کتاب دوستانت را پیدا و انتخاب کن! (چاشنی های آدم بودن)

کتاب دوستانت را پیدا و انتخاب کن! از مجموعه ی چاشنی های آدم بودن اثر پاملا اسپلند و الیزابت وردیکت با ترجمه ی سمیرا ابراهیمی و مقدمه ‌ی دکتر مصطفی تبریزی از سوی نشر ایران بان به چاپ رسیده است.

در کتاب فوق با پرداختن به روابط اجتماعی و دوستی، به معرفی و شناخت "دارایی توانایی های اجتماعی" که شامل پنج مولفه می باشد، پرداخته شده است. دارایی های توانایی های اجتماعی، شامل برنامه ریزی و تصمیم گیری، توانایی های بین فردی، توانایی های فرهنگی، مهارت های مقاومت و حل صلح آمیز اختلافات می شود. در ابتدای کتاب این دارایی ها در قالب جدولی ارائه شده و در مقابل هریک توضیح مختصری نوشته شده است. سپس هر یک از این موارد در بخش هایی جداگانه به تفصیل توضیح داده شده و مثال هایی عینی و داستان هایی کوتاه از مشکلات و مسایلی که در روابط دوستانه پیش می آید، برای فهم بهتر آن ها مطرح گردیده. به عنوان مثال در مورد به دست آوردن و تقویت توانایی های بین فردی، پس از ارائه‌ی داستانی کوتاه در مورد اختلاف نظر و عدم درک احساسات طرف مقابل، به بچه ها توصیه شده که در ابتدا به شناخت عواطف و احساسات خود بپردازند؛ چرا که افراد در صورت شناخت کاملتر از خود، می توانند احساسات و عواطف دیگران را بهتر درک کرده و رابطه‌ی سالمتری با افراد دیگر داشته باشند. کودکان می توانند برای شناخت بهتر احساسات خود، آنها را در دفتر یادداشت روزانه‌ی خود بنویسند و یا در این مورد با والدین خود حرف بزنند. در پایان کتاب یادداشتی برای بزرگترها به چاپ رسیده که در آن 40 دارایی ارزشمند بیرونی و درونی که همه، کم یا زیاد از آنها برخوردارند و شاید از آن مطلع نباشند، مانند محله ی پرمحبت، فضای مدرسه، خدمت به دیگران، انگیزه ی موفقیت، تساوی و عدالت اجتماعی، برنامه ریزی و تصمیم گیری و ... که سبب رشد شخصیت نوجوانان می شود را خاطرنشان کرده است.
مجموعه ی چاشنی های آدم بودن شامل هشت جلد کتاب با عناوینی چون به خودت افتخار کن، افرادی که برایشان مهم هستی، کار درست را بشناس و انجام بده، کمک کن و ایمن بمان، همیشه در حال یادگیری باش، دوستانت را پیدا و انتخاب کن، زمانت را مدیریت کن، تلاشت را بکن و بهترین باش می باشد. این مجموعه به منظور آموزش مهارت و توانایی های اجتماعی در قالب برشمردن دارایی های درونی (تعهد به یادگیری، ارزش های مثبت، توانایی های اجتماعی، هویت مثبت) و بیرونی (حمایت، قدرتمند شدن، استفاده مفید از زمان و...) همراه با مثال های عینی برای کودکان و نوجوانان تالیف شده است. راهکارهای عملی ارائه شده در هر یک از کتاب های این مجموعه به مخاطب می آموزد که چطور خود را باور داشته باشند، چگونه از زمانشان به شکلی مفید استفاده کنند، چطور دوستانی خوب و قابل اعتماد پیدا کنند و چگونه بسیاری از مهارت های مفید دیگر را به دست بیاورند.

 

فهرست

سرآغاز مقدمه دارایی های توانایی های اجتماعی برنامه ریزی و تصمیم گیری توانایی های بین فردی توانایی های فرهنگی مهارت های مقاومت حل صلح آمیز اختلافات یادداشتی برای بزرگترها

برشی از متن کتاب

مهارت های مقاومت می توانی از کسانی که می خواهند تو را به درد سر بیاندازند، دور بمانی و توانایی نه گفتن به انجام کارهای اشتباه یا خطرناک را داری. داستان لی لی و ملینا لی لی بی صبرانه منتظر جشن تولد آتنا بود. آتنا با حال ترین دختر کلاس پنجم بود و دوستانی وفادار دور و برش بودند که هر کاری او می کرد را تقلید می کردند. لی لی می دانست که آتنا در یک خانه ی خیلی بزرگ زندکی می کند و همه ی دخترهای کلاسشون قرار بود بعد از تولد در خانه آتنا بخوابند و یک تلویزیون خیلی بزرگ آنجا بود. در واقع، لی لی حتی نمی دانست که چرا او و بهترین دوستش ملینا به این مهمانی دعوت شده اند. آتنا معمولاً هر دوی آنها را نادیده می گرفت ولی این بار برخلاف همیشه به دلایلی تصمیم گرفته بود با آنها مهربان باشد. شب مهمانی، مادر لی لی دنبال ملینا رفت و هر دو دختر را به سمت خانه ی آتنا برد. مامان گفت: "مطمئنم آتنا از کادویی که براش خریدین خیلی خوشش میاد." لی لی به این فکر کرد که چطور او و ملینا این کادو را با هم خریده بودند و بخشی از پول توجیبی خودشان را هم برای پرداخت هزینه ی کادو داده بودند. آنها می خواستند به آتنا بهترین بازی کامپیوتری را هدیه دهند. مهمانی واقعا شلوغ و پر سر و صدا بود و همه داشتند شکم هایشان را از پیتزا، بستنی و کیک پر می کردند. آتنا داد زد: "نوبت بازیه!" همه ی دخترها دور جمع شدند. لی لی و ملینا هم به بقیه پیوستند و وقتی عده ای از دوستان آتنا داشتند پشت سر ملینا ادای او را در می آوردند و مسخره اش می کردند، لی لی وانمود کرد که آنها را ندیده است. بعد، آتنا کادوهایشان را باز کرد و بعد از باز کردن هر کادو، کسی که آن کادو را آورده بود، را بغل کرد ولی لی لی و ملینا را بغل نکرد فقط مودبانه از آنها تشکر کرد و لی لی امیدوار بود که آتنا هر دوی آنها را در گروهش بپذیرد. با فرا رسیدن شب آتنا بلند شد و اعلام کرد: "من پیش بینی می کنم که قراره حقیقت یا جرات بازی کنیم." ملینا با قیافه ای نگران نگاه لی لی را به خود جلب کرد. همه یک دایره زدند و هر کدام از دخترها به نوبت اعلام کرد که حاضر است از او سوالی بپرسند و در جواب"حقیقت" را بگوید یا "جرات" می کند و چالشی را که بقیه برایش مشخص می کنند انجام می دهد. اول همه گزینه ی "حقیقت" را انتخاب کردند. آتنا قیافه ای نا امید به خودش گرفت و گفت: "یالا بچه ها! مثلا اومدین مهمونی. هیچ کس نمی خواد جرات کنه و چالش رو قبول کنه؟" و به صورت معنی داری به لی لی نگاه کرد. او گفت: "لی لی، به نظر می رسه تو می خوای آدم با حالی باشی. دوست داری جرات کنی و چالش رو قبول کنی؟"...    

(چاشنی های آدم بودن - توانایی های اجتماعی) نویسنده: پاملا اسپلند - الیزابت وردیکت با مقدمه: دکتر مصطفی تبریزی مترجم: سمیرا ابراهیم انتشارات: ایران بان