کتاب آنی شرلی در اینگل ساید اثر ال.ام.مونتگمری و ترجمه ی سارا قدیانی از انتشارات قدیانی به چاپ رسیده است.
آنی و گیلبرت بلایت چند سالی است که به خانه ی جدیدی نقل مکان کرده اند که ” اینگل ساید ” نام دارد. به غیر از جم پسر بزرگشان بقیه ی فرزندان شان که شامل، دالتر پسر دوم، دو قلوهایشان نن و دای که دختر هستند و پسر کوچکشان شرلی در این خانه به دنیا آمده اند. آن ها منتظر به دنیا آمدن نوزادی هستند که ششمین فرزند شان محسوب می شود. پس از به دنیا آمدن شرلی، آنی به شدت بیمار می شود و تا نزدیکی مرگ پیش می رود و همه ی اعضای خانواده نگران حال او هستند و ترس دارند که دوباره همان اتفاقات پس از زایمان برای آنی رخ دهد. او برای یک استراحت یک هفته ای به آونلی رفته است تا دوباره ماریلا و دوست قدیمی اش داینا را ببیند. پس از بازگشت از مسافرت متوجه می شود که قرار است به زودی دختر خاله ی پدری گیلبرت که همه او را خاله مری ماریا صدا می زنند برای چند هفته در کنار آن ها زندگی کند. او پیرزنی است که مدام در حال ایراد گرفتن از همه چیزمی باشد و سوزان خدمتکار خانه ی آن ها به شدت از ایرادهای او کلافه و عصبانی می شود. او بچه ها را از چیزهای مختلف می ترساند و حتی یک بار به دای گفت به دلیل این که موهایش مثل آنی قرمز است دیگران به او کمتر توجه می کنند و همین حرف به شدت در روحیه ی دای تاثیر می گذارد. خانواده کمتر از قبل دور هم جمع می شوند و با هم وقت می گذرانند به خصوص در وقت صرف شام، همه از این ترس دارند که صحبت هایشان باعث شود خاله مری ماریا دوباره سر موضوعی دعوا به راه بیاندازد. اقامت چند هفته ای او چند ماه به درازا می کشد و در این بین دختر کوچکی به دنیا می آید که زیباترین فرزند اینگل ساید محسوب می شود نام او را برتا ماریلا می گذراند و … .
مجموعه ی هشت جلدی آنی شرلی به زندگی دختر یتیم و کوچکی به همین نام از دوران کودکی تا بزرگسالی او می پردازد. او از طرف یتیم خانه برای زندگی به همراه خانواده ی کاتبرد به آونلی فرستاده می شود و در کنار آن ها به زندگی پر شور و شوق خود ادامه می دهد، به دانشگاه می رود، معلم می شود و با دوست دوران کودکی اش گیلبرت بلایت ازدواج می کند.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.