loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب دو ملکه 1 (مدرسه افسانه ای 3)

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب دو ملکه 1 سومین جلد از مجموعه مدرسه افسانه ای نوشته ی سومن چینانی و ترجمه ی رباب پور عسگر توسط نشر باژ به چاپ رسیده است.

در قسمت قبلی این کتاب خواندیم که مطابق رسومی قدیمی در یک شب مخصوص، افرادی برای بردن بچه هایی که به سن نوجوانی رسیده اند به در خانه ها می آیند و آنها را با خود می برند. عده ای از این نوجوانان به مدرسه ی خوب ها و تعدادی دیگر به مدرسه ی بدها فرستاده می شوند. "سوفی" و "آگاتا" دوستان قدیمی همدیگر هستند اما در آن شب مسیرشان از هم جدا می شود؛ اکنون سوفی در مدرسه ی بدها مشغول شرکت در کلاس های زشت سازی، طلسم های مرگ و... می باشد و این در حالی است که آگاتا در میان خوبی ها، شاهزاده ها و زبیا رویان، مشغول یادگیری می باشد. در این جلد از مجموعه ی مدرسه ی افسانه ای؛ اتفاقات جدیدی رخ دادن می دهد. سوفی و آگاتا، فکر می کردند با جدا شدن از هم داستان زندگی شان به پایان رسیده ولی این طور نیست. سوفی می بایست کار شرورانه ای را انجام دهد تا قصه شان دوباره در شرف بازنویسی قرار بگیرد سوفی پیشنهاد ازدواج پسری به ظاهر جوان را که در واقع مدیر مدرسه اش می باشد را نمی پذیرد و او هم سوفی را در اتاق مدیریت، در قلعه ای بلند زندانی می کند تا این که سرانجام دختر جوان پیشنهاد او را می پذیرد. آنها منتظر می مانند تا خودکار، قصه ی عشق ابدی شان و پایان خوشی را برای آنها بنویسد اما اتفاق عجیبی می افتد؛ بدها اختیار همه چیز را به دست می گیرند و تصمیم دارند خوب ها را هر طور که هست نابود کنند. آیا آگاتا و سوفی قادر هستند به کمک همدیگر آنها را نجات دهند؟ آیا دوباره راهی برای دوست شدن پیدا می کنند؟ دوملکه جلدسوم از مجموعه ی مدرسه ی افسانه ای می باشد که در چند جلد از جمله خواهران گاوالدن، طلسم مرلین و... به چاپ رسیده است. داستان آمده در این کتاب به زبان تخیلی - هیجانی می باشد.

 


برشی از متن کتاب


مدیر مدرسه خونش به جوش آمد و زیر پوست شبح وارش رگ ها به تپش افتادند. لبش را آن قدر محکم گاز گرفت که سوفی خیال کرد الان او را درسته قورت می دهد و برای همین وحشت زده عقب عقب رفت ولی پسر بعد از چند نفس عمیق از روی عصبانیت، آرام شد و جای دیگری را نگاه کرد. سپس مدتی طولانی ساکت ماند و مشت هایش را محکم گره کرد. زیر لب گفت: رافِل، اسمم رافله. سوفی بهت زده شد و در افکارش تکرار کرد، رافل. پسر در یک لحظه برایش تبدیل به فرد جدیدی شد: سفیدی بچه گانهپوستش، برق نوجوانی داخل چشمانش، برآمدگی سینه اش که به جوش و خروش و جوانیِ یک اسم می آمد. رافل. چطور می شود یک اسم با خودش داستانی را به همراه بیاورد که به آن باور پیدا کنیم؟ ناگهان اشتیاق درونش زبانه کشید... ولی یادش افتاد انتخاب او به چه معنایی بود. این همان پسری بود که به اسم شر، خون خودش را ریخته بود و باور داشت سوفی هم می تواند همین کار را بکند. سوفی از حرکتی که می خواست بکند منصرف شد. پرسید: اسم برادرت چی بود؟ پسر در حالی که خشم در چشمانش زبانه می کشید، چرخید و گفت: نمی فهمم این چه کمکی می کنه که من روبهتر بشناسی. سوفی بیش تر از این اصرار نکرد. متوجه کم شدن مه پشت سر پسر و هاله ای متمایل به سبز شد که بالای دو قلعه ی سیاه در دور دست تشکیل شده بود. در این سه هفته این اولین باری بود که پسر مهر و موم پنجره را تا حدی که سوفی بتواند بیرن را ببیند، باز نگه داشته بود. ولی انگار روی هر دو مدرسه خاک مرده پاشیده بودند، روی هیچ یک از پشت بام ها یا بالکن ها اثری از زندگی نبود. به پل تعمیر شده ی بین قلعه ها به دقت نگاه کرد و تند و مغشوش گفت: پ... پ... پس بقیه کجان؟ چه بلایی سر دخترها اومئه؟ پسرها می خواستن اونها روبکشن... پسر جواب داد: فقط یک ملکه می تونه راجع به مدرسه ای که در اون حکم رانی می کنه از من سوال بپرسه. ولی تو که هنوز ملکه نشدی. چشم سوفی به برآمدگی جیب تنگ او افتاد که حلقه داخلش بود و گلویش را صاف کرد. آمم، چرا هی لباس عوض می کنی؟ خیلی... عجیبه. اولین بار بود که پسر حس ناخوشایندی پیدا کرد. با جواب های ردی که می دادی، فکر کردم اگر مثل شاهزاده هایی که دنبال شونی لباس بپوشم، شاید یه شانسی داشته باشم. شکم موج دارش را خاراند و ادامه داد: بعدش یادم افتاد پسر آرتور علاقه ای به پوشیدن پیراهن نداشت...

نویسنده: سومن چینانی مترجم: رباب پور عسگر انتشارات: باژ    


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب دو ملکه 1 (مدرسه افسانه ای 3)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل