کتاب موسولینی: ظهور و سقوط دوچه، اثر کریستوفر هیبرت با ترجمه بیژن اشتری توسط نشر ثالث به چاپ رسیده است.
زندگی موسولینی غمگنانه بود. او دلش می خواست ناجی ملتش باشد، یک قهرمان/ ناجی. او نومیدانه در پی آن بود که میهن پرستی خود را به اثبات برساند، اما تنها در دوره زوال و سقوطش بود که به ذهنش خطور کرد که نکند با اعمالش موجب بروز جنگ داخلی در کشورش شده است. خودش را با ناپلئون مقایسه می کرد. او نیز مانند ناپلئون حاکم ساقط شده ای بود که شانس دوباره ای برای بازگشت به اریکه قدرت نصیبش شده بود، و با این حال، در روزهای پایانی عمرش حتا نتوانست افراد کافی برای یک مبارزه پایانی آبرومندانه گرد خود جمع کند. او آرزوی این را داشت که محبوب ملت باشد، و حتی در ماه های پایانی عمرش همچنان این قدرت را داشت که با بیان قصه هایش از دوران گذشته و با پیش بینی های سیاسی اش، افسران جوان را مجذوب و مسحور خویش بکند. اما نتوانسته بود آن ها را تا پایان نسبت به خودش وفادار نگه دارد و در آخرین لحظات زندگی اش در حالی که رودرروی آن ها پیراهن خود را دریده بود تا سینه عریانش را آشکار کند، این واپسین کلماتش را به آن ها گفته بود:«به سینه ام شلیک کنید.»
با خواندن این کتاب زندگینامه ای پی خواهید برد که چرا کتاب های هیبرت این قدر خوبند. شما در حین خواندن کتاب نه تنها دائما نکته جالبی را یاد می گیرید، بلکه به تدریج درک خواهید کرد که اصطلاحی که به «گردش روزگار» معروف است یعنی چه. در مورد هیبرت، این «گردش» هرگز هم ارز کلی بافی نیست، بلکه حجم متراکمی از فاکت ها و حوادث و ایده هاست. توانایی هیبرت در به تصویر کشیدن حوادث ژئوپولیتیکی با توسل به شرح اقدامات و تصمیم های کوچک به وی اجازه می دهد داستانی جهانی را در گستره ای انسانی بازگوید. البته، همین توانایی در داستان گویی است که وی را به چنین مورخ تحسین شده ای مبدل مرده است.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.