loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب سالن خزندگان (مجموعه ماجراهای بچه های بدشانس 2)

5 / -

کتاب سالن خزندگان جلد دوم از مجموعه‌ماجراهای بچه های بدشانس نوشته‌ی لمونی اسنیکت و ترجمه‌ی نسترن پاشایی با تصویرگری برت هلکوئیست از سوی نشر ماهی به چاپ رسیده است.

بعد از آزار و اذیت های کنت الاف، بچه ها بار دیگر به خانه‌ی آقای پو می روند تا او بتواند یک قیم قانونی مناسب برایشان پیدا کند. آقای پو پس از بررسی سوابق آشنایان، تصمیم می گیرد بچه ها را نزد دکتر مونتگمری که از اقوام دور آنها به حساب می آید بفرستد. دکتر مونتگمری یک دانشمندِ جانورشناس است که بیشتر اوقات خود را به تحقیق و سفر به کشورهای مختلف، شرکت در سمینارهای علمی و مطالعه می پردازد. بچه ها با آقای پو راهی خانه‌ی دکتر می شوند و آرزو می کنند که او فردی خوش رفتار و مهربان باشد. دکتر مونتگمری استقبال خوبی از آنها به عمل می آورد و رفتار بسیار خوب و صمیمانه ای با آنها دارد. او که به تحقیق درباره‌ی خزندگان علاقه‌ی زیادی دارد،  در خانه اش اتاق بزرگی پر از انواع حیوانات خزنده از جمله مار، دارد که توجه بچه ها را به خود جلب می کند. دکتر سفری تحقیقاتی در پیش رو دارد و به بچه ها پیشنهاد می کند همراهش بروند؛ بچه ها با خوشحالی می پذیرند و بی صبرانه منتظر روز حرکت می مانند اما درست روزی که قرار است راهی سفر شوند، با اتفاقی هولناک رو به رو می شوند.

مجموعه‌ی ماجراهای بچه های بدشانس در سیزده جلد مختلف به چاپ رسیده و داستان سه خواهر و برادر به نام های ویولت، کلاوس و سانی را روایت می کند که طی یک آتش سوزی پدر و مادر خود را از دست داده و مدتی تنها و بی کس؛ و تحت نظارت دوست نزدیک و همکار پدرشان یعنی آقای پو قرار می گیرند. پس از مرگ والدین، ثروت هنگفت آنها به بچه ها رسیده است اما زمانی می توانند ازآن استفاده کنند که ویولت دختر بزرگ خانواده به هجده سالگی برسد. یکی از فامیل های دور آنها که کُنت اُلاف نام دارد، می خواهد به هر ترتیبی که شده، ثروت هنگفتی که به بچه ها ارث می رسد را به چنگ بیاورد. او در این راه به کارهای خطرناک و آزار دهنده ای دست می زند و دردسرهای زیادی برای بچه ها درست می کند.

 


برشی از متن کتاب


آن شب یکی دیگر از طولانی ترین و وحشتناک ترین شب های زندگی بچه ها بود. آنها قبلاً هم از آن شب ها زیاد داشتند. مثلاً کمی بعد از تولد سانی، یک شب هر سه تایشان سرمای وحشتناکی خورده بودند؛ توی رختخواب، دراز به دراز افتاده بودند و توی تب می‌سوختند. پدرشان دستمال سرد روی پیشانی های عرق کرده شان می گذاشت و سعی می کرد آرامشان کند. روزی که پدر و مادرشان کشته شدنو و بچه ها شب را در خانه ی آقای پو گذراندند هم آن قدر گیج و آشفته بودند که تا صبح بیدار ماندند. این هم که دیگر گفتن ندارد که در خانه ی کُنت اُلاف هم شب های طولانی و وحشتناک زیادی را گذرانده بودند. اما این شب به خصوص، انگار بدتر از همه شب ها بود. از وقتی دایی مونتی آمد تا وقتی که رفتند بخوابند، استفانو بچه ها رو مدام زیر نظر داشت؛ یعنی حتی یک لحظه هم نگذاشت با دایی مونتی تنها بمانند تا به او بگویند که استغفار در واقع کنت الاف است. دایی مونتی هم آن قدر فکرش مشغول بود که تصورش را هم نمی کرد اوضاع چقدر خیط است. مثلاً وقتی آنها بقیه خریدهای دایی مونتی را آوردند توی خانه، استفانو فقط با یک دست کار می کرد، چون دست دیگرش توی جیبش، روی چاقو بود. اما دایی مونتی آن قدر از خریدهایش هیجان زده شده بود که از استفانو چیزی در این مورد نپرسید. یا مثلاً وقتی برای شام پختن توی آشپزخانه بودند، استفانو همان طور که قارچ خرد می کرد، لبخند پلیدی به بچه ها می زد اما دایی مونتی آن قدر سرگرم درست کردن سس استروگانف بود که اصلاً نفهمید استفانو با همان چاقوی بلند و خطرناکش کار می کند. در طول شام هم استفانو داستان های خنده دار گفت و از کارهای علمی دایی مونتی تعریف کرد و دایی مونتی آن قدر مجذوب حرف های استفانو شده بود که حتی فکرش را هم نمی کرد که استفانو تمام مدت از زیر میز، لبه ی چاقویش را آهسته روی زانوی ویولت می مالد و وقتی هم که دایی مونتی به بچه ها گفت که قبل از شام با دستیار جدیدش رفته بودند تا گوشه و کنار سالن خزندگان را به او نشان بدهد، ذوق زده تر از آن بود که بفهمد بچه ها بدون هیچ حرفی، خیلی زود به اتاق هایشان رفتند که بخوابند. اولین بار بود که اتاق خواب جداگانه، برای بچه ها لطفی نداشت. چون وقتی کنار هم نمی خوابیدند، بیشتر احساس تنهایی و نومیدی می کردند. ویولت به کاغذی که روی دیوار اتاقش چسبانده بود، خیره شد و سعی کرد مجسم کند استفانو چه نقشه ای کشیده است. ‌کلاوس روی صندلی توی پستو نشست و چراغ مطالعه ی برنجی اش را روشن کرد اما از شدت نگرانی ، حتی نتوانست لای هیچ کتابی را باز کند سانی هم به چیزهای سفت اتاقش زل زد اما حتی یک گاز هم به آنها نزد. نیمه شب بچه ها فکر کردند پیش دایی مونتی بروند، از خواب بیدارش کنند و همه چیز را برایش تعریف کنند...    

نویسنده: لمونی اسنیکت مترجم:امیر مهدی حقیقت انتشارات: ماهی

لمونی اسنیکت


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب سالن خزندگان (مجموعه ماجراهای بچه های بدشانس 2)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل