loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب زن همسایه - شاری لاپنا

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب زن همسایه اثر شاری لاپنا و ترجمه عباس زارعی در نشر آموت به چاپ رسیده است .

این رمان، داستان خانواده ای است که فرزند خود را گم کرده‌اند. قصه از آن جایی شروع می شود که یک روز همسایه ی آنها اصرار می کند که شب، به عنوان مهمان به خانه شان بروند اما بدون بچه. زن و شوهر جوان علیرغم میل باطنی مجبور می شوند فرزند شش ماهه خود را تنها بگذارند و به خانه همسایه که دیوار به دیوار هم بودند، بروند. آن ها  برای امنیت بچه ی خود، دستگاهی  مثل کنترل از راه دور را روشن گذاشته و ریموت آن را باخود می برند تا  هر وقت بچه گریه کرد، مطلع شوند. با وجود این که زن و شوهر هر نیم ساعت به بچه شان سرمی زدند، مادر بچه در مهمانی احساس بدی داشت زیرا هم مشروب خورده بود و هم این که می دید زن همسایه خیلی با شوهرش گرم و صمیمی شده است.  وقتی آن ها می خواستند به خانه برگردند، زنِ همسایه اصرار می کند که نروند. ولی به هر حال، ساعت یک نیمه شب به خانه بر می گردند. هنگامی که وارد منزل شان شدند، دیدند که درِ خانه، کمی باز است، پس با عجله به داخل خانه رفتند. بچه سر جایش نبود . فوراً پلیس را خبر کردند. تحقیقات پلیس به جایی رسید که  گفتند: ممکن است دلیل آدم ربایی با انگیزه اخاذی باشد، زیرا پدرِ زن فردی ثروتمند بود و یا  ممکن است بچه را کشته باشند. پلیس تحقیقات خود را از همسایه ها، داخل خانه و با استفاده ازسگِ تجسس ادامه می دهد.


برشی از متن کتاب


کسی نمی داند که چطور از این مساله غفلت شده، اما کمی بعد از کنفراس مطبوعاتی که بیرون خانه‌ی کانتی ها برگزار شد، افسری به کارآگاه راسبِک نزدیک می شود، در حالی‌که با دو انگشت پوشیده در دستکش لاستیکی یک لباس سرهمی صورتی را گرفته است. چشم همه ی کسانی که در اتاق هستند راسبِک ،مارکو ،آنه آلیس و ریچارد به لباس دوخته می شود. راسبِک می پرسد:«کجا پیدایش کردین؟» آنه می گوید:« اوه» نگاه همه به آنه معطوف می شود. رنگ ازرخش پریده است. آنه از جا بلند می شود و می پرسد:«توی سبد لباس های کثیف اتاق بچه بود؟» افسر پلیس جواب می دهد:«نه، زیرکمد لباس بود، دفعه ی اول ندیدیمش.» راسبِک ناراحت می شود، چرا چنین سهل انگاری ای کرده اند. آنه گیج شده است.«متاسفم.حتما یادم رفته.عصر کورا  این رو پوشیده بود. آخرین بار که شیرش دادم، لباسش رو عوض کردم. روی این بالا آورده بود. الان بهتون نشون می دم.» به طرف افسر می رود تا لباس را بگیرد، اما افسر پلیس عقب می رود  ‌می‌گوید:«لطفا بهش دست نزنین.» آنه رو به راسبک می گوید:«اون لباس رو از تنش در آوردم و یکی دیگه تنش کردم. فکر می کردم انداختمشون تو سبد لباس های کثیف کنارکمد.» راسبک می گوید:«پس چی تنش بود؟» وقتی آنه دچار تردید می شود، راسبک سوالش را تکرار می کند:«پس چی تنش بود؟» من مطمئن نیستم. راسبک با لحنی تندتر می پرسد:«منظورتون چیه که مطمئن نیستین؟» نمی دونم. خسته بودم، تاریک بود.آخرین بار تو تاریکی بهش شیر دادم تابیدار نشه. روی لباسش بالا آورد، وقتی پوشکش رو عوض کردم، لباسش رو هم تو تاریکی عوض کردم. صورتیه رو انداختم تو سبد لباس ها، البته فکر می کردم که این کار رو کردم، و یه لباس دیگه از تو کشو برداشتم و تنش کردم. از این لباس ها زیاد داره. نمی دونم چه رنگی بهش پوشوندم. آنه احساس گناه می کند. اما واضح است که کارآگاه نصفه شب توی تاریکی لباس بچه عوض نکرده تا او را درک کند. راسبک از مارکو می پرسد:«شما می دونین؟» مارکو با گیجی می گوید:«من متوحه نشدم که لباسشو عوض کرده. وقتی بهش سر زدم، چراغ رو روشن نکردم.» آنه با شرمساری می گوید:«شاید اگه به لباس های توی کشو نگاه کنم، بفهمم که کدوم یکی ازلباس ها توشون نیست.» راسبک می گوید:«آره این کارو بکنین. ما به مشخصات دقیق نیازداریم.» آنه به طرف اتاق بچه می دود. کشو را باز می‌کند و همه لباس ها را بیرون می ریزد: سرهمی ها، جوراب ها، تی شرت ها، جوراب شلوای های کوچک، لباس های گل گلی خالدار و دارای شکل زنبور و خرگوش. کارآگاه و مارکو دنبال او می روند و او را نگاه می کنند که روی زمین زانو  زده و همه چیز را بیرون می ریزد  و گریه می کند. اما یادش نمی آید. کدام یک از لباس ها نیست؟ کدام را تن دخترش کرده؟ آنه رو به مارکو می گوید:«می شه لباس کثیف ها رو از پایین بیاری؟» مارکو می رود تا این کار را انحام بدهد. خیلی زود با سبد لباس ها ی کثیف بر می گردد. آنها را می ریزد کف اتاق. لباس های خودشان هم هست و با لباس های بچه قاطی شده. اما آنه فقط حواسش به لباس های کوچک است و آنها را جدا می کند.

(تقریبا هرکاری از آدم ها بر می آید) (از پرفروش ترین های نیویورک تایمز و ساندی تایمز) نویسنده: شاری لاپنا مترجم: عباس زارعی انتشارات: آموت

مشخصات

  • مترجم عباس زارعی
  • نوع جلد جلد نرم
  • قطع رقعی
  • نوبت چاپ 5
  • سال انتشار 1399
  • تعداد صفحه 301
  • انتشارات آموت

ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب زن همسایه - شاری لاپنا" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل