کتاب اداره پست – چارلز بوکوفسکی

۱۸,۰۰۰ تومان

ناموجود

نویسنده: چارلز بوکوفسکی

مترجم: فرح آمیلی

انتشارات: قاصدک صبا

۱۸,۰۰۰ تومان

توضیحات

کتاب اداره پست، نوشته چارلز بوکوفسکی و ترجمه فرح آمیلی در انتشارات قاصدک صبا به چاپ رسیده است.

این کتاب، اولین رمان  از “چارلز بوکوفسکی” می باشد که اولین بار در سال 1971 منتشر شد و داستان آن درواقع خاطرات این نویسنده ی آمریکایی – آلمانی از روزهایی است که به عنوان یک نامه رسان در اداره ی پست لس آنجلس مشغول به کار بود. “اداره پست” داستان مردی جوان را روایت می کند که دوست دارد زندگی ای بی قید و بند و بدون مسئولیت را تجربه کند، ولی با توجه به اینکه گذرانِ معیشت نیازمند کسب درآمد است، برای کار کردن به “اداره پست” می رود. او سعی می کند این موقعیتِ پیش آمده را ساده بگذراند و زندگی را برای خودش سخت نکند اما از آن جایی که دنیا همیشه بر وفق مراد انسان ها نیست، اتفاقات غیر قابل منتظره ای برایش پیش می آید و زندگی اش را دگرگون می سازد. خاطرات و تجربه های شخصی “بوکوفسکی” تعریف واضح و روشنی از جامعه ی امریکا در دهه های پنجاه و شصت میلادی را ارائه می دهد و روزهای پر فراز و نشیب این نویسنده ی مطرح را به تصویر می کشد. نوشته های “بوکوفسکی” شدیداً تحت تأثیر فضای حاکم بر شهر لس آنجلس می باشد؛ با این حال بسیاری از نویسندگان با تقلید از این مردِ بزرگ دست به قلم می شوند و سبک ادبی او را الگویی برای کار خود قرار می دهند.

0/5 (0 نظر)

ویژگی‌ها

توضیحات تکمیلی

وزن 200 گرم
ابعاد 215 × 145 میلی‌متر
موضوع

داستان غیرفارسی

تعداد صفحه

196

قطع

رقعی

نوع جلد

جلد نرم

نوبت چاپ

2

برشی از متن کتاب

برشی از متن کتاب

صبح روز بعد در صف تحویل نامه ها در کنار ج.ج  بودم. به این خاطر او را با این نام صدا می کردند که اسم واقعی اش جورج گرینی بود اما سال ها بود که به همین نام خوانده می شد و همه او را ج.ج  صدا می کردند. تقریباً از سن بیست سالگی نامه بر بود و اکنون در آستانه شصت سالگی هنوز هم به این حرفه ادامه می ‌داد. او صحبت نمی ‌کرد فقط قارقار می ‌کرد و صداهایی از خودش در می آورد و به طور کلی کم حرف بود. نه از چیزی خوشش می آمد و نه بدش می آمد. او فقط حضور داشت. صورتش پر از چین و چروک بود و شیارهای عمیقی با خلل  و فرج زیاد قیافه نچسبی به او بخشیده بود. هیچ طراوتی در چهره اش دیده نمی شد. فقط یک همکار قدیمی پوست کلفت بود که دیگر باید بازنشسته می ‌شد. چشمانش طوری به نظر می‌رسید که انگار دانه های قهوه ای خاک رس را در حدقه اش ریخته اند و احساسی به آدم دست می‌داد که فکر می کرد بهتر است اصلا به چشمانش نگاه نکند.

به خاطر سابقه اش اکثر اوقات ساده ترین مسیرها به او داده می شد، مستقیم به سوی منطقه ثروتمندان. گرچه خانه های آن محدود قدیمی بودند اما اکثر آنها دو طبقه و بزرگ بودند. محوطه چمن وسیع جلوی خانه ها همیشه سبز و مرتب بودند و توسط باغبان های ژاپنی نگهداری و وجین می ‌شدند. برخی از ستاره های سینما در اینجا اقامت داشتند، یکی از مشهورترین سازندگان فیلم های کارتونی، یک نویسنده رمان های پرفروش و دو فرماندار سابق در این منطقه زندگی می کردند. هیچ کس در این منطقه با تو حرف نمی زد. اصلا در آنجا کسی را نمی دیدی. فقط در ابتدای جاده، شاید به چند نفر برمی خورد که به تازگی به خانه های کمتر گران قیمت نقل مکان کرده بودند. ج.ج  در ابتدا که وارد این منطقه شد یک سوت داشت که با همین سوت، بچه هایی را که در اول جاده می ‌خواستند او را اذیت کنند می ترساند و فراری می داد. به محض دیدن کودکان صاف و برافراشته می ایستاد و فوت شدیدی در سوت می کرد، به طوری که بچه ها پا فرار می گذاشتند و هر کدام به یک طرف می ‌دویدند اما با گذشت زمان کم کم با کودکان دوست شد و به آنها آبنبات می ‌داد. دیگر از اذیت و آزار خبری نبود/ بچه ها به محض دیدن ج.ج دورش  را می ‌گرفتند و طلب آبنبات می ‌کردند و با او تا انتهای خیابان قدم می زدند. آنها او را ج.ج پیر صدا می‌کردند.

اولین باری که به این مسیر فرستاده شدم، فهمیدم که چرا ج.ج به آنها آبنبات می داد. استون به هیچ وجه دوست نداشت که به من مسیری آسان بدهد اما گاهی اوقات خواسته قلبی او میسر نمی شد. امروز سلانه سلانه در این مسیر گام گذاشتم، که دیدم پسر بچه ای از خانه بیرون آمد و از من پرسید:

– هی، آبنبات من کو؟

پاسخ دادم: بچه، کدوم آبنبات؟

او اصرار می کرد: من آبنباتم رو می خوام یالا، آبنباتم

0/5 (0 نظر)

نظرات (0)

اولین نظر را برای “کتاب اداره پست – چارلز بوکوفسکی” ثبت کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نظرات

هیچ نظری برای این محصول ثبت نشده است

منوی سایت