معرفی کتاب شاه کلید اثر جعفر مدرس صادقی
کتاب “شاه کلید”، رمانی خواندنی و جذاب می‌باشد که حکایتی را در باب قتل مرموز مردی به نام “میرمحمد ملکوتی” تشریح می‌کند. قصه از جایی آغاز می‌گردد که شخصیت اصلی داستان، مردی عاشق کتاب و کتاب خوانی و همچنین علاقه‌مند به سرودن شعر، به اتهام قتل دوست قدیمی اش، “میرمحمد” زندانی شده و به دستور بازجوی زندان، با در اختیار داشتن قلم و کاغذ، اعترافاتش را به نگارش درآورده و در طی همین اعتراف‌نامه، از ماجراهایی خواندنی برای مخاطب سخن می‌گوید.
او در طول این متن، بارها اقرار می کند که هیچ ارتباطی به مرگ مقتول نداشته و از آن کاملا بی اطلاع بوده و از روی اجبار و به جهت روشن شدن بی گناهی خویش، دست به قلم شده و از خاطرات دوران گذشته اش با “میرمحمد” می نویسد. مرد قصه در دوران دبیرستان با مقتول، در یک مدرسه تحصیل کرده و با وی رابطه ی دوستانه ای داشته است.
“ملکوتی” نیز همانند او، به کتاب بسیار علاقه مند بوده و از همین روی، مدام کتاب های یک دیگر را به امانت گرفته و پس از مطالعه ی آن ها نیز، در رابطه با موضوع کتاب ها به بحث و گفت و گو می پرداختند؛ بحث هایی که اغلب به نزاع میان آن ها تبدیل شده و خشم و کینه را در قلب هر دو روشن می ساخت. اما با اتمام دوران مدرسه، این دو نفر نیز راه خود را از هم جدا کرده و زندگی متفاوتی را در پیش می گیرند تا این که سال ها بعد، مجددا با یک دیگر ملاقات کرده و با اتفاقاتی غیر قابل پیش بینی مواجه می شوند.
بخشی از کتاب شاه کلید؛ نشر مرکز
به این جانب تکلیف شده است گزارشی درباره ی ارتباط خودم با میرمحمد ملکوتی که دوست صمیمی این جانب بود و دوازده سال پیش به طرز مرموزی به قتل رسید بنویسم. (اگر اجازه بفرمایید بنده از این به بعد به جای «بنده» یا «این جانب» از ضمیر ساده ی «من» استفاده می کنم تا این «اعتراف نامه» یا «گزارش» یا هر چیزی که اسمش را می گذارید لحن غیر رسمی و خودمانی تری به خودش بگیرد و بتوانم حرف های خودم را راحت تر بزنم و داستان خودم را راحت تر تعریف کنم.)
کمی بعد از این که کمیته ی پی گیری قتل های مرموز سال گذشته شروع به کار کرد، من بازداشت شدم و منتقلم کردند به این جتا که نمی دانم کجاست فقط می دانم کمیته ی پی گیری که در صدد ریشه یابی قتل های اخیر است، پرونده ی قتل های مشابه سال گذشته را هم به جریان انداخته و در مورد میرمحمد به من و چند نفر دیگر سوء ظن برده و یا احتمال داده است که من اطلاعاتی از ماجرای ربودن او و سر به نیست کردن او دارم که به درد می خورد.
من هر چه می دانستم به آقای بازجو که انصافا مرد مودب و خوش اخلاقی هم هست گفتم و توضیح دادم که این اواخر، یعنی در سه چهار سال آخر عمر میرمحمد، او را زیاد نمی دیدم و من هم مثل بقیه ی مردم از طریق روزنامه ها از پیدا شدن جسدش خبردار شدم و وقتی که این ماجراهای اخیر پیش آمد، شباهت زیادی بین سرنوشت او و این دوستان و همکاران او به نظرم رسید و هم به لحاظ کنجکاوی و هم به اقتضای شغلی که داشتم، در مراسم عزاداری و بزرگداشت این عزیزان شرکت کردم و به خانواده های آن ها تسلیت گفتم و گرفتاری من از روزی شروع شد که از مراسم چهلم یکی از همین افراد برمی گشتم: کنار خیابان منتظر تاکسی بودم که آقای محترمی که ریش مرتب و کوتاهی داشت و خیلی هم خوش لباس و تر و تمیز بود و به نظرم می آمد که از توی همان مراسم بیرون آمده است، آمد جلو و از من خواهش کرد همراه او بروم.
چند قدم آن طرف تر پیکان سفیدی کنار خیابان پارک کرده بود که هیچ کس توش نبود به جز راننده. آن آقای محترم در عقب را برای من باز کرد و خواهش کرد که سوار شوم و ماشین راه افتاد و تازه فهمیدم که چه اتفاقی دارد می افتد. کارت شناسایی ام را از توی جیبم درآوردم و نشان دادم. آن آقا نگاهی به کارت انداخت و لبخندی زد و گفت احتیاجی به کارت شناسایی نیست و ما شما را خوب می شناسیم، اما مسائلی پیش آمده است که باید تشریف بیاورید و توضیحاتی بدهید.
انصافا رفتار انسانی و خیلی مودبانه ای داشت و خیلی ملاحظه توی کارش بود. مثل دو نفر دوست و همکار صمیمی، پهلوی هم دیگر نشسته بودیم و گپ می زدیم و انگار نه انگار که یک نفر دارد به بازداشتگاه منتقل می شود و من هر لحظه ای که اراده می کردم، چه پشت چراغ قرمزها و چه وقتی که ماشین در…
قیمت و خرید کتاب شاه کلید جعفر مدرس صادقی
کتاب شاه کلید اثر جعفر مدرس صادقی از نشر مرکز، به همراه سایر کتاب های رمان ایرانی را از فروشگاه اینترنتی کتابانه خریداری نمایید.
نقد و بررسی‌ها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.