loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب مادام بوواری | بدرقه جاویدان

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

درباره‌ی کتاب مادام بوواری

مادام بوواری از مجموعه کتاب‌های گوستاو فلوبر است که با ترجمه‌ی محمد قاضی در انتشارات بدرقه جاویدان به چاپ رسیده است.

"شارل بواری" و "اما بواری" شخصیت‌های اصلی داستان، هستند؛ شارل، مردی با انتظارات و توقعاتی بسیار سطحی و پایین می‌باشد. او دوره‌ی کودکی و نوجوانی خود را با تحمل مشکلات و سختی‌های فراوانی پشت سر گذاشته است. در گذشته، تنها حامی و پشتیبان شارل، مادرش بوده؛ زنی سرسخت و کوشا که همواره او را برای دستیابی به موفقیت و زندگی سعادتمند یاری می‌کرد و شارل را به تحصیل و اشتغال در رشته‌ی پزشکی تشویق می‌نمود.

سرانجام نیز شارل تحصیلاتش را در این زمینه به اتمام می‌رساند و به عنوان پزشک به معالجه‌ی بیماران می‌پردازد. در همین اوان است که با زنی بیوه و بزرگ‌تر از خودش ازدواج می‌کند؛ ولی این ازدواج، چند سال بعد، و در اثر مرگ همسر شارل، به اتمام می‌رسد. پس از این واقعه، شارل تنها و مجرد، دچار افسردگی می‌شود و زندگی‌اش را با ناامیدی و دلزدگی از دنیا، سپری می‌کند.

در یکی از همین روزها، مردی روستایی و ثروتمند به نام "بابا روئو"، جهت درمان بیماری خویش، از شارل می‌خواهد تا به خانه‌اش بیاید. بابا روئو، پدر "اما" شخصیت زن قصه می‌باشد. در واقع، این دعوت، نقطه‌ی عطفی برای ورود امای زیبا و رویاپرداز به داستان کتاب و زندگی شارل است. آقای بواری به هنگام معالجه‌ی بابا روئو، اما را ملاقات می‌نماید و به او علاقه‌مند می‌شود.

پس از مدتی کوتاه، اما را از پدرش خواستگاری می‌کند. اما با امید دستیابی به خوشبختی و آرزوهای بزرگ خویش، پیشنهاد ازدواج شارل را می‌پذیرد و با او پیمان زناشویی می‌بندد. زوج قصه در ابتدای زندگی مشترک‌شان، لحظات خوشی را پشت سر می‌گذارند؛ غافل از اینکه خوشبختی آن‌ها عمر کوتاهی خواهد داشت و زندگی مشترک‌شان دست خوش اتفاقاتی غیرقابل پیش‌بینی خواهد شد.

بخشی از کتاب مادام بوواری

شش هفته گذشت، ردلف به منزل «اما» نیامد.

بالاخر یک شب پدیدار شد. روز بعد از ورود هیئت ترویج کشاورزی به خود گفته بود:

«به این زودی‌ها آن جا برنگردم، این اشتباه محض خواهد بود.»

و اخر هفته هم به شکار رفته بود. بعد از شکار فکر کرده بود که قدری دیر شده بود این طور استدلال کرد:

«ولی اگر او از روز اول مرا دوست داشته است باید به علت بی‌تابی از دیدار مجدد من، بیش‌تر مرا دوست بدارد. پس همین‌طور ادامه دهم!»

و چون داخل اتاق «اما» شد. از پریدگی رنگ او دانست که حسابش درست بوده است. او در اتاق تنها بود. غروب می‌شد. پشت دری‌های ابریشمی جلوی شیشه‌های پنجره، بر تیرگی غروب می‌افزودند و رنگ طلایی هواسنج که شعاع خورشید به آن می‌تابید در آینه منعکس می‌گردید.

ردلف همان‌طور ایستاد و «اما» به زحمت جواب اولین جملات مودبانه‌ی او را داد. ردلف گفت:

«کارهایی داشتم، بیمار شده بودم.»

