loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب برخیز ای موسی | ویلیام فاکنر

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

بخشی از کتاب برخیز ای موسی ویلیام فاکنر

اسحاق مکازلین، «عمو اسو» که حالا سنش متجاوز از هفتاد و نزدیک به هشتاد بود و بیش از این را دیگر قبول نداشت، بیوه مردی بود و عموی نیمی از مردم ولایت بود و پدر هیچ کس نبود.

و این چیزی نبود که خودش در آن دستی داشته باشد یا این که آن را دیده باشد. کار، کار نوه ی عمه اش مکازلین ادموند بود. این نوه ی عمه با این که نسب به خانواده ی مادری بود میراث خوار و در زمان خودش میراث گزار، چیزی شده بود که بعضی ها در آن وقت و بعضی هم همین حالا خیال می کردند متعلق به اسحاق است، چون به نام او بود که حق مالکیت زمین را پس از گرفتن جواز امتیاز از سرخ پوست ها ثبت کرده بودند و هنوز که هنوز بود عده ای از بازماندگان برده های پدرش این نام را بر خود داشتند.

اما اسحاق با این چیزها کاری نداشت. بیست سالی می شد که زنش مرده بود و تمام عمرش صاحب هیچ چیز نبود غیر از یک چیز، که به کار پوشیدن نمی آمد و در آن واحد هم نمی توانست آن را توی جیب بگذارد و یا دست بگیرد، و آن تخت خواب سفری و باریک تشک نازک چرکینی بود و مواقعی از آن استفاده می کرد که به شکار آهو و خرس و یا به قصد ماهیگیری به جنگل می رفت یا اصلا همین جوری می رفت چون کشته مرده ی جنگل بود. ملک و املاکی هم نداشت و به عمرش هم هوس آن را نکرده بود، چون زمین مال کسی نبود و مثل روشنایی و هوا و آب به همه ی آدم ها تعلق داشت. هنوز هم که هنوز بود توی بنگله ی ارزاق قیمتی در جفرسن سر می کرد.

این بنگله را پدر زنش به وقت عروسی به آن ها داده و زنش هم دم مرگ در وصیت نامه اش آن را به نام او کرده بود و او هم برای این که دلش را به دست بیاورد و مردنش را آسان کند به خواسته اش گردن نهاده بود. اما او وصیت و مصیت و حق ارث محضری و این جور چیزها سرش نمی شد و آن را مال خود نمی دانست و محض خاطر خواهر زن و بچه های او که از زمان مرگ زنش با او زندگی می کردند نگهش داشته بود و به خودش اختیار داده بود که در یکی از اتاق های آن سر کند، عین وقتی که زنش زنده بود و زنش تا وقتی زنده بود همین کار را کرده بود و خواهر زن و زادورودش هم تا روز اجل و بعد از مرگ او همین کار را می کردند.

باری این چیزی نبود که خودش در آن دستی داشته باشد چه برسد به این که یادش مانده باشد. نقل ماجرا را شنیده بود و به روز و روزگاران قدیم مربوط می شد و راوی هم نوه ی عمه اش مکازلین بود که سال 1850 به دنیا آمده و شانزده سال از خودش بزرگ تر بود و اصلا نوه ی عمه بودنش جای خود، حکم برادر، حکم پدرش را داشت ...

کتاب برخیز ای موسی اثر ویلیام فاکنر با ترجمه‌ی صالح حسینی توسط انتشارات نیلوفر به چاپ رسیده است.


فهرست


فهرست کتاب برخیز ای موسی؛ ترجمه ی صالح حسینی

توضیح ضروری

بود

آتش و اجاق

دلقک داغدار

پیران قوم

خرس، پاییز دلتا

برخیز ای موسی

شجره ی خانوادگی مکازلین

وقایع نامه ی دودمان مکازلین

نکاتی چند درباره ی کتاب



  • نویسنده: ویلیام فاکنر
  • مترجم: صالح حسینی
  • انتشارات: نیلوفر

ویلیام فاکنر

ویلیام فاکنر کیست؟

ویلیام فاکنر، رمان‌نویس و فیلم‌نامه‌نویس آمریکایی و برنده جایزه نوبل ادبیات است. چندین رمان، داستان کوتاه، فیلم‌نامه، اشعار و یک نمایش‌نامه مجموعه آثار ویلیام فاکنر را تشکیل می‌دهند. کارهای ابتدایی وی بیشتر شعر بودند، اما در نهایت رمان‌هایش با تمرکز روی فرهنگ آمریکای جنوبی و روایت در یک سرزمین خیالی به اسم «Yoknapatawpha County» (مکانی تقریباً مشابه شهرستان لافایت در ایالت فلوریدا)، باعث معروفیت او شدند.

فاکنر در سال 1949 برنده جایزه نوبل ادبیات شد. او طی دوران کاری خود همچنین موفق به کسب دو «جایزه پولیتزر» (Pulitzer Prize) و دو «جایزه ملی کتاب آمریکا» (National Book Awards) شد. ویلیام فاکنر کیست؟

زندگی‌نامه ویلیام فاکنر

ویلیام کاتبرت فاکنر (William Cuthbert Faulkner) در تاریخ 25 سپتامبر سال 1897 در شهر نیو آلبانی ایالت میسیسیپی (New Albany, Mississippi) به دنیا آمد. او اولین فرزند از چهار فرزند موری کاتبرت فاکنر و ماد باتلر بود. خانواده‌اش اسم او را از پدربزرگ پدری او، ویلیام کلارک فاکنر (William Clark Falkner)، انتخاب کردند. وی شخص محترم و بزرگی بود و به عنوان سیاستمدار، سرباز، مزرعه‌دار، وکیل، تاجر و در اواخر، یک نویسنده پرفروش فعالیت می‌کرد.

او همچنین مالک شرکت «Gulf & Chicago Railroad Company» بود. فرزند بزرگ او، «جان وسلی تامپسون» (John Wesley Thompson)، پدر «موری کاتبرت فاکنر»، اولین بانک ملی آکسفورد را در سال 1910 افتتاح کرد. او همچنین از آنجا که توانایی مدیریت شرکت راه‌آهن خانوادگی را در پسرش نمی‌دید، این کمپانی را به 75 هزار دلار فروخت. موری که خزانه‌دار شرکت بود بعد از آن به عنوان مدیر بازرگانی دانشگاه میسیسیپی آغاز به کار کرد. ویلیام فاکنر نویسنده، فرزند موری، برای میراث پدر پدربزرگش احترام زیادی قائل بود و در چند رمان ابتدایی‌اش درباره او نوشت.کودکی ویلیام فاکنر ویلیام فاکنر در سنین کودکی

البته این فقط مردان خانواده نبودند که منبع الهام ویلیام فاکنر شدند، بلکه زنان خانواده هم تاثیر بزرگی روی سبک نویسندگی او داشتند. مادر او و مادربزرگش «للیا باتلر» (Lelia Butler) کتاب‌خوان‌های حرفه‌ای و همچنین نقاش و عکاس‌های قابلی بودند. آن‌ها به او زیبایی خط و رنگ را نشان دادند.

همچنین «Caroline Barr»، پرستار ویلیام، یک زن سیاه‌پوست بود؛ کسی که بعدها ویلیام از او به عنوان منبع انگیزه‌اش برای سیاست‌های جنسیتی و نژادی یاد کرد. فاکنر در دوران نوجوانی شیفته نقاشی بود و از خواندن و نوشتن شعر لذا می‌برد. در سن دوازده سالگی از رمان‌های عاشقانه اسکاتلندی مخصوصا کارهای «Robert Burns» و عاشقانه‌های انگلیسی مانند آثار «A. E. Housman» و «A. C. Swinburne» تقلید می‌کرد. با این حال با وجود هوش مثال‌زدنی‌اش، از مدرسه اخراج شد و هیچ‌گاه نتوانست مدرک دبیرستان را بگیرد. بعد از آن مدتی به عنوان نجار و همچنین منشی در بانک پدربزرگ‌اش مشغول به کار شد.زندگی‌نامه ویلیام فاکنر ویلیام فاکنر در کنار خانواده‌اش

در این زمان بود که با «استل اولدهام» (Estelle Oldham) آشنا شد. ویلیام خیلی زود عاشق استل شد و برای مدتی با هم رابطه داشتند اما در نهایت مرد دیگری به نام «کورنل فرانکلین» (Cornell Franklin) زودتر از ویلیام از استل خواستگاری کرد.

استل از آنجا که می‌دانست فرانکلین به‌عنوان سرگرد در نیروهای سرزمین هاوایی (Hawaiian Territorial Forces) ارتقا یافته و به‌زودی باید به خدمت اعزام شود، پیشنهاد او را پذیرفت؛ به امید این که بعد از مدتی عشق او را فراموش می‌کند. اما وقتی بعد از گذشت چند ماه او حلقه نامزدی را برای استل ارسال کرد، والدینش او را مجبور کردند تا پیشنهاد فرانکلین را قبول کند. چرا که او دانش‌آموخته حقوق از دانشگاه میسیسیپی بود و خانواده با اصالتی داشت. بعد از این اتفاق، فاکنر با «فیل استون» (Phil Stone) آشنا شد. وکیل محلی و روانشناس او که تحت‌تاثیر شعرسرایی‌اش قرار گرفته بود. استون از او دعوت کرد تا به نیو هیون در ایالت کنتیکت (New Haven, Connecticut) برود و در آنجا علاقه فاکنر به نوشتن را تقویت کرد. فاکنر در زمانی که نوشتن نثر را تمرین می‌کرد، در کارخانه اسلحه‌سازی «Winchester Repeating Arms Company» مشغول به کار بود.

بعد از آغاز جنگ در اروپا، او به سپاه پرواز سلطنتی انگلستان پیوست و در اولین «نیروهای هوایی سلطنتی کانادا» به عنوان خلبان آموزش یافت. او پیش از این برای حضور در ارتش ایالات متحده تلاش کرده بود اما به‌خاطر قد کوتاهش رد صلاحیت شد. او همچنین برای حضور در نیروی هوایی سلطنتی، درباره تعدادی از حقایق دروغ گفت؛ محل تولد و فامیلی‌اش را (از Falkner به Faulkner) تغییر داد تا بیشتر انگلیسی به ‌نظر برسد. اگر چه پایان دوران آموزشی او با پایان جنگ همراه بود، اما قوه تخیل قوی و مهارتش در اغراق به او اجازه دادند تا تجربه‌هایش را دستکاری کرده و داستان‌های ساختگی از جنگ برای دوستانش تعریف کند. او حتی برای افزایش شهرتش در زمان بازگشت به خانه لباس یک ستوان را به تن کرد.معرفی ویلیام فاکنر ویلیام فاکنر در نوجوانی

فاکنر در سال 1919 در دانشگاه میسیسیپی ثبت نام کرد. او برای روزنامه دانشجویان به نام «Mississippian» می‌نوشت و برای اولین بار، شعر و تعدادی از داستان‌های کوتاهش را در آن منتشر کرد. البته حضور او در دانشگاه طولانی نبود و بعد از سه ترم، برای بی‌توجهی او را اخراج کردند. او بعد از آن مدت کوتاهی در یک کتاب‌فروشی در شهر نیویورک به‌عنوان دستیار کار کرد و برای دو سال هم مدیر پست دانشگاه بود. همچنین مدت کوتاهی به‌عنوان پیشاهنگ یک گروه محلی فعالیت کرد. در سال 1924، استون مجموعه‌ای از اشعار فاکنر را به نام The Marble Faun به یک ناشر فرستاد.

مدت کوتاهی بعد از چاپ 1000 نسخه از آن، فانکر به «نیواورلئان» (New Orleans) رفت. در آنجا تعدادی مقاله برای یک مجله محلی به نام «The Double Dealer» چاپ کرد. بعد از آن در سال 1925 اولین رمان او به نام مزد سرباز (Soldiers' Pay) برای چاپ قبول شد. فاکنر این رمان را تحت‌تاثیر کارهای «شروود اندرسن» (Sherwood Anderson) نوشت؛ جالب اینجاست که اندرسن با معرفی دو رمان اول فاکنر به ناشرش، به او در نشر این آثار کمک کرد. ویلیام فاکنر بعد از نشر کتاب مزد سرباز، برای چند ماه به پاریس رفت و در «Le Grand Hôtel des Principautés Unies» ساکن شد.

او در آنجا کتابی درباره «باغ لوکزامبورگ» که فاصله کمی با محل اقامتش داشت، نوشت. او بعد از مدتی به ایالت لوئیزیانا بازگشت. در آن زمان او رابطه دوستانه‌ای با اندرسن داشت و اندرسن نکاتی به او گوشزد کرد؛ از جمله این که درباره زادگاه خودش یعنی شهر میسیسیپی بنویسد، منطقه‌ای که قطعاً بهتر از شمال فرانسه با آن آشنایی داشت. فاکنر تحت‌تاثیر این ایده، شروع به نوشتن درباره مکان‌ها و شخصیت‌های مختلف کرد. یکی از شخصیت‌هایی که حضور پررنگی در تعدادی از رمان‌هایش داشت، با الهام از پدر پدربزرگش، ویلیام کلارک فاکنر پرداخته شده بود. بیوگرافی ویلیام فاکنر

سومین رمان او به نام Flags in the Dust آغازکننده دنیای خیالی Yoknapatawpha County بود. این رمان تاکید بسیاری بر فرهنگ و تاریخ جنوب داشت و فاکنر خود به آن افتخار می‌کرد. البته ناشر او «Boni & Liveright» درخواست چاپ این کتاب را رد کرد. این اتفاق تاثیر بدی روی او داشت و در نهایت به «بن وسون» (Ben Wasson)، مامور ادبی وی، اجازه داد تا نوشته‌هایش را ویرایش کند. در نهایت نسخه ویرایش شده با حذف حدود چهل هزار کلمه، با اسم Sartoris در سال 1929 منتشر شد.

چهار دهه بعد در سال 1973، نوشته اولیه فاکنر با همان اسم Flags in the Dust منتشر و چاپ نسخه Sartoris متوقف شد. فاکنر در سال 1928 و کمی بعد از تولد 31 سالگی‌اش، شروع به نوشتن کتاب خشم و هیاهو کرد. البته در ابتدا این کتاب سه داستان کوتاه از بچه‌هایی به اسم «کامپسون» (Compson) بود، اما بعد از مدتی حس کرد شخصیت‌هایی که خلق کرده به یک رمان بلند نیاز دارند. در نهایت در سال 1929، رمان خشم و هیاهو چاپ شد و اولین اثر او که در دنیای Yoknapatawpha County جریان دارد لقب گرفت. فاکنر در سال 1929 با استل ازدواج کرد.

در آن زمان استل دو فرزند از ازدواج قبلی‌اش داشت و فاکنر امیدوار بود با نویسندگی بتواند مخارج خانواده را تامین کند. او در حالی نوشتن رمان گور به‌ گور را آغاز کرد که شبانه در دانشگاه نیروگاه میسیسیپی کار می‌کرد. در نهایت رمان گور به ‌گور در سال 1930 منتشر شد. او همچنین در این سال تعدادی از داستان‌های کوتاهش را برای مجله‌های مختلف ارسال کرد. تعدادی از داستان‌های او منتشر شدند و این درآمد کافی را برای او ایجاد کرد تا خانه‌ای در آکسفورد بخرد. در نهایت انتشار رمان حریم (Sanctuary) در سال 1931 درآمد قابل توجهی برای او ایجاد کرد. این رمان روایتی از دزدی و تجاوز به یک زن جوان در «Ole Miss» بود و باعث شوک خوانندگان شد. با این حال موفقیت تجاری بزرگی برای فاکنر ایجاد کرد و نقطه عطفی در کارنامه کاری او بود.ازدواج ویلیام فاکنر مراسم ازدواج ویلیام فاکنر

در ماه ژانویه 1931، اولین فرزند دختر استل و ویلیام به نام «آلباما» (Alabama) به ‌دنیا آمد اما تنها یک هفته بعد از دنیا رفت. اولین مجموعه داستان‌های کوتاه فاکنر به نام These 13 به استلا و آلباما اختصاص داده شده است. این مجموعه داستان شامل تعدادی از بهترین داستان‌های ویلیام فاکنر مانند یک گل سرخ برای امیلی (A Rose for Emily) و برگ‌های قرمز (Red Leaves) است.

رمان بعدی فاکنر در سال 1932، به نام روشنایی ماه اوت (Light in August) منتشر شد. این رمان روایتی از تعدادی از رانده‌شدگان از سرزمین خیالی Yoknapatawpha County بود. این کتاب هم‌اکنون به عنوان یکی از بهترین آثار ویلیام فاکنر شناخته می‌شود. جالب این که او تلاش کرد تا حق سریالی کردن این کتاب را به قیمت 5000 دلار به تعدادی از مجلات بفروشد اما هیچ مجله‌ای پیشنهاد او را قبول نکرد. در بیوگرافی‌ ویلیام فاکنر سال‌ 1932 به‌عنوان اولین حضور او در صنعت فیلم‌سازی ثبت شدند.

گفته شده که او در آن زمان به دنبال درآمد بیشتر بود و استودیو «Metro-Goldwyn-Mayer» پیشنهاد همکاری با او را داد. اولین قرارداد او یک قرارداد شش ماهه بود و نتیجه آن، فیلم Today We Live با بازی «Joan Crawford» و «Gary Cooper». او همچنین حق اقتباس از کتاب حریم را فروخت و فیلم The Story of Temple Drake (1933) با اقتباس از آن ساخته شد. در همین سال فرزند دیگر ویلیام و استل به نام «جیل» (Jill) به دنیا آمد.

فاکنر تا سال 1945 به همکاری در هالیوود ادامه داد و طی این مدت آثار خوب دیگری مانند ابشالوم، ابشالوم! (Absalom, Absalom! 1936)، کمدی هملت (The Hamlet 1940) و برخیز ای موسی (Go Down, Moses 1942) را منتشر کرد.

مرگ ویلیام فاکنر

فاکنر در ششم جولای سال 1962 (در روز تولد پدر پدربزرگش) بر اثر حمله قلبی فوت کرد. گفته شده قبل از آن در تاریخ 17 ژوئن پس از افتادن از اسبش دچار آسیب‌دیدگی شده بود و این آسیب‌ها منجر به «ترومبوز» شده بودند. فاکنر و خانواده‌اش در قبرستان «St. Peter» در آکسفورد دفن شدند. فاکنر پیش از آن در ماه ژانویه سال 1961 تمام نسخه‌های خطی اصلی و بسیاری از مقالات شخصی‌اش را به بنیاد ویلیام فاکنر در دانشگاه ویرجینیا تحویل داده بود. شرح زندگی ویلیام فاکنر

سبک نگارش ویلیام فاکنر

آثار ویلیام فاکنر به‌خاطر نگاه متفاوت و جدید او به مسائل آن روز آمریکای جنوبی و پرداختن به مشکلاتی که هیچ نویسنده دیگری تا آن زمان به آن‌ها نپرداخته بود مورد توجه قرار گرفتند. فاکنر پس از تجربه رد شدن کتاب Flags in the Dust دیگر بهایی به نظرات ناشرین نمی‌داد و سبک تجربی بیشتری در آثارش به کار برد. این رویه مخصوصاً در نگارش کتاب خشم و هیایو به‌چشم می‌آمد.

او زمانی درباره زمان نوشتن این رمان گفت:«یک روز، گویی که من در بین خودم و تمام اشکالات ناشرین و لیست‌های کتاب را بستم و به‌ خودم گفتم، حالا می‌توانم بنویسم». فاکنر براساس شخصیت‌‌هایی که در طول زندگی دیده بود و یا درباره آنان شنیده بود، شخصیت‌های خیالی کاملی خلق می‌کرد و تلاش داشت تا دیدگاه‌هایش را درباره وضعیت آن روز‌های جامعه آمریکای جنوبی، میان روایت داستان‌های تخیلی خود بگنجاند. فاکنر در داستان‌هایش اهمیت زیادی به موضوعاتی از قبیل نژاد، جنسیت و طبقه‌های اجتماعی داده و اغلب آنان در دنیای خیالی Yoknapatawpha County روی می‌دهند. سبک نگارش ویلیام فاکنر

آثار ویلیام فاکنر

از آثار مهم ویلیام فاکنر می‌توان به موارد زیر اشاره نمود:

  • خشم و هیاهو
  • گور به گور
  • ابشالوم، ابشالوم!
  • برخیز ای موسی
  • حرامیان
  • این یازده تا
  • حومه
  • روشنایی ماه اوت
  • یک گل سرخ برای امیلی
  • رکوئیم برای یک راهبه
  • نخل‌های وحشی
  • آن خورشید عصرگاهی

آثار برجسته و معروف ویلیام فاکنر

کتاب خشم و هیاهو

رمان خشم و هیاهو به عنوان بهترین اثر ویلیام فاکنر شناخته می‌شود و نام آن چندین بار در میان لیست‌های مختلف بهترین رمان‌های قرن بیستم دیده شده است. خواننده طی این رمان با 4 دید متفاوت شاهد فروپاشی خانواده کامپسون است؛ خانواده‌ای محترم و شناخته‌شده در آمریکای جنوبی که طی گذشت سال‌ها، روبه زوال می‌رود.

کتاب گوربه‌گور

رمان گوربه‌گور در سال 1930 نوشته شد و پنجمین رمان فاکنر محسوب می‌شود. از ویژگی‌های شاخص این اثر، حضور چند راوی در داستان و استفاده از تکنیک جریان سیال ذهن در روایت داستان است. مضمون داستان همانطور که از عنوانش پیداست، حول مسئله مرگ جریان دارد. داستان درباره مرگ شخصی به نام «Addie Bundren» و تلاش خانواده فقیر و روستایی او برای عمل به آرزوی وی مبنی بر دفن در زادگاهش، شهر جفرسون میسیسیپی، است.

کتاب یک گل سرخ برای امیلی

رمان یک گل سرخ برای امیلی یکی از داستان‌های کوتاه مجموعه These 13 بود که با استقبال زیادی روبه‌رو شد. این اثر شرحی از دختر یک خانواده اصیل و سرشناس است که با مرگ پدر، تنهاتر از قبل می‌شود. فاکنر با این داستان کوتاه نمایشی از زندگی اشرافی یک دختر تنها است که برای حفظ اصالت خانوادگی خود، نمی‌تواند با افراد جدیدی آشنا شود.

کتاب حرامیان

رمان حرامیان آخرین نوشته‌ی فاکنر در سال 1962 است که در سال 1963، یک سال پس از مرگ وی، برنده جایزه نوبل ادبیات شد. این رمان ماجرای دو دوست را به تصویر می‌کشد که یکی از آنان برای رفتن به سفر، ماشین پدربزرگ خود را می‌دزدد. ماشینی که اولین اتومبیل در کل ولایت «یوکناپاتافا» است. البته پس از مدتی این دو متوجه می‌شوند که در ماشین تنها نیستند ... . [caption id="attachment_273356" align="aligncenter" width="900"]کتاب‌های ویلیام فاکنر تصویر سه کتاب از مهم‌ترین کتاب‌های فاکنر[/caption]

بهترین کتاب ویلیام فاکنر

رمان خشم و هیاهو در ابتدا قرار بود داستان کوتاه بچه‌هایی با فامیلی کمپسون باشد اما در میانه کار، به یک رمان بلند با محوریت خانواده کمپسون تبدیل شد؛ خانواده اشرافی از آمریکای جنوبی که با انحلال خانواده و افول شهرت‌شان دست‌ و پنجه نرم می‌کنند. طی روایت رمان، در سی سال بعدی این خانواده دچار قرض‌های مالی می‌شوند، اعتقاد مذهبی‌شان را از دست می‌دهند و اهالی شهر جفرسون دیگر احترامی برایشان قائل نیستند.

روایت خاص این کتاب در چهار بخش و از دید چهار فرد مختلف، به همراه استفاده فاکنر از «حالت ایتالیک» متن برای روایت لحظاتی از گذشته، باعث شدند تا تجربه خواندن این کتاب متفاوت از هر رمان دیگری باشد. از طرفی اغلب وقایع این چهار بخش تکراری‌اند و تفاوت در زاویه دید راوی از آن رویداد است، به همین دلیل هم هر بار روی بخش خاصی از رویدادها تاکید می‌شود؛ و از سمت دیگر هیچ‌کدام این راویان قابل اعتماد نیستند و تصمیم مخاطب است که کدام از برداشت‌های یک رویداد را بپذیرد. رمان خشم و هیاهو از دید بسیاری بهترین کتاب ویلیام فاکنر است.

مهم‌ترین کتاب فاکنر خشم و هیاهو، بهترین کتاب ویلیام فاکنر

جوایز و افتخارات ویلیام فاکنر

ویلیام فاکنر در سال 1949 موفق به کسب جایزه نوبل ادبیات شد. کمیته همچنین او را به عنوان یکی از مهم‌ترین نویسندگان آمریکایی شناخت. این جایزه باعث شد تا نگاه‌های بیشتری به او باشد و در نهایت «جایزه ملی کتاب آمریکا» برای داستان‌های جمع‌آوری شده و «لژیون افتخار» در نیو اورلئانز را برای او به ارمغان آورد. همچنین در سال 1951 برای داستان‌های جمع‌آوری شده از ویلیام فاکنر یک بار دیگر «برنده جایزه ملی کتاب» شد.

چند سال بعد در سال 1955 برنده «جایزه پالیتزر» در داستان به همراه «جایزه ملی کتاب» برای رمان یک افسانه (A Fable) شد. آخرین اثر او به نام حرامیان (The Reivers) هم که در سال 1962 منتشر شده بود، در سال 1963 (یک سال پس از مرگش) دومین «جایزه پالیتزر» را در کارنامه کاری او ثبت کرد.جوایز ویلیام فاکنر ویلیام فاکنر در حال دریافت جایزه

چرا باید آثار ویلیام فاکنر را بخوانیم؟

اگر به مسائل اجتماعی از قبیل تفاوت‌های نژادی و جنسیتی در جوامع مختلف اهمیت می‌دهید و به دنبال روایت متفاوتی از جامعه کارکنان و سیاه‌پوستان آمریکای دهه 30 و 40 هستید، خواندن آثار ویلیام فاکنر قطعا تجربه جدیدی برایتان رقم خواهد زد.

تقویم زندگی ویلیام فاکنر

  • 1897: تولد ویلیام فاکنر
  • 1914: آشنایی با فیل استون
  • 1919: ورود به دانشگاه میسیسیپی
  • 1920: اخراج از دانشگاه
  • 1924: انتشار مجموعه شعر The Marble Faun
  • 1926: انتشار کتاب مزد سرباز و سفر به پاریس
  • 1927: نوشتن رمان Flags in the Dust
  • 1928: نوشتن رمان خشم و هیاهو
  • 1929: انتشار رمان سارتوریس، ازدواج با استل اولدهام
  • 1930: انتشار رمان گور به گور
  • 1931: انتشار رمان حریم، فوت اولین دختر استل و ویلیام
  • 1932: انتشار رمان روشنایی ماه اوت، اولین حضور در هالیوود
  • 1933: اکران فیلم The Story of Temple Drake با اقتباس از رمان حریم
  • 1936: انتشار رمان ابشالوم، ابشالوم!
  • 1940: انتشار رمان هملت
  • 1942: انتشار رمان برخیز ای موسی
  • 1961: اهدای دست‌نوشته‌ها به بنیاد ویلیام فاکنر
  • 1962: فوت ویلیام فاکنر

خرید کتاب‌های ویلیام فاکنر از کتابانه

فروشگاه اینترنتی کتابانه در تلاش است تا با فراهم آوردن مجموعه کاملی از کتب مختلف از جمله آثار ادبی کلاسیک قدمی هرچند کوچک در جهت ارتقا فرهنگ کتابخوانی کشورمان بردارد. در این سایت می‌توانید به لیست کامل کتاب‌های ویلیام فاکنر دسترسی داشته باشید.


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب برخیز ای موسی | ویلیام فاکنر" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل