کتاب آن پایین چه خبر است؟

برشی از متن کتاب

آن پایین چه خبر است؟

شنبه، صبح اول وقت سام و دِیو مشغول کندن یک چاله شدند.

سام پرسید: ” تا کی بکنیم؟ ”

دِیو گفت: ” توی این ماموریت آن قدر می کنیم تا یک چیز خارق العاده پیدا کنیم. ”

آن ها کندند و کندند تا چاله آن قدر بزرگ شد که دیگر کله شان هم دیده نمی شد.

ولی یه چیز خارق العاده ای پیدا نکردند!

دِیو گفت: “باز هم باید بکنیم. ”

برای همین دوباره مشغول کندن شدند.

وقتی خسته شدند، یک کم استراحت کردند.

دِیو از توی فلاسک برای خودش شیر کاکائو ریخت.

سام هم که توی دستمال پدر بزرگش بیسکوییت باغ وحشی آورده بود، چند تایی خورد.

دِیو گفت: ” شاید نباید مستقیم بکنیم و برویم پایین. ”

سام گفت: ” آهان حتما مشکل همین جاست. ”

دِیو گفت: ” به نظرم باید به یک سمت دیگر زمین را بکنیم. ”

سام گفت: ” آره، موافقم. ”

دِیو گفت: ” یک فکری به سرم زد. بیا از هم جدا بشویم. ”

سام گفت: ” واقعا؟ ”

دِیو گفت: ” فقط برای مدتی. این جوری شانس مان بیش تر می شود. “….