loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب فرانکلین و پرستار بچه

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب فرانکلین و پرستار بچه نوشته ی شارون جنینگزو ترجمه ی شهره هاشمی توسط انتشارات آبادیران به چاپ رسیده است.

پدر و مادر فرانکلین برای رفتن به مهمانی آماده می شدند. مادربزرگ هم قرار بود برای مراقبت از بچه ها به خانه ی آن ها بیاید، اما درست قبل از رفتن آن ها مادربزرگ تماس گرفت و گفت: من نمی توانم برای مراقبت از بچه ها بیایم چون سرما خورده ام، پدر و مادر تصمیم گرفتند برای انجام این کار پرستار بگیرند اما فرانکلین دلش نمی خواست پدر و مادرش پرستار بگیرند بنابراین با آمدن خانم موش آبی (پرستار) شروع کرد به ناسازگاری و همین کار مشکلاتی را هم برای او بوجود آورد و...

شخصیت اصلی این مجموعه لاک پشت کوچولویی است به نام " فرانکلین " که با مسائل، دردسرها و دغدغه هایی رو به رو می شود که ممکن است برای هر کدام از کودکان نیز اتفاق بیفتد. کودک شما با مطالعه ی داستان های " فرانکلین " با مشکلات او آشنا و با آن همراه می شود و در پایان هر داستان آموخته که در شرایط مختلف چگونه بر مشکلات خود غلبه کند و تصمیم درست را بگیرد. مجموعه داستان های این کتاب به 38 زبان ترجمه شده و دارنده ی لوح سپاس از ششمین جشنواره ی کتاب های آموزشی رشد می باشد. نکات آموزنده ی این کتاب در قالب متن داستان پنهان شده و ظاهر نصیحت گونه و کسالت آور به خود نگرفته است و جنبه ی شاد و سرگرم کننده دارد.

از دیگر جلد های دیگر این مجموعه می توان به: فرانکلین نا مرتب است، فرانکلین در صحنه، پتوی فرانکلین، فرانکلین به مدرسه می رود، عجله کن فرانکلین، فرانکلین دروغ می گوید، فرانکلین فوتبال بازی می کند، دوست جدید فرانکلین، فرانکلین یک دوربین عکاسی پیدا می کند، فرانکلین با بچه های مدرسه به اردو می رود، فرانکلین رئیس می شود، فرانکلین یک کیسه خواب دارد، فرانکلین و روز دوستی، فرانکلین دوچرخه سواری می کند، فرانکلین در تاریکی، فرانکلین و دندان شیری، فرانکلین و رعد و برق، فرانکلین یک حیوان خانگی می خواهد، فرانکلین و هدیه ی سال نو، فرانکلین گم می شود، فرانکلین به همراه دوستانش به موزه می رود، باشگاه سری فرانکلین، خواهر کوچولوی فرانکلین و فرانکلین به بیمارستان می رود را نام برد.

 


برشی از متن کتاب


پس از خوردن شام، خانم موش آبی از فرانکلین و هریت پرسید برای بعد از غذا چه چیزی دوست دارند تا برایشان درست کند. فرانکلین جواب داد: مادربزرگ همیشه شیرینی می آورد. خانم موش آبی پیشنهاد کرد: خوب، چرا ما کمی شکلات درست نکنیم؟ شکر، کره و کاکائو را فرانکلین آورد. هریت هم ماهی تابه و قابلمه آورد. وقتی بوی شکلات در هوا پیچید فرانکلین کمی خوش حال شد. همین که شکلات ها آماده شدند، خانم موش آبی اولین تکه را به فرانکلین داد. خانم موش آبی گفت: به نظرت خوش مزه نشده اند؟ فرانکلین سرش را تکان داد و گفت: ولی مادربزرگ همیشه چند تا مگس توی شیرینی می گذاشت. خانم موش آبی آهی کشید و گفت: عزیزم یادم نبود که تو چقدر مگس دوست داری. فرانکلین گفت: ولی مادربزرگ هیچ وقت یادش نمی رود. وقتی خانم موش آبی آشپزخانه را تمیز می کرد، فرانکلین رادیو را روشن کرد. مجری برنامه گفت: به سرزمین سایه ها خوش آمدید. خانم موش آبی اخم کرد و گفت: فکر می کنم که این برنامه برای یک لاک پشت جوان کمی ترسناک باشد. فرانکلین گفت: نه ترسناک نیست. بعد به دروغ اضافه کرد: مادربزرگ اجازه می داد که این برنامه را گوش بدهم. خانم موش آبی آهی کشید ولی چیزی نگفت. خانم موش آبی رفت تا هریت را در تخت خوابش بخواباند. فرانکلین هم روی مبل نشسته بود و داشت داستان رادیویی را گوش می داد. برنامه با زوزه و آه و فریادهای ترس آور شروع شد. بعد صداهای جیرینگ جیرینگ، جیر جیر، خش خش و جیغ آمد. فرانکلین روی مبل میخ کوب شده بود. سایه ی کنار اتاق خوابش از چه چیزی بود؟ صدای تق تق گوشه ی خانه برای چه بود؟...

نویسنده: شارون جنینگز تصویرگر: مارک کورن - آلیس سینکنر مترجم: شهره هاشمی انتشارات: آبادیران


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب فرانکلین و پرستار بچه" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل