چه تو فکر می کنی اطلاعات دارد و می تواند به تو کمک کند و اگر مطلبی را نداد هم می توانید با هم تلاش کنید تا پاسخ آن پرسش را پیدا کنید. پدر و مادر تقریباً همیشه می توانند مشکلات را حل کنند و یا پاسخ سوالاتت را پیدا کنند و تو تقریباً همیشه بعد صحبت کردن با آن ها احساس بهتری خواهی داشت.

اگر برای صحبت کردن با پدر و مادرت مشکل داری توصیه های زیر را امتحان کن

پیشاپیش برنامه ریزی کن

وقتی پدر و مادرت عجله دارند بیرون بروند، موضوعی را مطرح نکن. به جای این که بخواهی در همان زمان صحبت کنی، یک وقتی را برای صحبت کردن تعیین کن. از پدرت بپرس می تواند بعد از شام برای قدم زدن بیرون بروید یا به مادرت بگو دوست داری امشب در شستن ظرف های شام و تمیز کردن آشپزخانه به او کمک کنی. تا بتوانی در آن فرصت با او صحبت کنی. اگر نتوانستی در زمانی که در نظر گرفته ای حرفت را بزنی، از آن ها بپرس چه زمانی برایشان مناسب تر است تا با آن ها صحبت کنی.

مکان مناسبی انتخاب کن

به یک جای خلوت بروید. جایی که سایر اعضای خانواده صحبت شما را قطع نکنند. تلویزیون و موبایلت را خاموش کن. اگر صحبت کردن رودر رو تو را می ترساند، سعی کن موقعی که آنها مشغول رانندگی هستند یا کنار تخت خوابت نشسته اند با آن ها صحبت کنی.