loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب لقمان حکیم در فرهنگ و هنر ایران - نوربخش

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب لقمان حکیم در فرهنگ و هنر ایران اثر حسین نوربخش نوسط نشر ثالث به چاپ رسیده است.

این کتاب به زندگی و زمانه ی لقمان حکیم پرداخته است و قصد دارد علاوه بر بیان روایت هایی از زندگی لقمان به نکات مبهم و کم تر گفته شده درباره ی او بپردازد. لقمان، غلام سیاهی بود و در زمان داوود نبی در سرزمین سودان که آن زمان قسمتی از امپراتوری حبشه به حساب می آمد، زندگی می کرد. او با وجود این که غلامی بیش نبود، دارای دانش و هوش بسیار بود و به همین دلیل به لقمان حکیم مشهور شد. لقمان حکیم و سخنان حکیمانه ی او از سالیان دور همواره نقل بسیاری از مجالس بوده و این حکیم باهوش در میان مصریان، یهودیان، یونانیان، ترک ها، اعراب و ایرانیان دارای شهرت و آوازه ی زیادی است. اما از آن جایی که سخنان لقمان حکیم در منابع فارسی، طی سالیان دراز در معرض از بین رفتن قرار گرفته بود، "حسین نوربخش" تصمیم گرفت همه ی سخنان و پندهای او را در قالب یک کتاب به چاپ برساند. "لقمان حکیم در فرهنگ و هنر ایران" در سه بخش تألیف شده که بخش اول آن به زندگی و سرگذشت لقمان اختصاص یافته است. بخش دوم شامل حکایت هایی از وی می باشد و علاوه بر بیان قصه هایی درباره  ی او، به معرفی اشعار ایرانی می پردازد که در رابطه با لقمان سروده شده است. سومین بخش هم به پند و اندرزهای لقمان حکیم می پردازد و داستان های جذابی را که در باب این پند و اندرزها رقم خورده، بیان می دارد.


فهرست


  • یادداشت ناشر
  • مقدمه
  • پیش گفتار
  • بخش اول زندگی و سرگذشت لقمان حکیم
  • شرح حال لقمان حکیم
  • لقمان قبل از ظهور اسلام
  • استفاده از نام حیوانات و حشرات
  • علت و چگونگی اعطای حکمت به لقمان
  • نوع حکمت لقمان
  • بخش دوم حکایت هایی از لقمان
  • لقمان حکیم در شعر و ادب فارسی
  • لقمان حکیم در باور مردم
  • ضرب المثل های لقمان
  • حکایت های لقمان حکیم در گنجینه فرهنگ مردم
  • حکایت های لقمان حکیم در آثار مکتوب
  • بخش سوم پندها و اندرزهای لقمان حکیم
  • پندهای لقمان حکیم
  • گزیده ای از پندهای شاگردان لقمان حکیم
  • پیوست ها: فهرست راویان قصه های مردمی
  • پی نوشت ها
  • واژه نامه
  • منابع و مآخذ
  • سایر منابع

برشی از متن کتاب


لقمان حکیم و وام گیرنده  روایت اول در حکایاتی که از لقمان حکیم نقل می کنند آمده است که لقمان به مردم بسیار وام می ‌داد و از آنها هیچ سند و مدرک یا پول اضافه دریافت نمی ‌کرد. روزی مردی پیش لقمان آمد و از او هزار درهم وام خواست. وام گیرنده در این هنگام قصدش این بود که وام دریافتی را پس ندهد. لقمان دست برد و یک کیسه محتوای هزار درهم برداشت و به او داد. مرد هم پول را گرفت و رفت. وام گیرنده در بین راه از خوشحالی کیسه را بالا و پایین می ‌انداخت که ناگهان پرنده ای رسید و کیسه را از او ربود و به هوا بلند شد و آن را به خانه لقمان آورد و به زمین انداخت. لقمان کیسه را دید و آن را برداشت. مرد بازگشت و هزار درهم دیگر خواست و نیتش همان بود که وام را باز ندهد. مرد درهم ها را گرفت و رفت. در راه به رودخانه ‌ای رسید و هنگام گذشتن پایش لغزید و کیسه پول از دستش به آب افتاد. اتفاقا رودخانه از میان خانه لقمان می‌گذشت. لقمان کنار آب نشسته بو، کیسه را دید و شناخت و آن را برداشت. بار دیگر مرد آمد و هزار درهم دیگر وام خواست که در دل همان نیت را داشت. این بار نیز بین راه خستگی بر او غلبه کرد و زیر درخت خوابش برد و کیسه پول از دستش به زمین افتاد. سگی کیسه را به دندان گرفته از آنجا دور شد و به سمت خانه لقمان حکیم رفت و بالاخره کیسه را جلوی خانه اش انداخت و رفت. این بار هم کیسه پول به دست لقمان رسید. وام ‌گیرنده برای بار چهارم به نزد لقمان آمد و هزار درهم دیگر خواست، لقمان هزار درهم به او داد. در این وقت مرد با خود گفت: این حوادث همه از نیت بدم اتفاق افتاد و در دل قصد کرد که وام را باز دهد. پس همان روز با آن پول دست به تجارت زد و سه هزار درهم سود برد و برای جبران اشتباهات گذشته اش هر چهار هزار درهم را پیش لقمان حکیم آورد. لقمان هزار درهم را برداشت و بقیه را به جای گذاشت. وام گیرنده گفت حق تان را بردارید. لقمان گفت حقم هزار درهم است. وام گیرنده پرسید چطور چنین چیزی ممکن است؟ گفت پولی که من به شما دادم در سه نوبت به من رسید و شما فقط هزار درهم بدهکار بودید که برداشتم. وام‌گیرنده سخت تعجب کرد و با اصرار تمام از لقمان خواست که بگوید چگونه پول‌ها به دستش رسیده است. لقمان هم ناگزیر پرده از روی اسرار برداشت و همه چیز را بیان کرد. وام گیرنده با حیرت و تعجب به دست و پای لقمان افتاد و بر آن ها بوسه زد و پس از تشکر فراوان راه خود را گرفت و رفت. روایت دوم نوشته اند روزی مردی یک هزار دینار از لقمان گرفت و در دل سوء نیت داشت که رد نکند، ناگاه بادی آمد و آن مال ها را ببرد. بار دیگر نظر لقمان آمد و هزار دینار قرض خواست. پول را گرفت و گفت اگر سود کرد و گفت اگر سود کرد سودش را نزد او م یبرم. آن مال التجاره سه برابر سود کرد. مرد مقروض آن سود را نزد لقمان آورد و گفت این مال ها از آن توست.

نویسنده: حسین نوربخش انتشارات: ثالث


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب لقمان حکیم در فرهنگ و هنر ایران - نوربخش" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل