محصولات مرتبط
دربارهی کتاب دون ژوان (از زبان خودش)
کتاب "دون ژوان (از زبان خودش)"، رمانی پرماجرا است که به روایت زندگی گذشته و حال یک مرد میپردازد.
شخصیت اصلی قصه، "دون ژوان" نام دارد. وی مردی پررمز و راز و عجیب است که داستان زندگیاش، موضوع این کتاب میباشد. تمامی روایتهای مربوط به دون ژوان توسط یک راوی، و از زاویهی دید او، برای مخاطب نقل میگردد.
راوی داستان، به تنهایی در مهمانخانهای نزدیک معروفترین و بدنامترین صومعهی فرانسهی قرن هفدهم سکونت دارد؛ ساختمانی که سالها پیش، بخشی از سرایداری سابق بندر سلطنتی مزارع بوده است. او از ده سال پیش تاکنون، با تبدیل این مکان به مهانخانه، روزگار پر فرازو نشیبی را پشت سر میگذارد. وی مسئولیت اداره و حتی آشپزی برای مهمانان این هتل را برعهده دارد. اما مهمانخانه در اغلب مواقع، ساکت و بدون مراجعهکننده میباشد. در نتیجه، او جهت گذراندن اوقات خویش، به کارهایی همچون باغبانی و انجام امور نظافت ساختمان و همچنین مطالعهی کتاب میپردازد.
اصل ماجرا از اوایل فصل بهار آغاز میگردد؛ روزهایی خستهکننده و طاقتفرسا برای راوی قصه که جهت پشت سر گذاشتن آنها، تنها به مطالعه و تماشای منظرهی بیرون از پنجرهی کوچک و فرسودهی اتاق خود متوسل میشود. در چنین موقعیتی است که دون ژوان به طور غافلگیرکنندهای، سراسیمه و نفسزنان وارد محوطهی بزرگ و قدیمی مهانخانه میشود. در واقع او، جهت گریز از چنگال زوجی موتورسوار به این ساختمان پناه میآورد. در این هنگام، راوی در حیاط، مشغول خواندن یک کتاب میباشد. دون ژوان بلافاصله پس از ملاقات با مهماندار، از او درخواست غذا میکند. راوی نیز بدون هیچ صحبتی، تقاضای این مرد را پذیرفته و مشغول تهیهی غذایی مناسب برای دون ژوان میشود.
راوی از همان دیدار اول، شیفتهی شخصیت اصلی قصه گشته و تمامی رفتارهای او را زیرنظر میگیرد. در نتیجه، با ورود این مرد به مهانخانهاش، مطالعه را به طور کامل کنار گذاشته و مشتاقانه به شنیدن خاطرات و گفتوگو با مهمانش میپردازد. وی در ادامه، با نقل مجدد این خاطرات، مخاطب را نیز با زندگی گذشتهی دون ژوان آشنا میسازد.
برشی از متن کتاب دون ژوان (از زبان خودش)
یک هفته بعد، شب و نصفه روز بعد در دمشق به صورت جزئیات زیر بر دون ژوان، که دوباره آنجا را به یاد میآورد، آشکار شدند: یک زوج آن پایین در خیابان جلوی مهانخانه؛ زن، که حالا دیگر پیر بود، پشت سر مردی همانقدر پیر از آنجا میگذشت، با فاصلهی زیادی که، اگرچه به نظر میرسید زن سرعتش را بیشتر میکرد و مرد جلوییاش سرعتش را کمتر، همواره ثابت بود. (در آن روستای قفقازی هم زوجی مشابه همینطوری گذر کرده بودند، منتها آنجا برعکس مرد پشت سر زن میرفت، خیلی عقبتر از او، و برعکس زن آرام و موقرانه میرفت و مرد با دستهایی که مثل پارو تکانشان میداد و پاهایی که انگار در حال یورتمه بودند به دنبالش.) یک پرنده هم، مثل قورباغه، از یک گلهعلف به گلهعلف بعدی پریده بود. بچهای هم افتاده بود روی سنگهای کنار یک چشمه و کلی زور زده بود تا جلوی گریهاش را بگیرد. ولی بعد...
در راه برونبوم سئوتا – حتی هنگام تعریف کردن هم بیشتر خودش را در راه به یاد میآورد تا در مقصد – دون ژوان خمیازهی بلندی کشید. ولی خمیازهاش مثلا به خاطر خستگی نبود، همان طور که خمیازهی خدمتکارش، که چند ردیف عقبتر از او، مثل مسافری غریبه، نشسته بود، به خاطر طولانی شدن سفر مشترکشان با اربابش نبود. خمیازهی دون ژوان از آن دسته خمیازههایی بود که وقتی کسی خطر از بیخ گوشش میگذرد میکشد. آدم بعد از اینکه به اصطلاح در لحظهی آخر نجات پیدا میکرد این طور خمیازه میکشید، چنگ زده به زمین سفت لبهی یک پرتگاه، یا در یکی از آن کمدیهای نه چندان بامزهی جنگی، مثلا آنجا که از سیگار قهرمان فیلم، که وسط میدان جنگ روشن کرده بود، ناگهان فقط ته سیگار بین لبهایش باقی میماند؛ گلولهی دشمن درست از کنار سرش رد شده بود. خمیازهای بود از ته دل. حالا دیگر زندگی یا داستانش باری به هر جهت پیش نمیرفت. دون ژوان به امنیت رسیده بیشتر از همیشه خود را در هولوولا میدید. از آنجا که این امنیت مطمئنا امنیتی موقتی و همچنین کم دوام بود، میتوانست در طول مسیر شمال آفریقا از آن لذت هم ببرد، در حالی که هر نوع امنیت دیگری نتیجهی عکس داشت...
کتاب دون ژوان (از زبان خودش) اثر پتر هانتکه با ترجمهی اژدر انگشتری توسط نشر بیدگل به چاپ رسیده است.
- نویسنده: پتر هانتکه
- مترجم: اژدر انگشتری
- انتشارات: بیدگل
مشخصات
- نویسنده پتر هانتکه
- مترجم اژدر انگشتری
- نوع جلد جلد نرم
- قطع پالتویی
- نوبت چاپ 1
- سال انتشار 1400
- تعداد صفحه 183
- انتشارات بیدگل
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران