loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب موتورهای مرگبار (رویداد نگاری شهر گرسنه 1)

5 / -
موجود شد خبرم کن

درباره‌ی کتاب موتورهای مرگبار

کتاب موتورهای مرگبار جلد اول از مجموعه داستان‌های خواندنی رویدادنگاری شهر گرسنه می‌باشد که برای مخاطب نوجوان به نگارش درآمده است.

تام، به عنوان دستیار درجه سه، در موزه‌ی بزرگ لندن فعالیت می‌کند؛ موزه‌ای که در قطب طبقه‌ی دوم و محله‌ای شلوغ به نام "بلومزبری" قرار دارد. پسر قصه تنها و غمگین، روزهای بسیار سخت و دردناکی را پشت سر می‌گذارد. وظیفه‌ی او نظافت سالن‌های ساختمان موزه می‌باشد.

تام برخلاف نظر والدینش، به عضویت و فعالیت در صنف مورخان هیچ علاقه‌ای ندارد. در واقع او همیشه آرزوی بسیار متفاوتی را در سر می‌پروارند؛ آرزوی تبدیل شدن به یک شاگرد ملوان و زندگی بر روی یکی از کشتی‌های آسمان‌نورد عظیم. کشتی‌هایی که با کمک آن‌ها، بتواند به تمامی نقاط جهان سفر کرده و از سرزمین‌های مختلف دیدن کند.

اصل ماجرا از روزی آغاز می‌شود که شهر لندن به دستور شهردار، به سوی شرق حرکت می‌کند. در میانه‌های راه، لندن با "سالت‌هوک"، مواجه می‌شود. شهری کوچک با حدود نهصد نفر انسان، که در آن ساکن هستند. لندن با سرعتی وصف‌ناشدنی جهت شکار سالت‌هوک، به سوی این شهر، هجوم می‌برد. تمامی مردم از جمله تام، برای مشاهده‌ی نحوه‌ی شکار، بر روی سکوهای شهر لندن حاضر می‌شوند و با ماجراهایی خواندنی مواجه می‌گردند.

داستان در آینده‌ای بسیار دور شکل می‌گیرد. جهان به کلی تغییر یافته است. دریاهای بزرگ و تمام حیوانات موجود در آن نابود شده‌اند. به جز روستاهای کوچک یک جانشین، همه‌ی شهرهای بزرگ و کوچک دنیا، بر روی چرخ‌هایی شنی قرار دارند؛ چرخ‌هایی که این سرزمین‌ها را از جایی به جای دیگر منتقل می‌کنند. بر اساس قانون "داروینیسم شهری"، از هزاران سال پیش، شهرها، شهرک‌ها را، شهرک‌ها، روستاها را و روستاها، دهکده‌های کوچک و نگون‌بخت یک جانشین را می‌خورند. در واقع آن‌ها هم‌چون حیواناتی وحشی و گرسنه، از طریق خوردن سرزمین‌هایی ضعیف‌تر از خویش، می‌توانند به حیات‌شان ادامه دهند. بر روی هر یک از این سرزمین‌ها، انسان‌های بسیاری زندگی می‌کنند.

"تام نتزورثی"، شخصیت اصلی قصه است. او پسری پانزده ساله می‌باشد که در شهر بزرگ لندن روزگار می‌گذراند. والدین فقیر تام، سال‌ها پیش در طی یک سانحه، از دنیا رفته‌اند. آن‌ها پیش از مرگ، تام را تحت سرپرستی صنف مورخان رها کرده‌اند تا فرزندشان به یک مورخ کارآزموده تبدیل گردد.

 

بخشی از کتاب موتورهای مرگبار

دریای کزک

چند ساعت بعد، وقتی مه عصرگاهی در پیچ‌وتاب از روی مرداب راست‌واتر برمی‌خاست، تان‌بریج ویلز روی چرخ‌های بشکه‌ای‌اش به کرانه‌ی دریا پایین غلتید. لحظه‌ای همان‌جا مکث کرد و به خوشه‌ی جزیره‌هایی خیره ماند که در هیبتی تیره و ناهموار، از آب نقره‌فام بیرون زده بودند. پرندگان دسته‌دسته از روی دریا پرواز می‌کردند و وقتی حومه‌شهر موتورهایش را خاموش کرد، پژواک ضرب بال‌هایشان بر فراز گل‌پهنه طنین انداخت. موج‌های کوچک پیوسته به ساحل می‌کوبیدند و باد شرقی هوهوکنان از لابه‌لای علف‌های ساحلی خاکستری می‌وزید. چه بر پهنه‌ی مرداب و چه دریا، نه صدای دیگری بود، نه حرکتی دیگر، نه نور یا رد دود شهرکی دوره‌گرد.

کرایسلر پیوی در حالی‌که از پشت تلسکوپ کنار پنجره‌ی عرشه‌ی دیده‌بانی‌اش بر بلندای تالار شهر نگاه می‌کرد، نعره کشید: «نتزووروی! این جوون کجاست؟ برفستین پی نتزووروی!» وقتی یکی دو نفر از راهزن‌ها تام و هستر را به پیش او راندند، نیشخندی زد و تلسکوپ را به سمت تام دراز کرد و گفت: «نگاه کن تامی جون! گفتم می‌رسونمت اینجا، نگفتم؟ نگفتم صحیح و سالم از این مرداب ردت می‌کنم؟ حالا نگاه کن ببین کجا می‌ریم!» تام تلسکوپ را گرفت و روی چشمش گذاشت و در دایره‌ی چشمی محو و لرزان پلک زد تا بالاخره تصویر واضح شد. بیست سی جزیره‌ی کوچک بر دریای روبه‌رو لکه انداخته بودند و جزیره‌ای بزرگ‌تر، همانند پشت هیولای پیشاتاریخی عظیمی که آب را بشکافد، به چشم می‌آمد.

تام تلسکوپ را پایین آورد و گفت: «ولی اونجا که چیزی نیست...»

بیش از یک هفته طول کشیده بود تا تان‌بریج ویلز بتواند راهش را از میان باتلاق باز کند. با وجود اینکه کرایسلر پیوی از تام خوشش آمده بود، هنوز نگفته بود امید دارد چه چیزی در آن سوی مرداب پیدا کند. به افرادش هم نگفته بود؛ اما آن‌ها به بالا انداختن شهر کشتی‌های کوچک و پناه گرفته در هزارتوی راست‌واتر رضایت داده بودند. شهر کشتی‌ها جاهای نیمه‌حرکتی با چرخ‌های خزه‌پوش و حکاکی‌های زیبا روی عرشه‌های چوبی‌شان بودند. آن‌قدر کوچک بودند که به زحمت خوردن‌شان نمی‌ارزیدند؛ اما به هر صورت تانبریج ویلز آن‌ها را هم می‌خورد و مردم‌شان را می‌کشت یا اسیر می‌کرد و حکاکی‌های زیبا را به خورد کوره‌هایش می‌داد.

برای تام، دورانی وحشتناک و گیج‌کننده بود...

کتاب موتورهای مرگبار اولین جلد از مجموعه ی رویداد نگاری شهر گرسنه اثر فیلیپ ریو با ترجمه ی مهدی بنواری توسط انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.



نویسنده: فیلیپ ریو مترجم: مهدی بنواری انتشارات: پرتقال

مشخصات

  • نوع جلد نرم
  • قطع رقعی
  • نوبت چاپ 3
  • سال انتشار 1398
  • تعداد صفحه 312

ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب موتورهای مرگبار (رویداد نگاری شهر گرسنه 1)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل