کتاب امیلی و صعود 2 (جیبی) | قدیانی

درباره کتاب امیلی و صعود 

"امیلی برد استار" در دوران کودکی پدر و مادر خود را از دست داده و برای ادامه ی زندگی نزد خانواده ی مادری خویش فرستاده می شود. او زندگی جدیدی را همراه خاله الیزابت در مزرعه ی نیومون آغاز میکند و برای این که بتواند به سختی های زندگی غلبه کرده و جای خالی پدر و مادرش را پر کند، شروع به نوشتن می کند. او کم کم در می یابد که عشق به ادبیات و نوشتن با خون او عجین شده و درد هایش را تسکین می دهد. اما متاسفانه خاله الیزابت معتقد است که این چیز ها به درد هیچ دختری نمی خورد و او باید با آداب معاشرت و کدبانوگری آشنا شود؛ از این رو هنگامی که دوستانش برای ادامه ی تحصیل به ناحیه ی شروبزی می روند، تنها شرط خاله برای دادن اجازه ی رفتن امیلی این است که قول بدهد نوشتن را کنار بگذارد. امیلی با زیرکی قول می دهد داستان ننویسد و فقط به نوشتن خاطراتش بپردازد. با رضایت خاله الیزابت او به شروبزی رفته و همراه دوستانش ایلزه، تدی و پری در یک مدرسه به تحصیل می پردازد و همچنان به نوشتن ادامه می دهد؛ گهگاهی شعر می نویسد و ان ها را برای چاپ نزد یک ناشر می فرستد. زمانی که شعرهایش چاپ می شوند، به نظر می رسد که درهای موفقیت به روی او باز شده اند؛ خصوصا وقتی که با پیشنهادی اغوا کننده روبرو می شود و بین دوراهی سرنوشت قرار می گیرد. حالا باید برای آینده اش تصمیم گیری کرده و مسیر زندگی اش را انتخاب کند.

برشی از متن کتاب

امیلی با بی حالی از پله ها پایین می رفت و احساس کرد عطر و موسیقی زندگی محو شده و همه چیز خاکستری شده است. اما ده دقیقه بعد قرار بود دوباره پا به سرزمین رنگین کمان ها بگذارد و کویر زندگی اش شکوفه باران شود. دلیل این معجزه، نامه ی نازکی بود که خاله روت با یکی از آن فین فین های خاله روتی اش به دستش داد. یک مجله هم همراهش بود، اما امیلی توجهی به آن نکرد. تنها چیزی که چشمش می دید آدرس گوشه ی پاکت و نازکی آن بود؛ پاکتی متفاوت از نامه های حجیم همیشگی که از نوشته های برگشت خورده پر بودند. امیلی در حالی که قلبش به سینه می کوبید، نامه را باز کرد و برگه ی تایپ شده ی داخلش را خواند. “خانم امیلی ب. استار شروبزی، جزیره ی پ. الف کن، خانم استار عزیز، باعث مسرت ماست که به اطلاع شما برسانین شعرتان با عنوان "خنده ی جغد" برای چاپ در گاردن اندوودلند مناسب تشخیص داده شد. یک نسخه از شماره ای را که حاوی شعر شماست برایتان ارسال کرده ایم. ابیات شما بسیار موزونند و خوشحال می شویم کارهای بیشتری از شما دریافت کنیم. البته مرسوم نیست که بابت چاپ این مطالب، چیزی پرداخت کنیم، اما شما می توانید از کاتالوگ ما دانه یا گیاهی را تا ارزش 2 دلار انتخاب کنید تا برایتان بفرستیم. با تشکر ارادتمند شما توس. ای. کارلتون اند کو." امیلی نامه را انداخت و با انگشتان لرزان مجله را برداشت. سرش گیج می رفت و حروف، جلو چشمهایش می رقصیدند. نزدیک بود نفسش بند بیاید؛ در صفحه ی اول مجله، میان حاشیه ای خوش نقش شعرش را می دید: "خنده ی جغد، سراینده امیلی برد استار." این اولین حبابی بود که از فنجان موفقیت بالا آمده بود، پس تعجبی نداشت اگر امیلی را این طور سرمست کرده باشد. او نامه و مجله را به اتاقش برد تا بیشتر شادمانی کند و خبر نداشت...    

نویسنده

لوسی مود مونتگمری (30 نوامبر 1874 - 24 آوریل 1942) که عموماً با نام ال.ام. مونتگمری شناخته میشود، نویسنده معروف و خیال پرداز کانادایی بود که معمولاً برای نوجوانان شعر و داستان کوتاه مینوشت.مونتگمری بیشتر به خاطر مجموعه رمانهایی شناخته میشود که با "آن شرلی در گرین گیبلز" منتشر شد.این مجموعه موفقیتی زود هنگام برای او به همراه داشت و مونتگمری را به شهرتی چشمگیر در دوران زندگیاش رسانده، او در سطح بینالمللی نیز مطرح کرد. چاپ مجموعه رمانهای دیگری با مرکزیت کاراکتر معروفش "آن شرلی"، ادامه یافت و دنبالهدار شد. مونتگمری 20 رمان و 500 داستان کوتاه و شعر منتشر کرد. او رمانهای خود را در قالب سری کتاب مینوشت مانند سری داستانهای "آنه شرلی در گرین گیبلز" و "سهگانه امیلی در نیومون". ساخت سریالهای تلویزیونی و انیمیشنهای زیبا براساس این داستانها به شهرت جهانی این شخصیتها کمک کرد. از جمله برنامههایی که در تلویزیون ایران پخش شدهاند میتوان به سریال تلویزیونی"رویای سبز"(براساس کتاب آنه شرلی در گرین گیبلز)، سریال کارتونی "آنه شرلی با موهای قرمز" بر اساس همین داستان و سریال "امیلی در نیومون" اشاره کرد. علاوه بر این سریال "قصههای جزیره" که  سالها محبوبیت بسیار زیادی در میان ایرانیان داشت، برگرفته از کتابهای "دختر قصهگو" و "مسیر طلایی" نوشتهی این نویسنده و با محوریت شخصیت "سارا استنلی" است.