«اما» به بانگ پرسید: «خیلی شدید بود؟»

ردلف درحالیکه روی چهارپایه در نزدیکی او می‌نشست جواب داد: «خیر! چون نمی‌خواستم اینجا بیایم.»

«چرا؟»

«شما حدس می‌زنید؟»

یک بار دیگر او را نگریست ولی، نگاهش چنان حالتی داشت که «اما» چهره‌اش برافروخته شد و سر به پایین انداخت.

ردلف گفت: ««اما»!»

درحالیکه «اما» از او کمی فاصله می‌گرفت گفت: «آقا!»

ردلف به لحنی حزن‌انگیز گفت: «آه! ملاحظه می‌فرمائید من حق داشتم از این که می‌خواستم دیگر بازنگردم، زیرا شما مرا از بردن اسمی که روح و جان مرا لبریز می‌کند و از دهانم در رفت ممانعت می‌کنید! مادام بواری ...! تمام مردم شما را این‌طور صدا می‌کنند ولی این کلمه نام شما نیست. نام شخص دیگری است»، و باز هم تکرار کرد ... «نام شخص دیگری است!»

صورتش را بین دست‌هایش پنهان کرد.

«بلی، من دائما به شما فکر می‌کنم! خاطره شما مرا نومید می‌کند. آه! معذرت می‌خواهم الساعه شما را ترک می‌گویم. خداحافظ! به جای دوری خواهم رفت! آن قدر دور که دیگر حتی نخواهید شنید کسی از من صحبتی کند! با این وصف امروز نمی‌دانم ... چه قوه‌ای مرا به طرف شما کشیده است! ... زیرا با فلک نمی‌توان جنگ کرد و در مقابل لبخند فرشتگان مقاومت محال است! انسان به سوی هر چه زیبا جذاب و قابل پرستش است کشیده می‌شود...»

اولین بار بود که «اما» از این حرف‌ها می‌شنید. حس غرور و نخوت او چون کسی که در حمام بخار رفع خستگی کند. نرم نرمک بر اثرات حرارت این بیان وا می‌رفت. ردلف ادامه داد:

«ولی اگر تاکنون نیامده‌ام، اگر نتوانسته‌ام شما را ببینم آه! لااقل آن چیزهایی که شما را احاطه کرده است خوب تماشا کرده‌ام! شبانگاه تمام شب‌ها برمی‌خاستم و خود را تا نزدیک این‌جا می‌رساندم و به بام خانه‌ی شما که زیر مهتاب می‌درخشید به درختان باغ که مقابل پنجره‌ی شما در هوا تکان می‌خورد در سوسوی چراغ کوچکی که در تاریکی از شیشه‌ها به چشم می‌خورد ...


گوستاو فلوبر

گوستاو فلوبر؛ خالق رمان های مدرن فرانسه

گوستاو فلوبر(به فرانسوی: Gustave Flaubert) از نویسندگان فرانسوی مروج مکتب رئالیسم در قرن نوزدهم است که نخستین رمان‌های مدرن خود را به این سبک نوشت. اگر شما هم به آشنایی با نویسنده یکی از شاهکارترین رمان های خارجی (کتاب مادام بوواری) علاقه‌مند هستید، این مطلب را به هیچ‌وجه از دست ندهید. گوستاو فلوبر

زندگینامه گوستاو فلوبر

گوستاو فلوبر، زاده ی 12 دسامبر 1821 در روئان در شمال نورماندی فرانسه است. پدر فلوبر جراح بود و شغل او در شکل گیری بینش و سبک گوستاو فلوبر تاثیر جالب توجهی داشت. گوستاو روزهای کودکی خود را در باغچه بیمارستان محل کار پدر سپری می‌کرد و به همین دلیل، از کودکی با مفاهیم عمیق رنج و مرگ آشنا شد. محیط خانوادگی او اما، شاد و سرشار از امید به زندگی بود؛ رشد نمودن در این فضای متضاد به دلیل هم‌نشینی شادی با غم، در خلق قهرمان‌های داستان‌های فلوبر تاثیر بسزایی داشت.

شروع نویسندگی فلوبر

گوستاو فلوبر از دوران کودکی نویسنده کوچک خانواده بود! او نوشتن را صرفا برای تفریح و وقت گذرانی انتخاب نکرد؛ بلکه از همان ابتدا به صورت کاملا جدی و سخت‌گیرانه می‌نوشت! عشق او به ادبیات باعث شد تا بتواند در هفده سالگی اولین نوشته‌های خود را در روزنامه کوچکی که در دبیرستانِ محل تحصیلش وجود داشت، به چاپ برساند. جالب است بدانید که برخی از آثارِ آن دورانِ فلوبر، بعدها و پس از مرگش به چاپ رسیدند. زندگینامه گوستاو فلوبر

تحصیلات گوستاو فلوبر

گوستاو فلوبر در سال 1840، شهر محل زندگی خود را به مقصد پایتخت فرانسه، پاریسِ باشکوه، ترک کرد تا به تحصیل در رشته حقوق بپردازد. او در سال 1846پس از مواجهه با بیماری عصبی خود و فوت پدر در همان سال، تصمیم گرفت عطای تحصیل را برای همیشه به لقایش ببخشد و همراه با خانواده به شهر خود بازگردد.

عشق و ازدواج گوستاو فلوبر

فلوبر با وجود تجربه عشق‌های ناکام مانده که بازتابی از آن‌هارا در آثار او می‌بینیم، در زندگی حقیقی خود هرگز ازدواج نکرد. البته او تجربه بزرگ‌ترین عشق خود را در رمان مادام بوواری و آثار دیگرش به خوبی روایت می‌کند. او در 16 سالگی عاشق زنی شد که سال‌ها از او بزرگ‌تر بود و شیفتگی او نسبت به این زن، بهانه خلق عاشقانه‌های بسیاری شد که امروز شاهدش هستیم.

بیماری و مرگ فلوبر

فلوبر از دوران جوانی هم‌زمان با روزهای تحصیل در پاریس به بیماری صرع و نوعی دیگر از بیماری‌های عصبی مبتلا بود. این بیماری‌ها در سراسر زندگی همراهِ او بودند؛ گوستاو فلوبر سرانجام در سن 58 سالگی (سال1880) چشم از جهان فرو بست.

فلوبر؛ الهام‌بخش نویسندگان بزرگ

این نویسنده بزرگ به دلیل نوع نگارش واقع‌گرایانه خود و تحلیل‌های روان‌شناسی عمیقی که در بهترین اثر گوستاو فلوبر و سایر آثارش دیده می‌شود، الهام‌بخش دیگران بود. نویسندگانی مانند امیل زولا و آلفونس دوده همواره از نوع نگاه او به ادبیات و مکتب رئالیسم برای نوشته‌های خود الهام می‌گرفتند. سبک ادبی گوستاو فلوبر

ارتباط گوستاو فلوبر با سایر نویسندگان

از میان نویسندگان مشهور فرانسوی، ویکتور هوگو یکی از نزدیک‌ترین دوستان فلوبر به شمار می‌آمد. البته خوب است بدانید که  گوستاو فلوبر، از شیفتگان سبک نویسندگی بالزاک بوده و رمان‌های مادام بوواری و تربیت احساسات را تحت تاثیر کتاب‌های این نویسنده نوشته است.

