کتاب زندگی ماریان | پی‌یر دو ماریوو

درباره‌ی کتاب زندگی ماریان

کتاب “زندگی ماریان” روایتگر رمانی پرفرازونشیب و خواندنی می‌باشد که توسط نویسنده‌ی مشهور فرانسوی، “پی‌یر دو ماریوو” به نگارش درآمده است.

مطابق با اظهارات نویسنده در بخش پیش‌گفتار کتاب، “زندگی ماریان”، سرگذشت واقعی یک زن می‌باشد؛ زنی به نام “ماریان” که بنا به درخواست یکی از دوستان صمیمی‌اش، خاطرات خویش را نقل کرده و آن‌ها بر روی کاغذ ثبت نموده است.

چگونگی چاپ این کتاب از جایی شکل می‌گیرد که دو ماریوو، دست‌نوشته‌های مربوط به سرگذشت ماریان را درون کمد یکی از خانه‌های خریداری شده توسط خویش، پیدا می‌کند. وی، پس از مدتی، تصمیم می‌گیرد با ایجاد برخی اصلاحات جزئی و تغییر نام بعضی از شخصیت‌ها، این روایت را با قلم خود، به رشته‌ی تحریر درآورده و در اختیار علاقه‌مندان به آثار ادبی و داستانی قرار دهد.

ماریان به هنگام تشریح داستان زندگی خود، زنی پنجاه ساله می‌باشد که حافظه‌اش همچون گنجینه‌ای ارزشمند، پر از خاطرات دور و نزدیک است؛ خاطراتی که همچون رمان، شنیدنی و پر از ماجرا می‌باشد. وی در طول جملات آغازین کتاب، خود را زنی زیبا و قابل توجه معرفی می‌نماید؛ زنی که استعداد خوبی در نقل داستان و بحث و گفتگو دارد. اما به عقیده‌ی خویش، صلاحیت نوشتن را ندارد. ولی به ناچار و در نتیجه‌ی اصرارهای مخاطب خود، دست به قلم شده و سرگذشت خویش را می‌نویسد.

داستان ماریان از کودکی او آغاز می‌شود؛ زمانی که او دختری دو یا سه ساله است و توسط گشت پلیس، درون یک کالسکه، پیدا می‌شود؛ کالسکه‌ای اشرافی با چند سرنشین زن و مرد، که عازم بردو بوده و مورد حمله‌ی راهزنان قرار گرفته‌. تمامی سرنشینان این کالسکه کشته شده و تنها ماریان، از مرگ، جان سالم به در برده است. دخترکی کوچک، بدون نام و هویت.

نیروهای گشت پلیس، دخترک تنها و غریب را با خود برده و سپس، سرپرستی‌اش را به یک کشیش مهربان و دلسوز و خواهر او، واگذار می‌کنند. اتفاقی که آغازگر سرگذشت پرماجرای ماریان است و روایت‌هایی زیبا و خواندنی را در اختیار مخاطب قرار می‌دهد.

برشی از کتاب زندگی ماریان

مادام، حتما به یاد دارید که قسمت دوم سرگذشتم، بسیار دیر به دست‌تان رسید و مطمئن بودید که هرگز آن را دریافت نمی‌کنید. در مورد قسمت سوم مدت زیادی در انتظار بودید، و باور نمی‌کردید آن را برای‌تان بفرستم. قسمت چهارم چون که در انتظارش بودید، خیلی دیر به دست شما رسید و می‌گفتید تنبلم. در مورد قسمت پنجم، گویا فکر نمی‌کردید که زود به دست‌تان برسد و درباره‌ی قسمت ششم هم که غافلگیر شدید. چون زودتر از بقیه رسید. و شاید هنوز نیمی از آن را هم نخوانده‌اید. و اکنون، این هم قسمت هفتم.

با این حال، خواهش می‌کنم نظر خودتان را به من بگویید. اگر تنبلم، زرنگی‌ام عکس آن را به شما ثابت می‌کند. و اگر زرنگم، قبلا که تنبل بوده‌ام.

خوب، پس من چگونه آدمی هستم؟ به هر حال همین کسی هستم که می‌بینید. شاید همان‌طور که شما هستید و به طور کلی همه‌ی ما. من تسلیم میل و خواسته‌هایم هستم. گاهی شایان تقدیر و زمانی قابل سرزنش در همان کار. آیا همه‌ی مردم این گونه نیستند؟

بارها، افراد مختلفی را دیده‌ام که هم دارای معایب و هم محاسن هستند و به آن‌هایی که اعتماد می‌کردم، که خسیس و بخیل بودند. و عکس آن هم صادق بود؛ یعنی کسانی را که فکر می‌کردم، خسیس هستند، سخاوتمند بودند. و خود شما، سابق بر این حتا یک کتاب را هم تحمل نمی‌کردید، و امروز ناچارید فقط بخوانید. شاید دوباره همین روزها دست از خواندن بکشید و ممکن است من دوباره تنبل بشوم.

ولی به هر طریقی که شده، دنباله‌ی داستان را ادامه می‌دهم. به اینجا که رسیدیم مادام دو میران و ولویل ناگهانی و غیرمنتظره وارد سالن شدند.

هیچ‌کس، حتی کوچک‌ترین شکی در مورد آمدن‌شان نکرده بود. دستوری هم در این باره اصلا داده نشده بود. فقط قصد داشتند، قبل از ظهر ماجرای مرا خاتمه بدهند، و نیز کم‌تر وقت کسی را بگیرند.

به علاوه باور نمی‌کردند، که مادام دو میران بتواند، برای اطلاع از وضعیتم به کسی مراجعه کند و مطمئن بودند از این که وزیر در ماجرای من دست داشته، بی‌خبر است. حتما به خاطر دارید که دو یا سه روز پیش از این ماجرا، با خانمی لاغر و بلندقد ملاقاتی اجباری داشتم. و همان دم، مادام دو میران را خبر کردم و چهره‌ی این زن را برایش شرح دادم. در نامه‌ای برایم نوشت که…

کتاب زندگی ماریان اثر پی‌یر دو ماریوو با ترجمه‌ی نسرین حلالی توسط نشر ثالث به چاپ رسیده است.