loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب آخرین راز روک وود (اسکارلت و آیوی 6)

5 / -
وضعیت کالا : آماده ارسال
قیمت :
152,000 تومان
* تنها 1 عدد در انبار باقی مانده
افزودن به سبد خرید

کتاب آخرین راز روک وود، ششمین جلد از مجموعه ی اسکارلت و آیوی اثر سوفی کلورلی با ترجمه ی شهره نورصالحی توسط  نشر پیدایش به چاپ رسیده است.

تعطیلات کریسمس از راه می رسد و آیوی و اسکارلت، مطابق روال همیشگی در انتظار عمه فیبی هستند تا به مدرسه بیاید و آن ها را همراه با خود به خانه اش ببرد. اما خلاف انتظار آن ها با توجه به آخرین سخنان نامادری شان مبنی بر این که دیگر هرگز، به خانه اش بازنخواهند گشت، پدرشان با مدیر روک وود تماس گرفته، اعلام می کند که قصد دارد، این بار خود، شخصا به آن جا آمده، و دخترانش را برای گذراندن تعطیلات کریسمس به منزلش ببرد. در روز موعود، اسکارلت و آیوی همراه با پدر به خانه می رسند؛ ولی به محض ورود به درون ساختمان، با سکوتی سنگین رو به رو می شوند؛ چرا که علی رغم همیشه، نامادریشان و پسرانش در خانه حضور ندارند. وقتی دوقلوها از پدر راجع به دلیل غیبت آن ها می پرسند، او با حالتی عجیب و گیج کننده می گوید که ادیت برای خرید به بیرون رفته و پسران نیز خارج از خانه، به بازی مشغول هستند. تمامی این اتفاقات غیر معمول، اسکارلت و آیوی را متعجب می کند اما شوکه کننده ترین رویداد، زمانی رخ می دهد که پدر، تنها یادگاری های به جا مانده از مادر اسکارلت و آیوی را به آن ها می دهد؛ یادگاری هایی شامل چند عکس و یک جعبه ی موزیکال که این دختران سال ها از آن بی خبر بودند. اما موضوع به همین جا ختم نمی شود؛ اصل ماجرا زمانی آغاز می شود که اسکارلت و آیوی نامه ای پنهان شده با دست خط مادرشان را درون جعبه ی موزیکال پیدا کرده، وارد ماجراهایی پر رمز و راز می شوند.

کتاب "اسکارلت و آیوی"، عنوان اصلی مجموعه داستانی 6 جلدی می باشد که برای مخاطب نوجوانان به نگارش درآمده است. "اسکارلت" و "آیوی"، دو شخصیت اصلی داستان، خواهران دوقلویی هستند که از نظر ظاهری شباهت بسیار زیادی به یک دیگر دارند اما نوع رفتارها و خصوصیات اخلاقی هر یک نسبت به دیگری، متفاوت است. برخلاف اسکارلت که دختری بی باک، شجاع و جسور می باشد، آیوی، به شدت خجالتی و ترسو است. آن ها مادرشان را پس از تولد خود از دست داده اند و حالا پدرشان با زن دیگری ازدواج کرده است؛ زنی بداخلاق و بدجنس که مدام اسکارلت و آیوی را مورد آزار و اذیت قرار می دهد. بالاخره پس از اصرارهای مادر ناتنی، پدر دوقلوها، آن ها را به یک مدرسه ی شبانه روزی به نام روک وود می فرستد. اما رفتن اسکارلت و آیوی به مدرسه ی شبانه روزی هم، نه تنها آن ها را با زندگی آرام و بهتری رو به رو نمی سازد بلکه این دو دختر را نیز، درگیر مشکلات بیش تری می کند و روایت هایی خواندنی و پرماجرا را در اختیار مخاطب قرار می دهد.

 


برشی از متن کتاب


هیجان زدگی آریادنی خیلی به موقع بود، چون من هر چه می خواندم به جایی نمی رسیدم و دیگر حسابی از خواندن آن دست خط های منحنی و تاب دار قدیمی خسته شده بودم. تنها چیزی که دستگیرم شده بود، کلمه ی ووتن بود، همان اسمی که آریادنی به مان گفته بود مال صاحبان اصلی ساختمان بوده. بقیه ی نوشته هایش را تقریبا نتوانستم بخوانم. پرسیدم: «چی رو کشف کردی؟» آریادنی بلند شد، به کاغذهایی که من و آیوی روی میز پهن کرده بودیم، به نوبت نگاه کرد و گفت: «گمانم این ثابت می کنه که حق با مادرتون بوده. خب، شاید مدرک عینی نباشه.» دست هایم را روی سینه ضربدر کردم و با بی صبری نگاهش کردم. «خیلی خب! خیلی خب! می گم.» انگشتش را روی نقشه ی آیوی کوبید و ادامه داد: «به نظرم من این ا.م.و الیزابت مری ووتن، آخرین بانوی روک وود بوده.» آیوی گفت: «آره ممکنه. ولی چرا اسم این خانوم باید تو این نقشه ی جدیدتر مدرسه باشه؟» آریادنی متفکرانه مدادش را تپ تپ روی لبش زد و گفت: «از روی چیزایی که من خوندم، معلوم می شه وقتی مدرسه افتتاح شده، اون هنوز توی این خونه بوده. شاید موسس واقعی مدرسه خودش بوده و بارتالومیو به اسم خودش تموم کرده.» گفتم: «هاه، از اون هیچ بعید نیست.» آریادنی ادامه داد: «و موضوع این بوده که لیدی ووتن بی پول شده بوده. توی صفحه ی آخر این کاغذها می بینم که همه ی خدمتکارهاش از لیست حذف شدن. گمانم کارش به جایی رسیده که برای پول درآوردن خونه رو تبدیل به مدرسه کرده. منتها اون موقع دیگه خیلی پیر شده بوده و ظاهرا بارتالومیو رو استخدام کرده که مدرسه رو اداره کنه.» آیوی گفت: «اشتباه کرده.» «بارتالومیو احتمالا از صحنه انداختش بیرون و خودش جاشو گرفته.» هر وقت درمورد مدیر سابق مون حرف می زدم، مزه ی تلخی را توی دهنم حس می کردم. از بس که موجود نفرت انگیزی بود. «اگه اون خانم بچه نداشته، بارتالومیو خیلی راحت تونسته یک مدرک قلابی درست کنه و وانمود کنه که از اولش این جا مال خودش بوده.» آریادنی سر تکان داد و دوباره به فهرست اشاره کرد: «ولی نگاه کن - این لیست مال زمان لیدی ووتن بوده. توش چی می بینین؟» آیوی با دقت نگاه کرد و با صدای بلند خواند: «سرپیشخدمت، سرباغبان، پرستار بچه، معلم سرخانه ...» و ساکت شد و به ما دو تا نگاه کرد. از چشم هایش پیدا بود که متوجه شده: «پس بچه داشته!» آریادنی با خوش حالی دست هایش را به هم کوبید و ذوق زده گفت: «دقیقا!» مدادم را با نفرت پرت کردم روی میز و گفتم: «پس بارتالومیو درباره ی مالکیت روک وود دروغ می گفته و این جا باید به بچه های لیدی ووتن ارث می رسیده. عجب سورپریزی.» آیوی پرسید: «ولی بچه هاش چی شدن؟» آریادنی شانه اش را بالا انداخت و گفت: «از روی این کاغذها نمی شه فهمید. ولی این مال خیلی سال پیشه، قبل از شروع قرن نوزدهم.» قیافه اش کمی غمگین شد و ادامه داد: «ممکنه مریض شدن و مردن یا تو تصادف کشته شدن ...

  • نویسنده: سوفی کلورلی
  • مترجم: شهره نورصالحی
  • انتشارات: پیدایش

سوفی کلورلی


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب آخرین راز روک وود (اسکارلت و آیوی 6)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل