loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب الکترا - سوفوکل

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب الکترا نوشته ی سوفوکل و ترجمه ی محمد سعیدی توسط انتشارات علمی و فرهنگی به چاپ رسیده است.

این کتاب، مجموعه ی چهار نمایش نامه ی خواندنی تحت عناوین "الکترا"، "فیلوکتتس"، "زنان تراخیس" و "آژاکس" را در برمی گیرد که توسط "سوفوکل"، تراژدی نویس مشهور یونان باستان به نگارش درآمده و هر یک حکایتی جذاب را برای مخاطب تشریح می کند. به عنوان مثال، در نمایش نامه ی "فیلوکتتس"، می خوانیم، شخصی به نام، "فیلوکتتس"، از اهالی ولایت "مالیه" و پسر "پوئیس"، کماندار شجاع و دلیر سپاه کشور یونان می باشد که همراه با یاران و هم وطنان مبارزش، به دفاع از وطن خویش می پردازد؛ در یکی از روزها، ماری به او حمله کرده و پایش را مجروح می کند؛ این جراحت به قدری شدید است که مرد، مدام ناله سرداده و همراهان خود را خسته و کلافه می سازد. از همین روی، "اودیسئوس"، یکی از افراد سپاه، به فرمان سپهسالار خویش، فیلوکتتس را به جزیره ی دورافتاده و خالی از سکنه ای واقع در سواحل "لمبر" برده و او را تنها در آن جا رها می کند. سال ها بعد، سپاه یونان متوجه می شود که کمان فیلوکتتس، عامل موفقیت آنان در جنگ ها بوده است و هم اکنون بدون وجود این کمان، پیروزی شان در جنگ "تروا "ممکن نخواهد بود. در نتیجه، اودیسئوس همراه با "نئوپتولموس"، پسر "اشیل" بزرگ، به جزیره ی مذکور رفته و با طراحی نقشه هایی، سعی بر این دارند تا کمان مورد نظر را از دست فیلوکتتس بربایند، با ورود این دو مرد به جزیره، وقایعی خواندنی رخ می دهد.


برشی از متن کتاب


فیلوکتتس صحنه ی نمایش قسمت متروکی از سواحل لمنوس را نشان می دهد، یک راه سنگلاخ به طرف سر بالائی می رود و به مدخل نیم مخفی غاری منتهی می شود. (اودیسئوس و نئوپتولموس داخل می شوند و ملاحی در پی آن ها است) اودیسئوس: این جا سواحل لمنوس است که جزیره ای متروک در میان دریاها است و هیچ کس پا بدان جا نمی گذارد و در آن زندگی نمی کند. بدان ای نئوپتولموس پسر اشیل بزرگ، این جا همان سرزمینی است که سال ها پیش از این فیلوکتتس اهل ولایت «مالیه» پسر «پوئیس» را من به فرمان سپهسالار یونان در این جا رها کردم در حالی که پای او از آسیب زخمی آماس کرده بود و فریاد دل خراش او به آسمان بلند بود و حتی یک لحظه هم ناله ی او خاموش نمی شد. در آن اوقات ناله های او سراپرده ی ما و همه ی اردو را پر کرده بود و همین که یک لحظه به قصد تطهیر یا خواندن دعا سکوت بر اردو حکم فرما می شد ناله های دردناک او آن سکوت و خاموشی را در هم می شکست. داستان این قصه دراز است و من اکنون همه ی آن را از برای تو نمی توانم گفت فقط بدان که اگر وی از آمدن بدین جا آگاه گردد تدابیر من جمله ضایع خواهد شد و دیگر بر او دسترسی نخواهم داشت. زود به کار خود بپردازیم! مرا به یاری تو در این جا نیاز است. نخست نظری به اطراف افکن و ببین غاری با دو دهانه در این حوالی مشاهده می کنی یا نه؛ این غار باید از همان گونه گودال هایی باشد که در روزهای سرد از دو سو آفتاب بر آن می تابد و در روزهای گرم تابستان مدخلی خنک دارد و جریان هوا آن را سرد می کند و از برای خفتن نیم روز مهیا می سازد. در سمت چپ این غار باید چشمه ی آب روانی باشد مگر آن که در طول این مدت آب آن از جریان افتاده و اکنون خشک شده باشد. اینک آهسته پیش برو و بنگر آیا اثری از آن مرد در این جا می یابی یا نه و زود خبر آن را به من باز رسان، پس از آن به تو خواهم گفت که چه کار دیگر باید کرد و آن گاه خود من نیز در این امر با تو یاری خواهم نمود. (نئوپتولموس از سنگلاخ بالا می رود) نئوپتولموس: ای اودیسئوس، کار ما بسی آسان شد، غاری که می گفتی از همین جا پیداست. اودیسئوس: من آن را از این جا نمی توانم دید آیا بالای سر تو است یا زیر پایت است؟ نئوپتولموس: اندکی در بلندی است لیکن هیچ گونه آثار رفت و آمد آدمی در اطراف نمی بینم. اودیسئوس: شاید در درون غار خفته است. برو درست تجسس کن. نئوپتولموس: درون غار خالی است و کسی این جا دیده نمی شود. اودیسئوس: آیا هیچ اثری از وجود آدمی در این جا می بینی؟ نئوپتولموس: توده ای از برگ فشرده در این جاست گوئی کسی بر روی آن می خسبد. اودیسئوس: غیر از این آیا هیچ چیز دیگر در آن جا نیست، آیا درون غار خالی است؟ ...

فهرست


  • مقدمه
  • فیلوکتتس
  • زنان تراخیس
  • الکترا
  • آزاکس


نویسنده: سوفوکل مترجم: محمد سعیدی انتشارات: علمی و فرهنگی


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب الکترا - سوفوکل" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل