loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب محاصره ی مکینداو (جنگاوران جوان: کتاب ششم)

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب محاصره ی مکینداو از مجموعه ی جنگاوران جوان (کتاب 6)، اثر جان فلنگن ترجمه ی فائزه ی اثنا عشری از سوی نشر افق به چاپ رسیده است.

"کرین" شوالیه ی خائن دژ "مکینداو" با کمک جادوگری به نام "مالکالام"، سعی در تسخیر دژ دارند. آن ها فرمانده را با زهر مسموم کرده و او را در یکی از اتاق های دژ زندانی می کنند. ویل، به عنوان رنجر پادشاهی، برای نجات قلعه از چنگ کرین و جادوگر با هیبت نوازنده ای دوره گرد وارد دژ می شود. از طرفی "آلیس"، دختر جوانی که کارگزار سیاسی پادشاه است برای کمک به ویل در ظاهر بانویی اشراف زاده به دژ راه می یابد. "کرین" بعد از گذشت زمانی کوتاه طی ماجرایی به هویت و هدف واقعی ویل و آلیس پی می برد و آن ها را زندانی می کند. ویل که رنجر بسیار کارآزموده ایست موفق به فرار از سلولش می شود اما آلیس هم چنان در بند کرین می ماند. ویل نیروی کمکی در اختیار ندارد و تنها سربازهای قلعه ی "نورگیت" هستند که می توانند برای کمک به او بیایند اما به دلیل سرمای شدید رسیدن آن ها ممکن است هفته ها به طول انجامد. ویل که کم کم از رسیدن نیروی کمکی ناامید شده از طریق جاسوسی متوجه می شود، گروهی از راهزن های اسکاندیایی در نزدیکی دژ مکیندو دچار طوفان شده و کشتی شان را از دست داده اند. ویل به خوبی می داند که اسکاندیایی ها افرادی جنگجو و مبارزانی قهارند؛ بنابراین برای تقاضای کمک نزد گوندار، فرمانده ی راهزن ها رفته و در ازای پرداخت مقدار زیادی پول از می خواهد تا افرادش را در اختیار او قرار دهد. از طرفی دوست صمیمی ویل، شوالیه ی جوانی به نام هوراس که از به دردسر افتادن ویل باخبر شده خود را فورا به مرزهای شمالی می رساند تا در این ماموریت مهم با ویل هم رکاب شود... آیا ویل موفق به نجات آلیس و نابودی کرین می شود؟ آیا او و همراهانش می توانند در برابر جادوی اهریمنی مالکالام مقاومت کنند؟

ویل  در قلعه ی "ردمونت" که محل نگهداری از کودکان بی سرپرست است بزرگ شده و با رسیدن به سن پانزده سالگی برای این که  یک رنجرشود نزد استاد بزرگ این کار که هالت نام دارد رفته تا آموزش های لازم را ببیند.سرزمین آرالوئن که ویل در آن زندگی می کند به پنجاه منطقه تقسیم شده و برای محافظت بیشتر از هر منطقه و نظارت بر کار فرمانروایان، رنجری به آن جا فرستاده می شود. با گزارش هایی که از مناطق شمالی به قصر پادشاهی می رسد، متوجه می شوند که دژ مکینداو مورد هجوم جادوگری قرار گرفته بنابراین ویل برای نجات دژ به آن منطقه فرستاده می شود.

 


برشی از متن کتاب


کولوم گلدریس، صاحب مسافرخانه ای در کرکد فلگون، از این مهمان آخری که در واقع تنها مهمانش بود هیچ خوشش نمی آمد. جنگجوی جوان عصر روز قبل رسیده بود و می خواست چند روزی بماند. اسب جنگی کهرش را در اسطبل کوچک مسافرخانه جا داه بود. اسلحه و زره اش را هم همراه خورجینش که لباس ها و شستنی هایش در آن بودند طبقه ی بالا گذاشته بود و در بزرگ ترین اتاق مسافرخانه ساکن شده بود. وقت ورودش، صاحب مهمانخانه متوجه طرح مشتی آبی رنگ روی سپر سفیدش شده بود. با خودش گفته بود: «یک سرباز آزاد، کسی مثل او فقط در یک جای این ملک می توانست کار پیدا کند: قلعه ی مکینداو.» کولوم می دانست لرد جدید قلعه، سرکرین، به دنبال مرد جنگی است. جان باتل، فرمانده ی بدخلق مردان جنگی کرین، بارها به مهمانخانه سرزده بود. آن اطراف را در جست و جوی مردان جنگجو زیر پا گذاشته بود. کولوم به او گفته بود همه ی مشتریانش، مردم ساده ی مزرعه هستند ولی او حرفش را باور نکرده بود. کشاورزان کمی در منطقه بودند که می توانستند نیزه به دست بگیرند. آن ها درست مثل صاحب مسافرخانه، با بدگمانی دل شان می خواست هم از آخرین اتفاقات مکینداو با خبر شوند و هم از باتل، که در به در دنبال مرد جنگی بود، دور بمانند. کولوم از این که به آن ها کمک می کرد شناخته نشوند راضی بود. مردم تامبلدون کریک، روستای کوچکی که چند کیلومتر با کرکد فلگون فاصله داشت، سوالات زیادی از او می پرسیدند. مهم ترینش بیماری مرموز لرد سایرون بود. بعد هم شایعه هایی که می گفتند مالکلام جادوگر به خون خواهی خانواده ی سایرون آمده است. این خبر هم پخش شد که اورمن، پسر لرد قلعه و فرمانده ی موقت مکینداو، به جنگل گریمزدل فرار کرده است و به دار و دسته ی مالکلام ملخق شده. کولوم از خودش پرسید: «فرار کرده؟ چرا آدم باید از قلعه ی خودش فرار کند؟ اگر هم این کار را کرده، چرا باید به جادوگری ملحق شود که قسم خورده خانواده ی او را نابود کند؟» بعد هم این که چرا کرین به دنبال مردان جنگی بود؟ قلعه ای که تحت فرمان اورمن و سایرون بود یک گردان سرباز جنگجو داشت، ولی خیلی از آن ها وقتی زمام امور را به دست گرفت، غربال شده و به خانه هایشان فرستاده شده بودند. روستایی  را می دیدند کرین چه جور مردانی را به جای آن ها آورده. بی شک سربازی پیشه ی لطیفی نبود، ولی مردانی که در خدمت قلعه ی میکنداو بودند خیلی خشن و سرکش به نظر می رسیدند، کولوم فکر کرد بیشترشان شاید تا پیش از این مجرم و یاغی بوده اند. مثلا خود باتل. گستاخ و بدخلق، مستبد و مغرور هم بود ه هر وقت هم که می آمد انتظار راحت ترین جا در مهمانخانه و بهترین غذا و نوشیدنی را داشت. بعد هم صورت حساب را با افاده کنار می انداخت و به کولوم می گفت بیاید بقیه پولش را از قلعه بگیرد.ه هر وقت هم که می آمد انتظار راحت ترین جا در مهمانخانه و بهترین غذا و نوشیدنی را داشت. بعد هم صورت حساب را با افاده کنار می انداخت و به کولوم می گفت بیاید بقیه پولش را از قلعه بگیرد.    

(پرفروش ترین به انتخاب نیویورک تایمز) نویسنده: جان فلنگن مترجم: فائزه اثنا عشری انتشارات: افق

جان فلنگن


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب محاصره ی مکینداو (جنگاوران جوان: کتاب ششم)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل