loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب ریسی رییس (فسقلی ها 18)

5 / -
وضعیت کالا : آماده ارسال
قیمت :
25,000 تومان
* تنها 1 عدد در انبار باقی مانده
افزودن به سبد خرید
دسته بندی :

کتاب ریسی رییس جلد 18 از مجموعه ی فسقلی ها نوشته ی تونی گراس و ترجمه ی سارا قدیانی توسط انتشارات قدیانی به چاپ رسیده است.

" ریسی " دختر کوچولوی مغروری است که احساس می کند همه چیز را می داند و هر کاری را بهتر از دیگران انجام می دهد، بخاطر همین موضوع او در هر کجا و هر جمعی همیشه رییس بازی در می آورد. در خانه، موقع مسافرت رفتن و حتی در مدرسه سر کلاس درس، او ادای رییس ها را در می آورد. یک روز که پدر تصمیم گرفته بود اعضای خانواده را برای تفریح به گردش ببرد، ریسی دوباره شروع کرد به رییس بازی در آوردن اما این بار اتفاقی افتاد تا او یاد بگیرد که دیگر هرگز این کار زشت را انجام ندهد...

داستان های این مجموعه با زبانی ساده و قابل فهم، اشاره به مسائل تربیتی و اجتماعی کودکان دارد. شخصیت اصلی هر یک از داستان های این کتاب دختر یا پسر کوچولویی است که یک رفتار زشت و یا عادت منفی در خود دارد که در پایان داستان متوجه رفتار اشتباه خود می شود. چهار جلد از این مجموعه داستان ها در پایان کتاب فارسی دوره ی دبستان به عنوان کتاب مناسب برای کودکان معرفی شده است. مجموعه ی 30 جلدی فسقلی ها برگزیده ی کتاب برتر ششمین، هشتمین، دهمین و یازدهمین دوره ی جشنواره ی کتاب آموزشی رشد می باشد.

 


برشی از متن کتاب


" ریسی " خودش را از همه داناتر می دانست. بنابراین همیشه رییس بازی در می آورد. و به دیگران دستور می داد. برادرش می خواست لباس مدرسه اش را تا کند، ریسی گفت: این طوری نه! بده به من تا یادت بدهم. بعد هم لباس را از دست او کشید و خودش تا کرد. برادرش ناراحت شد. او خودش بلد بود لباسش را تا کند! پدر و مادر ریسی، مشغول تماشای برنامه ای از تلوزیون بودند، ریسی گفت: این برنامه جالب نیست! بعد هم کانال تلوزیون را عوض کرد. پدر با ناراحتی گفت: ما داشتیم آن برنامه را تماشا می کردیم! ریسی گفت: می دانم پدر، اما این برنامه بهتر است. در مدرسه 5هم ریسی همین رفتار را داشت. او برای همه، رییس بازی در می آورد؛ حتی برای معلمش! معلم، داشت درس جدید را روی تخته سیاه می نوشت، ریسی گفت: آقا معلم، درشت تر بنویسید، من اصلا نمی توانم خط شما را بخوانم. معلم ناراحت شد، اما چیزی نگفت. بعد از پایان درس، ریسی از جا بلند و شد و گفت: خب، من دفتر مشق ها را جمع می کنم. نانی، تو صندلی ها را تمیز کن، هانی، تو هم تخته سیاه را پاک کن؛ این طوری! بعد هم تخته پاک کن را برداشت و به هانی یاد داد که تخته را چطور پاک کند. هانی غرغر کرد که: خودم بلدم. نانی هم ناراحت شد. چون دوست نداشت کسی به او بگوید چه کار کند. یک روز پدر ریسی تصمیم گرفت خانواده اش را به گردش ببرد  آن ها سوار ماشین شدند و حرکت کردند.ریسی و برادرش روی صندلی عقب ماشین نشسته بودند. ریسی مثل همیشه می خواست رییس باشد، بنابراین به پدر گفت: سرعتت زیاد است، پدر! پدر سرعت ماشین را کم کرد. بعد ریسی نقشه ی راه را از مادر گرفت، به آن نگاهی کرد و گفت...

  • برای پیش دبستانی ها و سال های اول و دوم
  • از سری کتاب های بنفشه
  • نویسنده: تونی گراس
  • مترجم: سارا قدیانی
  • انتشارات: قدیانی


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب ریسی رییس (فسقلی ها 18)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل