کتاب بیمارستان خطرناک هشتمین جلد از مجموعه ماجراهای بچه های بد شانس اثر لمونی اسنیکت با ترجمه ی محبوبه مهاجری توسط نشر ماهی به چاپ رسیده است.
بچه های یتیم خانواده ی بودلر باخبر می شوند که کنت الاف دستگیر شده؛ اما خیلی زود متوجه می شوند شخصی که دستگیر شده کنت الاف نیست. روز بعد جنازه ی آن شخص بیگناه در زندان پیدا می شود و بعد هم بچه ها کنت الاف و همدستش، خانم اسکوالر را می بینند؛ کنت الاف باز تغییر قیافه داده و این بار خودش را به شکل یک کارگاه درآورده و سعی می کند همه را متقاعد کند که بودلرهای یتیم قاتل هستند؛ مردم که حرف های کنت الاف را باور کرده اند می خواهند بچه های یتیم بودلر را بسوزانند اما بچه ها موفق می شوند که شبانه از دست مردم فرار کنند. آن ها ساعت ها پیاده روی می کنند تا بالاخره به یک فروشگاه بزرگ می رسند و بعد از وارد شدن به فروشگاه به آقای پو تلگراف می زنند تا او را در جریان اتفاقات رخ داده قرار بدهند. لحظاتی بعد فردی که روزنامه محلی را در دست دارد وارد فروشگاه می شود و به صاحب مغازه می گوید که در روزنامه نوشته شده پلیس به دنبال سه بچه قاتل است که فرار کرده اند؛ وقتی صاحب فروشگاه عکس بچه ها را در روزنامه می بیند و می خواهد به پلیس خبر بدهد بچه ها از فروشگاه فرار می کنند و سوار اتومبیلی می شوند که روی آن نوشته شده داوطلبان مبارزه با بیماری ها ؛ راننده به سرنشینان اتومبیل اشاره و عنوان می کند که آن ها یک گروه موسیقی هستند که همه وقتشان را صرف شاد کردن بیماران در بیمارستان می کنند. بچه ها تصمیم می گیرند که عضو گروه داوطلبان مبارزه با بیماری ها شوند؛ وقتی راننده بچه ها را همراه با گروه موسیقی به بیمارستان می رساند بچه ها مطلع می شوند که بیمارستان به سه نیروی داوطلب از گروه مبارزه با بیماری ها نیاز دارد تا در کتابخانه اسناد آنجا کار کنند. بچه ها به دفتر رییس امور کارکنان بیمارستان می روند و خودشان را به عنوان متقاضی کار در کتابخانه اسناد معرفی می کنند؛ اما چند لحظه ای از حضور آن ها در آن دفتر نمی گذرد که …
مجموعه ی ماجراهای بچه های بدشانس در سیزده جلد مختلف به چاپ رسیده و داستان بچه های یتیم خانواده ی بودلر را روایت می کند که طی یک آتش سوزی مهیب پدر و مادر خود را از دست داده و مدتی تنها و بی کس؛ و تحت نظارت دوست نزدیک و همکار پدرشان، آقای پو قرار می گیرند. پس از مرگ والدین، ثروت هنگفت آن ها به بچه ها رسیده است؛ اما زمانی می توانند از آن استفاده کنند که ویولت، دختر بزرگ خانواده به هجده سالگی برسد. یکی از اقوام دور آن ها که کنت الاف نام دارد، می خواهد به هر ترتیبی که شده ثروت هنگفتی که به بچه ها ارث می رسد را به چنگ بیاورد. او در این راه به کارهای خطرناک و آزار دهنده ای دست زده و دردسرهای زیادی برای بچه ها به وجود می آورد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.