loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب فرانک انیشتین و کمربند تبدیل | انتشارات ایران بان

5 / -
موجود شد خبرم کن

درباره‌ی کتاب فرانک انیشتین 4 و کمربند تبدیل اثر جان سشکا

کتاب "کمربند تبدیل" جلد چهارم از مجموعه ‌داستان‌های "فرانک انیشتین" می‌باشد که برای مطالعه‌ی مخاطب کودک و نوجوان به رشته‌ی تحریر درآمده است.

فرانک همراه با دوست صمیمی‌اش، "واتسون" و پدربزرگش، "آل" و همچنین ربات‌‌های قصه، به پارک جنگلی "داروین" آمده‌ است. او و واتسون سرگرم بازی با یکدیگر هستند و از هوای پاک جنگل لذت می‌برند. آن‌ها از روند چرخه‌ی زندگی در طبیعت آگاه هستند؛ مطابق با این چرخه، حیات هر یک از جانداران، به وجود دیگری بستگی دارد. واتسون، انسان‌ها را پادشاه چرخه‌ی زندگی می‌داند. زیرا مجبور نیست غذا و طعمه‌ی جاندار دیگری شود. اما با به یادآوردن وجود حیوانات وحشی و درنده، و خطر طعمه شدن توسط آن‌ها، نظر خود را تغییر می‌دهد.

با فرا رسیدن شب، فرانک و واتسون، نزد پدربزرگ رفته و به تهیه و صرف شام می‌پردازند. در همین هنگام آل از ماموریتی مهم سخن می‌گوید؛ ماموریتی خطرناک که هدف اصلی آن‌ها از حضور در پارک ملی می‌باشد. در واقع، مدتی است که اتفاقات عجیبی در این مکان رخ می‌دهد؛ به طرز مشکوکی، زنبورها مرده، قورباغه ها ناپدید شده‌ و غار خفاش‌ها از بین رفته است. به بیانی ساده‌تر، چرخه‌ی زندگی در این جنگل، مورد تهدید جدی قرار گرفته؛ رویدادی که کسی یا چیزی مسبب آن می‌باشد.

از سویی دیگر نیز، هر تیم تحقیقاتی‌ای که به این مکان اعزام می‌شود با مشکلات بزرگی روبه‌رو می‌گردد؛ یکی از این مشکلات، نابود شدن اطلاعات الکترونیکی آن‌ها به طرزی مرموز، می‌باشد. برخی از گردشگران نیز مدعی هستند که حیوانی عجیب، آن‌ها را تحت تعقیب قرار داده است. حالا فرانک و همراهانش وظیفه دارند که با کمک یکدیگر، به بررسی علت وقوع این رویدادها پرداخته و موجودات این جنگل را از خطر انقراض نجات دهند.

شخصیت اصلی قصه، "فرانک انیشتین" نام دارد. او پسری باهوش و نابغه می‌باشد که تاکنون، اختراعات فراوانی را به ثبت رسانده است. "کلینک" و "کلنک"، ربات‌هایی هستند که همچون دوست، همیشه و همه‌جا در کنار فرانک قرار دارند. این دو ربات، دارای خصوصیات و ویژگی‌های بسیار متفاوتی از یکدیگر هستند. کلینک، از هوش بالایی برخوردار می‌باشد اما در مقابل، کلنک، از نیروی عضلانی زیادی بهره‌مند است. فرانک و ربات‌هایش، همواره با ماجراهایی علمی مواجه می‌شوند؛ موضوعی جذاب که داستان‌هایی خواندنی را خلق می‌کند.

 

برشی از متن کتاب فرانک انیشتین و کمربند تبدیل

فرانک، واتسون، کلینک، کلنک و پدربزرگ آل بیرون چادر، به دور آتشی کوچک نشسته‌اند.

ستاره‌های سفید مایل به آبی، آسمان جوهری شب را نقطه‌دار می‌کنند. جیرجیرکی که دیده نمی‌شود در تاریکی و آن طرف روشنایی آتش جیرجیر می‌کند.

فرانک ساعتش را بررسی می‌کند و در 14 ثانیه تعدادی از جیرجیرها را می‌شمارد. بعد چهل تا اضافه می‌کند و محاسبه می‌کند: «هفتاد و دو درجه.»

واتسون می‌گوید: «از کجا اونو می‌دونی؟»

کلینک بیب بیب می‌کند: «تعداد جیرجیرهای جیرجیرک در چهارده ثانیه به اضافه‌ی چهل، یک تخمین نسبتا درست از دمای اتمسفر زمین با درجه فارنهایت بهتون می‌ده.»

واتسون می‌گوید: «راست می‌گی؟ خدای من!» بعد رویش را به پدربزگ می‌کند. «اما بذارید بیشتر درباره‌ی ماموریت جاسوسی محرمانه بشنویم.»

فرانک که سیخ هات‌داگش را روی آتش نارنجی – قرمز نگه داشته است، می‌گوید: «بله. وقتی داشتیم وسایلمون رو جمع می‌کردیم باید به ما می‌گفتید. اگه گفته بودید یه سری از اختراعاتم رو که اینجا به کارمون میاد آورده بودم. مثل دوربین دید در شب. ابر صدا خفه‌کن. تجهیزات کامل استتار.»

واتسون می‌گوید: «اگه گفته بودید منم کتونی جاسوسیم رو آورده بودم.»

پدربزرگ آل هات‌داگ بریان شده بی‌نظیرش را توی نان تست برشته‌ی بی‌نظیری می‌گذارد.

«بهتره بگم که این یه سفر تفریحیه... با کمی تحقیقات اضافی. چیزیه که به پدر و مادرهاتون گفتم تا نگران ما نباشند و اینکه چرا ما کلینک را برای تحقیقات پشتیبانی با خودمون می‌بریم...»

کلینک می‌گوید: «معلومه که خیلی باهوشید.» و سپس با سرعت میکروسکوپ، ذره‌بین، تلسکوپ، تبر کوچک و یک چنگال سه شاخه‌ی مخصوص برشته کردن هات‌داگ درمی‌آورد، نشان می‌دهد و می‌گوید: «چون من اتصالاتم رو خیلی درست و حسابی برای تحقیق بیرون از خانه ارتقا دادم.»

پدربزرگ آل سرش را تکان می‌دهد. «خوبه و کلنک رو هم به خاطر نیروی عضلانیش آوردم.»

کلنک می‌گوید: «اوووو، اوووو.» او دکمه‌ی سبز روی پهلوی کلینک را فشار می‌دهد و می‌گوید: «این دکمه برای چیه؟»

کلینک می‌گوید اما خیلی دیر: «فشارش نده...»

یک چوب ماهیگیری، یک چتر و یک مشعل از کلینک بیرون می‌زند و او به پهلو روی زمین می‌افتد.

کلنک می‌گوید: «ای وای، معذرت می‌خوام.» او کلینک را بلند می‌کند، اتصالات جدیدش را تا می‌کند و او را روی زمین و پاهایش قرار می‌دهد. «هنوز ...

کتاب فرانک انیشتین و کمربند تبدیل نوشته جان سشکا و ترجمه زینب طاهری توسط نشر ایران‌بان به چاپ رسیده است.



  • نویسنده: جان سشکا
  • مترجم: زینب طاهری
  • انتشارت: ایران بان

جان سشکا


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب فرانک انیشتین و کمربند تبدیل | انتشارات ایران بان" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل