loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب بیلیاردباز - والتر تویس

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب بیلیاردباز نوشته والتر تویس و ترجمه زهرا باختری توسط نشر چترنگ به چاپ رسیده است.

این کتاب با نام اصلی "گوش بُر" نخستین رمان نویسنده ی آمریکایی "والتر تویس" می باشد که برای اولین بار در سال 1959 منتشر شد. چندی بعد، با الهام از داستان این کتاب فیلمی به  نام "بیلیارد باز" ساختند که بسیار مورد اقبال قرار گرفت، از این رو مترجم در برگردان فارسیِ عنوان این کتاب ترجیح داد از نام "بیلیارد باز" استفاده کند. ماجرای این رمان در مورد زندگی "بیلیارد باز" جوانی به نام "ادی فلسون" می باشد. این جوان مهارت عجیبی در بازی بیلیارد دارد، به همین دلیل برخی او را "ادی تند دست" و برخی دیگر او را به خاطر پول هایی که از بازی های شرطی اش به دست می آورد "گوش بُر" صدا می زنند اما ادی این القاب را دوست ندارد. او سعی دارد بهترین باشد تا مردی به نام "مینه سوتا" را که پانزده سال است شکست ناپذیر مانده و مدعی یکه تاز بیلیارد در کل کشور است، شکست دهد. به همین دلیل تصمیم می گیرد قید بازی های شرطی کم اهمیت را بزند و از شهر کوچک خود سفر کرده و به سالن های بیلیارد شیکاگو برود. ادی قدم در مسیری می گذارد که شهرت و خوشبختی یک طرف آن است و غرور طرف دیگرش را از آن خود کرده، پس باید علاوه بر مینه سوتا، با خودش نیز بجنگد. کتاب حاضر رمانی مهیج و دوست داشتنی است که مخاطب را سرشار از انگیزه ی زندگی می کند، پس پیشنهاد می کنیم مطالعه ی این اثر خارق العاده را از دست ندهید.


برشی از متن کتاب


این حرف را که از دهان چارلی شنید، ناگهان در شکمش اتفاقی افتاد. گویی یک تیغه نازک فولادی عصبی را در شکمش قطع کرد. سعی کرد به بشکه نگاه کند ولی نتوانست. ساعت ده و نیم کیلو بعد از بردن یک دست و بعد، باختن یک دست، بشکه مینه سوتا به دستشویی رفت و ادی ناخودآگاه نشست. بعد از چند لحظه سرش را گرفته و به یک کپه کوچک ته سیگارهای له شده جلوی پایش خیره شده بود. بعد حس کرد چارلی کنارش ایستاده یا شاید فقط صدایش را شنید. ولی به نظرش صدا از دور می آمد. وقتی سعی کرد سرش را بلند کند نتوانست. چارلی می گفت از بازی دست بکشد. این را بی آنکه واژه ها را تشخیص بدهد می فهمید و بعد، ته سیگارها شروع کردند به جا به جا شدن و با حرکت آرام ولی گیج کننده می چرخیدند و همهمه ای در گوشش پیچید. مثل صدای رادیویی بنجل. ناگهان حس کرد دارد از هوش می رود. سرش را تکان داد  اول آرام و بعد با شدتی بیش تر. از این حالت بیرون آمد. توانست بهتر ببیند و بشنود ولی چیزی در سرش جیغ می کشید. چیزی درونش از ترس می لرزید و مثل چاقویی کوچک شکم اش را از درون می شکافت. چارلی هنوز داشت صحبت می کرد ولی او حرفش را قطع کرد و گفت: بهم نوشیدنی بده چارلی. به چارلی نگاه نمی کرد و چشمانش هنوز روی ته سیگار ها مانده بود و با دقت تماشای شان می کرد. - تو نیازی به نوشیدنی نداری. ادی سرش را بلند کرده بود به صورت گرد و مضحک چارلی که با ریش، کثیف به نظر می رسید، نگاه کرد و متعجب از لطافت صدای خودش گفتک خفه شو چارلی، بهم نوشیدنی بده. چارلی بطری را دستش داد. ادی بطری را وارونه کرد تا ویسکی بریزد داخل گلویش. راه گلویش بسته شد ولی سوزشش را احساس نکرد ، در شکم اش هم اصلا حس نکرد فقط گرمایی ملایم حسب کرد که لبه های چاقو را نرم می کرد. بعد به اطرافش نگاه کرد و فهمید بینایی اش مشکل ندارد و م ی‌تواند به وضوح چیزهای رو به رویش را ببیند، گرچه حاشیه‌ها را تار می دید. بشکه کنار میز ایستاده بود و ناخن هایش را تمیز می کرد دست هایش دوباره تمیز بودند. شسته بودشان. موهایش گرچه هنوز چرب بود و کثیف به نظر می ‌رسید، شانه زده و مرتب بود. به ظاهر خستگی قبل را نداشت، البته بدون در نظر گرفتن پیراهن چرک و کمی لوچی چشم ها. ادی نگاهش را چرخاند سمت میز بیلیارد. شارها مرتب درون مثلث خود قرار گرفته بودند. شار سفید بالای میز، کنار باند، در موقعیت شروع بازی بود. ازگوشه چشم به شکلی تار بشکه را می دید. به نظر می ‌رسید داشت با متانت لبخند می زد و می گفتک بیا بازی کنیم ادی تند دست. ناگهان ادی برگشت و به او خیره شد. چانه بشکه به سمت شانه اش حرکت کرد و دهانش با این حرکت جمع شد. ادی این صحنه را دید و حالا دیگر به نظرش این حرکت معنادار بود ولی نمی دانست معنایش چیست. صفحه 52

نویسنده: والتر تویس مترجم: زهرا باختری انتشارات: چترنگ


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب بیلیاردباز - والتر تویس" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل