کتاب هزار حکایت و هزار عبارت عرفانی - بهاء الدین خرمشاهی

کتاب هزار حکایت و هزار عبارت عرفانی اثر بهاء الدین خرمشاهی توسط انتشارات قطره به چاپ رسیده است.

این کتاب نه تصحیح، بلکه گردآوری و بهگزینی بیش از هزار حکایت و هزار عبارت از متون عرفانی فارسی یا ترجمه شده به فارسی است است. دامنه ی تاریخی این کار از آغاز، یعنی عصر و آثار بایزید بسطامی و حلّاج (قرن سوم و چهارم هجری قمری) تا پایان قرن نهم ( مختوم به دو اثر_نفحات الانس و بهارستان_ از عبدالرحمن جامی) است، یعنی جمعاً هفت قرن. منابع کتاب هشتاد و شش کتاب است و نام این کتاب ها که به ترتیب سنوی یعنی تاریخ وفات صاحبان آثار آمده، در فهرست مندرجات هم همان نظم را دارد؛ و قبل از نقل از هر اثر، هریک را در یک صفحه معرفی نموده است. یکی از ویژگی های اسن کتاب، این است که چون ترتیب و توالی تاریخی دارد، و کتاب به کتاب پیش می رود، منبع هر حکایت یا عبارت و غالباً سال کتابت هر کتاب روشن است. اثرهای شاخصی چون کیمیای سعادت از غزالی،  لوایح از عین القضات همدانی، تذکره الاولیای عطار، اسرار التوحید از انصاری، فیه ما فیه ی مولانا، کلیات سعدی ودیگر آثار مهم عرفان و ادبیات فارسی در فهرست این کتاب قرار گرفته اند. عارفان صاحب این آثار بی شبهه بزرگترین صاحب نظران پرورده ی فرهنگ عرفانی اسلامی/ایرانی هستند. نویسنده ی کتاب در راستای شناساندن شخصیت و آثار عرفا و شرح اصطلاحات عرفانی کوشیده است تا اصلی ترین اطلاعات درباره ی این استادان و آثارشان را در اختیار علاقه مندان به 6طور آسان و شفاف قرار دهد.

کتاب هزار حکایت و هزار عبارت عرفانی اثر بهاء الدین خرمشاهی توسط نشر قطره به چاپ رسیده است.

 

تامین محتوا: تحریریه فروشگاه اینترنتی کتابانه

برشی از متن کتاب

  دست همچنان ایستاد تا او بیدار شد. چون بیدار شد، گفت: ای بایزید آب کجاست؟ بایزید گفت: اینک آب. مادر کوزه ی آب را از دست بایزید گرفت در حالی که از سردی بر انگشت بایزید یخ زده بود و چسبیده بود و پاره ای از پوست انگشت او بر دسته ی کوزه باقی بود. مادرش چون چنین دید، پرسید. بایزید او را از آن آگاه کرد و گفت: آن پوست انگشت من است. در دل گفتم اگر کوزه را برزمین نهم و به خواب روم، شاید تو آب بخواهی و آن را نبینی و تو مرا دستوری ندادی که آن را بر زمین نهم، پس همچنان آن را در دست نگه داشتم تا فرمان تو را گزارده باشم و خرسندی تو را رعایت کرده باشم. مادرش گفت: خدای از تو خشنود باد!

نویسنده: بهاء الدین خرمشاهی انتشارات: قطره