سبک گوستاو فلوبر

اگر حتی یک کتاب از لیست کتاب های گوستاو فلوبر در قفسه کتابخانه‌تان باشد، به خوبی می‌دانید که  فلوبر ریزبینی و دقت خاصی در انتخاب کلمات دارد! همچنین علاقه این نویسنده صاحب‌سبک به آرایه‌های ادبی برگ برنده او است. سبک نگارش گوستاو فلوبر تفاوت‌های قابل‌توجهی با رمان‌نویسان دیگر دارد اما، مهم‌ترین خصوصیت قلم او او داشتن نگاهی روان‌کاوانه به مسائل اجتماعی و ساده عبور نکردن از دردهای بشر است. فلوبر یک جامعه‌شناس تمام عیار است و دوست دارد به واسطه کلماتش مسائلی را به تصویر بکشد که ورای دید همگان هستند؛ چیزهایی فراتراز آن‌چه که نویسندگان دیروز و فردا به تصویر می‌کشند!

عادات عجیب گوستاو فلوبر به هنگام نوشتن

نه‌تنها بهترین اثر گوستاو فلوبر، بلکه تمام آثار او با کمال‌گرایی حیرت‌انگیزی نوشته شده اند! فلوبر به هنگام نوشتن با عنصر زمان کاملا بیگانه بود و گذرانش را احساس نمی‌کرد؛ او ساعت‌ها و هفته‌ها برای نوشتن یک صفحه وقت می‌گذاشت؛ این موضوع تعجب اطرافیان را بر می‌انگیخت. از دیگر عادات عجیب گوستاو فلوبر به هنگام نوشتن، خواندن نوشته‌هایش با صدایی فریادگونه بود! او برای سنجش آهنگ و میزان تاثیر کلماتش آن‌هارا با تمام وجود، در اتاق کار خود فریاد می‌زد! بیوگرافی گوستاو فلوبر

کتاب های  گوستاو فلوبر

  • کتاب تربیت احساسات
  • کتاب مادام بوواری
  • کتاب سه داستان
  • کتاب خشم و ناتوانی
  • کتاب وسوسه آنتونیوس قدیس
  • کتاب سالامبو
  • کتاب بووار و پکوشه
  • کتاب آوازهای کوچکی برای ماه

خرید کتاب های گوستاو فلوبر

بهترین کتاب گوستاو فلوبر

کتاب مادام بوواری کتاب مادام بواری شاهکار رمان‌نویسی غرب و بهترین اثر گوستاو فلوبر است. نگارش این رمان به مدت 5سال به طول انجامید و فلوبر بیش‌تر زمان خود در این 5سال را عاشقانه و در اتاق کارش سپری کرد. مادام بوواری رمانی در ژانر عاشقانه است که به واسطه خلق شخصیت‌هایش، در دنیای رمان نویسی به نوعی سنت شکنی محسوب می‌شود.‌ این کتاب داستان زنی به‌ نام «اما روتو» را روایت می‌کند که به زندگی روستایی و آرام خود راضی نیست! این دختر سرکش و ماجراجو درنهایت با یک دستیار پزشک ازدواج می‌کند و با فرار خود از روستا، سرنوشت دیگری را رقم می‌زند. شخصیت مادام بواری به عقیده منتقدین و مخاطبان یکی از جذاب‌ترین شخصیت های زن در تاریخ رمان‌نویسی جهان است. فلوبر برای ساختن چنین شخصیتی، از خودگذشتگی‌های زیادی داشت و بارها عنوان کرد که "مادام بواری" در حقیقت خودِ اوست. بهترین کتاب گوستاو فلوبر

خرید کتاب گوستاو فلوبر از کتابانه

مطالعه رمان‌های خارجی دریچه‌ای هیجان‌انگیز به سمت ادبیات است؛ خرید اینترنتی کتاب گوستاو فلوبر در کنار سایر رمان‌های ارزشمند غرب، می‌تواند شاعرانه‌ترین هدیه‌ای باشد که به خودتان می‌دهید! خوب است بدانید که وبسایت کتابانه فرصت خرید اینترنتی کتاب گوستاو فلوبر را با تخفیف‌های فوق‌العاده فراهم کرده است؛ پس هرچه سریع‌تر دست بجنبانید که این فرصت تکرار نمی‌شود!


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب مادام بوواری | بدرقه جاویدان" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل