کتاب دیگری اثر آرتور شنیتسلر

بخشی از کتاب دیگری

کتاب مجموعه داستان دیگری به قلم آرتور شنیتسلر و ترجمه‌ی علی اصغر حداد در نشر ماهی به چاپ رسیده است.

تنها، تنهای تنها ...

پشت میز تحریرم نشسته ام. چراغ ها روشن اند ... در اتاقم که قبلا اتاق او بود، کاملا باز است، و همین که سر بلند می کنم، نگاهم در آن فضای تیره غوطه ور می شود. نورهایی درخشان که از خانه های روبه رو بازتابیده می شوند، روی شیشه های پنجره ام بازی می کنند ... این همه چه تازه است، و چه دردناک ... همیشه هنگام غروب پرده های اتاق کارم را می کشید؛ سرو صدای خیابان و نور روبه رو نباید به درون می آمد.

و ساعت ها سپری شدند. در اتاقم بالا و پایین رفتم، در اتاق او هم‌. روی کاناپه ی اتاقش دراز کشیدم، مدتی در آن جا ماندم و به دنیای زاید آن سوی پنجره ها خیره نگاه کردم ... به کنار میز تحریرش رفتم، قلم را که عطر سرانگشتانش همچنان بر آن مانده بود، در دست گرفتم ... و جلو شومینه، شومینه ی خاموش، ایستادم و خاکسترها را با چنگک زیر و رو کردم ...

آنچه بود تق تق و خش خش قطعات زغال بود و کاغذهای سوخته‌.

صبح به صبح راهی گورستان می شوم ... امروز روزی است از اواخر پاییز، با بادی سرد و آفتابی وقیح؛ و همین که از دور دیوار سفید را می بینم، چشمم می سوزد. بعد، از میان ردیف گورها می گذرم و به کسانی نگاه می کنم که برای دعا و گریه آمده اند. کم کم تک شان را می شناسم...عجیب این که در وجود این آدم ها آن حالت مخصوصشان مرا تحت تاثیر قرار می دهد؛ حالتی که همواره در رفتار آن ها تکرار می شود...دختری که نزدیک نمازخانه هق هق کنان جلو صلیب زانو زده است، همیشه با هق هقی یکسان و با بنفشه هایی که روی خاک مرطوب می گذارد، و بعد وقتی بلند می شود، هربار با آن حالت استوار چهره و دور شدن سریع... عزادار مرد جوان است؛ جوان در بیست و چهار سالگی در گذشته. پیداست که نامزد دختر بوده ...

• مجموعه داستان
• نویسنده: آرتور شنیتسلر
• مترجم: علی اصغر حداد
• انتشارات: ماهی