کتاب آرتمیس فاول (آخرین نگهبان) | نشر افق

درباره‌ی کتاب آرتمیس فاول (آخرین نگهبان)

کتاب “آرتمیس فاول و آخرین نگهبان” جلد هشتم از مجموعه‌ی داستانی “آرتمیس فاول” می‌باشد که رمانی هیجان‌انگیز و نفس‌گیر را در اختیار مخاطب نوجوان قرار می‌دهد.

آرتمیس فاول، به عقده‌ی “آتلانتیس” مبتلا گشته؛ بیماری‌ای روحی و روانی که در اثر دست‌درازی او، به جادوی جن و پری‌ها ایجاد شده است. شمردن کلمه‌ها، ترس بی دلیل از عدد چهار، توهم و شک به دیگران، از عوارض عقده‌ی آتلانتیس می‌باشد. حالا فاول باید جهت درمان، تحت نظر دکتر “جربال آرگون” قرار بگیرد؛ مردی از نژاد گنوم‌ها، (موجوداتی که می‌توانند در زمین حرکت کنند؛ مانند حرکت ماهی در آب) که بسیار مغرور و خودخواه است و صاحب کلینیک معروف و بزرگ “جی.آرگون.” می‌باشد. در نتیجه، فاول و “باتلر” (محافط شخصی آرتمیس) تا درمان کامل پسر قصه، مجبور هستند که در شهر “هون” سکونت نمایند؛ موضوعی که اصلا برای باتلر خوشایند نیست.

هم‌اکنون شش ماه از طول درمان آرتمیس سپری می‌شود. او در جلسات روان درمانی فراوانی شرکت نموده؛ حالا کاملا عقده‌ی آتلانتیس را شکست داده و از وضعیت روانی‌ سالمی برخوردار می‌باشد. به طوری که آرگون تصمیم می‌گیرد، جلسات را به پایان رسانده و گواهی صحت سلامت روانی او را صادر نماید. وی در طول جلسه‌ی آخر، به طور تصادفی، از رازی بزرگ سخن می‌گوید؛ رازی که به گذشته‌ی خانواده‌ی فاول و عمارت اجدادی آن‌ها بازمی‌گردد.

طبق ادعای آرگون، در تاریخی نامشخص، اتفاقی بزرگ در منزل فاول‌ها رخ داده است؛ اتفاقی در ارتباط با جادو؛ موضوعی جذاب که موجب گردیده، مقداری جادو در این عمارت باقی بماند. همین مساله، مدت‌ها بعد، باعث جلب توجه یک دورف به خانه‌ی آن‌ها می‌شود. در نتیجه، دورف مورد نظر وارد عمارت فاول‌ها می‌گردد ولی پدر آرتمیس موفق می‌شود که او را دستگیر نماید؛ رویدادی مهم که آقای فاول، چیزی از آن به خاطر نمی‌آورد. زیرا حافظه‌اش توسط مقامات امنیتی دنیای زیرزمینی پاک شده است.

پسر قصه از شنیدن این اطلاعات بسیار متعجب می‌شود. بنابراین به دنبال راهی می‌گردد تا با استفاده از آن، اطلاعات جامعی در رابطه با اتفاقات رخ داده، بدست بیاورد.  در همین بحبوحه‌های زمانی است که دنیای زیرزمین نیز، با مشکلات بزرگی مواجه گشته و نظم و امنیت در سرتاسر این سرزمین مختل می‌شود. در نتیجه، آرتمیس و دوستانش، مثل همیشه، ماموریت خود را برای نجات موجودات زیرزمینی آغاز می‌کنند.

شخصیت اصلی قصه، “آرتمیس فاول” نام دارد. او نوجوانی بسیار باهوش و زیرک است که در کنار خانواده‌ی ثروتمند خود زندگی می‌کند. فاول، از دنیای زیرزمینی آگاه می‌باشد؛ دنیایی پر از موجودات افسانه‌ای مانند “لپرکان‌ها”، “دورف‌ها”، “گابلین‌ها”، “پیکسی‌ها” و بسیاری دیگر که همچون انسان‌ها، با مشکلات زیادی در زندگی خود مواجه می‌شوند. فاول، به عنوان قهرمان و ناجی، همواره با استفاده از توانایی‌ها و خرد خویش، به حل معضلات جدی این موجودات می‌پردازد و دنیای زیرزمینی را از چنگال گروه‌های شرور و دشمنانش نجات می‌دهد. یکی از این افراد شرور “اپال کوبویی” می‌باشد؛ موجودی از نوع پیکسی‌ها که دشمن سرسخت فاول نیز به شمار می‌رود.

برشی از متن کتاب آرتمیس فاول (آخرین نگهبان)

دارو دسته‌ی مسخره

شهر هون، موجودات زیرزمینی

تا به حال هیچ‌وقت در شهر هون اوضاع به این وحشتناکی نبود. حتی گروهی از الف‌های دلسوزی که هنوز چیزهایی را از هزاره‌ی گذشته به خاطر داشتند و عاشق این بودند که توی مدرسه‌ی جن‌وپری‌ها سخنرانی کنند و هی روزهایی را که در پیش دارند با زندگی گذشته‌ی پر از شیر و عسل‌شان مقایسه کنند و بگویند هر سال دریغ از پارسال، می‌گفتند این تاریک‌ترین روز در تاریخ هون بود.

شهروندان هون داشتند تاریک‌ترین شب‌شان را پشت سر می‌گذاشتند، که به خاطر قطع برق اصلی تاریک‌تر هم شده بود. قطع برق یعنی، قطع تنها منبع نوری که داشتند که لامپ‌های اضطراری بود که با ژنراتورهای زمین گرمایی قدیمی کار می‌کردند. تف دورف یک دفعه تبدیل به کالای با ارزشی شده بود و کلی از اقوام مالچ که توی اردوهای پناهنده‌ها پلاس بودند یک دفعه سروکله‌‌شان دور و بر مجسمه‌ی فراند پیدا شد و هر شیشه تف شب‌نمای‌شان را به یک یا دو شمش طلا می‌فروختند.

پلیس زیرزمین هر کاری از دستش برمی‌آمد انجام می‌داد و با کمترین امکانات کار می‌کرد. مشکل اصلی حفظ نظم بود. شبکه‌ی دوربین‌ها و توپی‌های بی‌سیمی که روی سیم‌های نازکی از سقف غارها معلق بودند، تازه همین سه سال پیش با لنزهایی از آزمایشگاه‌های کوبویی ارتقا پیدا کرده بودند. کل شبکه آتش گرفته و روی سر شهروندان ریخته بود و قسمت‌هایی از بدن‌شان را سوزانده بود. این یعنی پلیس زیرزمین داشت بدون هیچ اطلاعاتی، و تنها با تکیه بر بی‌سیم‌های قدیمی برای ارتباطات کلامی‌اش کار می‌کرد. بعضی از افسرهای جوان که تا به حال بدون حمایت کامل کلاهخودهای عزیزشان در منطقه عملیاتی نبودند حالا بدون اطلاعات روزآمد و مداوم از اطراف مرکز پلیس، کمی احساس خطر و بی‌پناهی می‌کردند.

پنجاه درصد نیروها در حال حاضر رفته بودند تا با آتش لجام گیسخته‌ای مقابله کنند که داشت آزمایشگاه‌های کوبویی را می‌سوزاند، جایی که فعلا شرکت خودروهای سواری کروم گرداندن‌شان را به عهده گرفته بود. انفجار و آتش متعاقب آن، بخش وسیعی از غارهای زیرزمینی را فرو ریخته بود و تغییر فشار ناشی از آن را به زحمت می‌توانستند با توپ‌های ژلی پلاستیکی کنترل کنند. پلیس زیرزمین با بلدوزر قلوه سنگ‌ها را جمع کرده بود و…

کتاب آرتمیس فاول آخرین نگهبان اثر اُ این کالفر و ترجمه‌ی شیدا رنجبر توسط نشر افق به چاپ رسیده است.