loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب مامی جون کم حافظه | آفرینگان

5 / -
موجود شد خبرم کن

درباره‌ی کتاب مامی جون کم حافظه از نشر آفرینگان

کتاب "مامی جون کم‌حافظه"، رمانی خواندنی است که به شرح روایتی شیرین و جذاب می‌پردازد.

شخصیت اصلی داستان، "ورو بوردن" نام دارد. او دختری سیزده ساله است که به عنوان راوی، داستان کتاب را برای مخاطب تشریح می‌کند. ورو، در کنار مادر، پدر و برادر بزرگ‌ترش، "گیوم" زندگی می‌کند؛ پسری که همواره با رفتارها و کارهای خود، موجب برانگیختن خشم تنها خواهرش می‌گردد. منزل خانواده‌ی ورو، در یک مزرعه‌ی بازسازی شده، مابین شهر و ساحل دریا، قرار دارد. راوی، عاشق زبان انگلیسی می‌باشد؛ ویژگی‌ای که آن را از مادرش، "ژوزه" به ارث برده است. زیرا این زن نیز، همواره در خانه، به کار ترجمه می‌پردازد و این فعالیت را بسیار دوست می‌دارد. پدر خانواده نیز در رشته‌ی فلسفه تحصیل نموده و تحت عنوان استاد، در این زمینه تدریس می‌کند. به طور کلی، اعضای خانواده‌ی بوردن، از روند زندگی خود رضایت داشته و لحظات آرام و سعادتمندانه‌ای را پشت سر می‌گذارند.

"بندیکت لاوی‌ال"، مادربزرگِ مادریِ ورو است. او پیرزنی زیبا و بسیار مهربان می‌باشد که به تنهایی در منزلش، زندگی می‌کند. "ژان شارل"، داییِ ورو و همسرش، "کاتا"، نیز به دور از بندیکت و در خانه‌ای مستقل سکونت دارند. ورو و خانواده‌اش گاهی به دیدن مادربزرگ آمده و لحظات خوشی را با او سپری می‌کنند. اما اصل ماجرای رمان، از یک آتش سوزی آغاز می‌گردد. این واقعه در آشپزخانه‌ی بندیکت و در حالی روی می‌دهد که او به طور ناگهانی، با اختلالات حافظه مواجه می‌شود؛ موضوعی که می‌توانست جان او را نیز به خطر بیندازد.

ژان و ژوزه، از شنیدن این واقعه به شدت متاثر می‌شوند. بنابراین تصمیم می‌گیرند که به عنوان تنها فرزندان بندیکت، در رابطه با نحوه‌ی مراقبت و درمان مادر خود، با یکدیگر صحبت نمایند. ژان در همان ابتدا، خواهان انتقال بندیکت به آسایشگاه سالمندان می‌شود. ولی ژوزه به شدت با این پیشنهاد مخالفت می‌ورزد. وی پس از مشورت با شوهرش و اطمینان از رضایت او، به این نتیجه می‌رسد که بندیکت را به منزل خود برده و شخصا از او نگهداری کند.

تحت چنین شرایطی، ورو، مجبور است که اتاق مجلل خود را به مادربزرگ محبوبش واگذار کند؛ او علی‌رغم ناراحتی برای از دست دادن اتاقش، از حضور بندیکت در خانه‌یشان بسیار خشنود می‌شود. با ورود این پیرزن به زندگی خصوصی بوردن‌ها، ماجراهایی غیرقابل پیش‌بینی رخ می‌دهد و داستانی تاثیرگذار خلق می‌گردد.

 

برشی از متن کتاب مامی جون کم حافظه

دور میز کوتاه سالن در کنار شومینه که هیمه‌های جنگلی با شعله‌هایی بلند و روشن در آن می‌سوختند، پناه گرفته بودیم. درست قبل از تعطیلات کریسمس، ژوز لسکو، دهقان پیر آن سر جاده، آن‌ها را برایمان آورده بود. چوب‌ها را با یک گاری که تا نیمه پر می‌کند، حمل می‌کند، تا تونتین، اسب ماده‌اش را که وقتی من به دنیا آمدم در عنفوان جوانی بود، خسته نکند. او بیست و دو سال دارد و وقتی ژوز به گاری می‌بنددش، انگار چشمان درشتش لبخند می‌زنند. بیشتر برای دلخوش کردن تونتین است تا احتیاج واقعی که از او کار می‌کشد (تراکتور هم دارد.) یکدیگر را عاشقانه دوست دارند، هر چند که بر سر عشق موجود ثالثی، با هم رقابت می‌کنند: یک سگ ستر انگلیسی عظیم‌الجثه، معروف به لوپینگ، که همواره در کمین هر چیزی است که پرواز می‌کند. چند سال پیش، گیوم علاقه‌ای بس زودگذر به بادبادک پیدا کرده بود. به زمین‌های بالای دشت می‌رفتیم تا آن‌ها را هوا کنیم و سگ از راه می‌رسید. مانند یک یوزپلنگ، بی سروصدا جلو می‌آمد و در برابر آن اشیاء پرنده که تشخیصشان نمی‌داد، بیحرکت می‌ایستاد. از توی مرتع، تونتین شیهه می‌کشید. مادیان، سگ صدا می‌زد. واقعا صدایش می‌زد و وقتی سگ از راه می‌رسید، با قدم‌هایی کوتاه به سمتش یورتمه می‌رفت. سگ هم دور او می‌چرخید و با شادی پارس می‌کرد.

چرا تمام این‌ها را تعریف کردم؟ به چه چیزی می‌خواستم برسم؟ آه بله، به چوب‌های جنگلی که شعله‌ور بودند و چون تونتین حملشان کرده بود، از هر نوع چوب خارجی با ارزشی، ارزشمندتر بودند. شعله‌هایشان در مقابل چشمانمان می‌جنبند و ما را هیپنوتیزم می‌کنند. در آن‌ها، علائمی را که برای ما، ما ستایشگران آتش، میفرستند، می‌خوانم. این هم از تفکرات عمیق مغزی کوچک. چه کار کنم؟ همیشه همین‌طور است. کریسمس غم‌زده‌ام می‌کند.

مامی جون روی مبل نشسته است، مامان روی نیمکت و من بر زمین، روی فرش. در کنارمان، گیوم با اسباب‌بازی الکترونیکی‌اش یک دست شطرنج می‌زند. فرو رفته در مبل قدیمی چرمی، یادگار جستجوهای اعجاب‌انگیز گذشته در سمساری‌ها، پدر مجله‌اش را می‌خواند که ذهن نام دارد. کافی است فقط نگاهی به فهرست مطالبش بیندازید تا دچار میگرن شوید. ساعت پنج است و عصرانه‌ی در کار نیست. مثل همیشه، در طول تعطیلات برای شام...

کتاب مامی جون کم حافظه نوشته هروه ژوان و ترجمه فرزانه مهری توسط نشر آفرینگان به چاپ رسیده است.


فهرست


تابستان

پاییز

زمستان

بهار



  • نویسنده: هروه ژوان
  • مترجم: فرزانه مهری
  • انتشارات: آفرینگان


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب مامی جون کم حافظه | آفرینگان" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل