کتاب سوفی و لباس قرمز

کتاب سوفی و لباس قرمز نوشته ی ویلما کاستتی و مونیکا رینالدینی با ترجمه ی کیوان رحیمیان توسط انتشارات اختران به چاپ رسیده است.

برای تقویت روحیه ی استقلال طلبی کودک باید فرصت کافی در اختیار فرزندتان قرار دهید و کارهای مربوط به او را به خودش واگذارید. به طور حتم یکی از مهم ترین اهداف تربیتی والدین پرورش استقلال کودک است. به طوری که در آینده بتواند مستقل و بدون نیاز به دیگران زندگی کند. در واقع کودک باید طوری زندگی کند که برای رفع نیازهایش به کسی محتاج نباشد. والدین باید با توجه به توانمندی های جسمی و ذهنی کودک، تا جایی که امکان دارد او را مستقل بار بیاورند. برای انجام این کار باید از هر گونه رفتار تند، خشونت آمیز و وسواس گونه حذر داشته باشند. هم چنین والدین باید بدانند که مستقل شدن نیز مانند سایر مراحل رشد فرزندان تدریجی بوده و به همین دلیل باید برای این مرحله از زندگی فرزندشان نیز برنامه داشته باشند. این کتاب جلد دیگری از مجموعه کتاب هایی با عنوان " ارتباط بدون خشم، زبان زندگی " می باشد. " سوفی " فکر می کند که دیگر بزرگ شده و خودش باید برای انجام کارهایش تصمیم بگیرد بنابراین تصمیم گرفته برای رفتن به مدرسه پیراهن قرمزی را که مادربزرگ برایش خریده بپوشد. زمانی که سر میز صبحانه حاضر می شود. پدرش به او می گوید که لباسش برای این فصل و هوای سرد مناسب نیست. سوفی از این حرف پدر ناراحت مشود. پدر که متوجه ناراحتی او شده بود تصمیم می گیرد که با کمک گرفتن از روشی هوشمندانه دخترش را متوجه سردی هوا و نامناسب بودن این لباس برای این فصل بکند. پدر سوفی به دور از هرگونه رفتاری که جنبه ی اجبار داشته باشد به حس استقلال طلبی دخترش احترام می گذارد. او با اشاره کردن به اینکه با پوشیدن این لباس در هوای سرد ممکن است سرما بخورد، انتخاب لباس را به عهده ی دخترش می گذارد.سوفی که اصلا دلش نمی خواست مریض بشود، به سمت کمد لباس هایش می رود و یک لباس گرم که مناسب هوای سرد است را انتخاب می کند...

این کتاب با متن ساده و حروف درشت چاپ و تهیه شده است تا کودکان خود به تنهایی قادر به مطالعه ی آن باشند. تصاویر رنگی زیبای آمده در آن نیز جذابیت این کتاب را برای کودکان دو چندان می کند

 

برشی از متن کتاب

یک شب سوفی خواب زیبایی می بیند. او با لباس قرمزی که مادربزرگ به او داده بود، می رقصد. او با خوشحالی زیاد از رختخواب بیدار می شود، و فکر می کند...من بزرگ شده ام! امروز خودم تصمیم می گیرم که برای مدرسه چه لباسی بپوشم! او لباس قرمزش را می پوشد. اما سر صبحانه پدر می گوید: سوفی بیرون برف می آید! با این لباسی که پوشیده ای سرما می خوری. برو و عوضش کن. سوفی ناراحت می شود. و دیگر دلش نمی خواهد چیزی بخورد. پدر می پرسد: آیا عصبانی هستی؟ آیا می خواهی مثل یک دختر بزرگ رفتار کنی و خودت در مورد این که چی لباسی بپوشی تصمیم بگیری؟ سوفی پاسخ داد: بله! من می خواهم این لباس را بپوشم. پدر گفت: من خوشحالم که تو می توانی خودت لباست را انتخاب کنی. ولی کمی هم نگرانم برای اینکه نمی خواهم تو مریض شوی. پدر حدس زده که دخترش نیاز به استقلال دارد و سوفی همین حالا هم احساس بهتری دارد...

(از سری کتاب های ارتباط بدون خشونت، زبان زندگی) نویسندگان: ویلما کاستتی - مونیکا رینالدینی  مترجم: کیوان رحیمیان انتشارات: اختران