loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب نگی نگران (فسقلی ها 27)

5 / -
وضعیت کالا : آماده ارسال
قیمت :
10,000 تومان
* تنها 1 عدد در انبار باقی مانده
افزودن به سبد خرید
دسته بندی :

کتاب نگی نگران جلد 27 از مجموعه ی فسقلی ها نوشته ی تونی گراس و ترجمه ی میترا لبافی توسط انتشارات قدیانی به چاپ رسیده است.

" نگی " دختر خیلی شادی نبود. چون او مرتب نگران بود که اتفاق بدی بیفتد به همین خاطر نمی توانست از کارهایی که انجام می داد مانند، گردش رفتن، بازی با دوستانش، اسب سواری، و ...لذت ببرد. مادرش همیشه به او می گفت که نباید این قدر نگران باشد اما بی فایده بود. او تمام تلاش خود را می کرد تا این نگرانی های بی مورد را کنار بگذارد اما فقط برای چند دقیقه می توانست خود را از این همه استرس دور کند، با گذشت زمان کم کم این نگرانی ها به سراغش آمده فکرش را مشغول کرده و او را ناخواسته از انجام کارش منصرف می کردند. پدر او تصمیم می گیرد برای کمک کردن به دختر کوچولویش و دور کردن این همه استرس و نگرانی پیشنهادی به او بدهد...

به نظر شما او چه پیشنهادی به نگی خواهد داد؟ آیا این پیشنهاد نگرانی های او را برطرف خواهد کرد؟

داستان های این مجموعه با زبانی ساده و قابل فهم، اشاره به مسائل تربیتی و اجتماعی کودکان دارد. شخصیت اصلی هر یک از داستان های این کتاب دختر یا پسر کوچولویی است که یک رفتار زشت و یا عادت منفی در خود دارد که در پایان داستان متوجه رفتار اشتباه خود می شود. چهار جلد از این مجموعه داستان ها در پایان کتاب فارسی دوره ی دبستان به عنوان کتاب مناسب برای کودکان معرفی شده است. مجموعه ی 30 جلدی فسقلی ها برگزیده ی کتاب برتر ششمین، هشتمین، دهمین و یازدهمین دوره ی جشنواره ی کتاب آموزشی رشد می باشد.

 


برشی از متن کتاب


" نگی " همیشه نگران بود. وقتی که می خواست به پیاده روی برود، نگران بود که باران ببارد. مادر می گفت: امروز هوا آفتابی است! آن وقت نگی نگران می شد که آفتاب پوست صورتش را بسوزاند. بعد هم کرم صد آفتاب را روی صورتش خالی می کرد. اگر به جشنی دعوت می شد، نگران بود که زودتر یا دیرتر از بقیه برسد. خلاصه او برای همه چیز نگران بود. نگران بود که شاید هوا آلوده باشد، شاید موهای سرش بریزد، شاید توی خوراک لوبیایش آشغال باشد،...حتی نگران بود که برای صبحانه چه بخورد، چه نخورد. مادر همیشه به او می گفت: این قدر نگران نباش، نگی! اما بی فایده بود. نگرانی های نگی تمام نمی شد. نگی به ورزش اسب سواری علاقه داشت. اما وقت اسب سواری هم نگران بود؛ می ترسید که از اسب پایین بیفتد. او به کلاس بدن سازی هم می رفت. اما در کلاس نگران بود که مچ پایش پیچ بخورد، یا دستش درد بگیرد. مادرش می گفت: اگر هرچه را که مربی می گوید انجام بدهی، هیچ اتفاق بدی نمی افتد! اما نگی باز هم نگران بود. یک روز، نگی تصمیم گرفت کاری را انجام دهد که بی خطر باشد و نگرانش نکند. او فکری کرد و با خودش گفت: فهمیدم! یک ژاکت برای خودم می بافم. او شروع کرد به بافتن. اما خیلی زود، فکرهای نگران کننده به سراغش آمدند: شاید کاموا کم بیاورم! شاید ژاکتم گشاد شود! شاید هم تنگ شود! وای، اگر زشت شود چه کار کنم!...و بالاخره ناچار شد بافتنی را کنار بگذارد. روزی دوست نگی به خانه ی آن ها آمد تا با کامپیوتر بازی کنند. او چند بازی کامپیوتری را هم با خودش آورده بود. یکی از بازی ها را به نگی داد و گفت: شروع کن! اما نگی نمی توانست بازی را شروع کند، چون نگران بود که آن بازی خیلی سخت باشد. دوست نگی بازی ساده تری را به او داد. این بار نگی نگران بود که آن بازی زیادی آسان باشد...

  • برای پیش دبستانی ها و سال های اول و دوم
  • از سری کتاب های بنفشه
  • نویسنده: تونی گراس
  • مترجم: میترا لبافی
  • انتشارات: قدیانی


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب نگی نگران (فسقلی ها 27)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل