loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب معمای جاده ی ساحلی (پسران هاردی 6)

5 / -
موجود شد خبرم کن

درباره‌ی کتاب معمای جاده ی ساحلی (پسران هاردی 6)

کتاب "معمای جاده ساحلی" جلد ششم از مجموعه داستان‌های جذاب و معمایی "پسران هاردی" می‌باشد که تحت عنوان کتاب کودک و نوجوان به رشته‌ی تحریر درآمده است.

برادران هاردی به دلیل مشارکت در پرونده‌های متعدد پدرشان، به کارآگاهانی تازه‌کار اما حرفه‌ای مبدل شده‌اند. هر جا ماجرایی پلیسی و معمایی روی می‌دهد، با اشتیاق فراوان به بررسی ابعاد مختلف آن پرداخته و راه چاره‌ای مناسب را برایش پیدا می‌کنند. اغلب دوستان و هم‌کلاسی‌های جک و جو، از ماموریت‌های مختلف و تلاش‌های موفقیت‌آمیز آن‌ها مطلع هستند و به این نوجوانان باهوش افتخار می‌کنند.

ماجرای این جلد، از جایی آغاز می‌گردد که جک و جو، جهت شنا کردن با دوستان خود، به سوی ساحل "دون‌بیچ" حرکت می‌کنند. آن‌ها، پس از ساعت‌ها تفریح در آب گرم و لذت‌بخش دریا، جهت بازگشت به خانه، به سوی موتور سیکلت‌های‌شان به راه می‌افتند. در همین هنگام، به طور اتفاقی، با یکی از همکلاسی‌های خود، به نام "جک داد" روبه رو می‌گردند. جک، مادرش را سال‌ها پیش از دست داده و هم‌اکنون همراه با پدرش، در یک مزرعه‌ی ساحلی زندگی می‌کند. وی پس از ملاقات با پسران هاردی، جهت حل معمایی پیچیده و قدیمی، از آن‌ها درخواست یاری می‌نماید. این معما یک راز سربه‌مهر خانوادگی است؛ رازی که خاندان او از قرن‌ها پیش به دنبال رمزگشایی‌اش بوده و هستند.

حالا، جک و پدرش با عزمی راسخ، تصمیم دارند که پاسخ این معمای بزرگ و پیچیده را کشف نمایند؛ تصمیمی که به تنهایی در انجام آن موفق نخواهند شد. بنابراین عموی جک نیز به کمک آن‌ها خواهد رفت. او استاد ستاره‌شناسی کالج "چستون" می‌باشد که در "گرین‌ویل" زندگی می‌کند. علاوه بر این مرد، جک و پدرش، به همکاری دو کارآگاه محلی نیز نیاز دارند. پس چه کسی بهتر و شایسته‌تر از جک و جو که از هوش سرشار و ذاتی‌ای برخوردار هستند.

پسران هاردی بلافاصله تقاضای یاری جک را پذیرفته و با تمام وجود از آن استقبال می‌کنند. در نتیجه، صبح روز بعد، باید به مزرعه‌ی جک و پدرش رفته و از جزئیات معما آگاه شوند؛ موضوعی که آغازگر داستانی پرکشش و جذاب می‌باشد.

شخصیت‌های اصلی قصه، "فرانک" و "جو" نام دارند. آن‌ها برادرانی نوجوان و صمیمی هستند که در کنار پدرشان "فنتون هاردی"، زندگی می‌کنند. این مرد، کارآگاه معروف بین‌المللی و مشهوری می‌باشد که تاکنون معمای پرونده‌های پیچیده و بزرگی را رمزگشایی نموده است.

فرانک و جو نیز مانند پدر خویش، به حرفه‌ی کارآگاهی علاقه‌مند هستند. بنابراین با اشتیاق فراوان، با فنتون در حل معماهای جنایی و پلیسی همکاری می‌کنند؛ اقدامی که آن‌ها را با ماجراهایی خواندنی مواجه ساخته و روایت‌هایی جذاب و پرهیجان را در اختیار مخاطب قرار می‌دهد.

 

برشی از متن کتاب معمای جاده‌ی ساحلی (پسران هاردی 6)

راه‌بند عجیب

فرانک فریاد چت را خفه کرد و همان‌طور که محکم او را قل می‌داد، روی او افتاد. تراکتور و تیغه‌های گردان دروگر به فاصله‌ی چند سانتی‌متری از آن‌ها عبور کردند.

با دور شدن برنهام سوار بر تراکتور سروصدا به تدریج فروکش کرد. فرانک سر بلند کرد و متوجه کامیون بزرگی شد که به کندی در جاده به سمت بی‌پورت می‌رفت.

پشت چت زد و گفت: «چیزی نشد، رفیق، ولی بیا قبل از اینکه برنهام بخواهد این ردیف را بزند، بزنیم به جاده!»

سرانجام چت از شر کیسه‌خواب راحت شد. جوان درشت‌اندام همان‌طور که کیسه‌خواب را پشت سرش می‌کشید، دوان دوان اما با حالتی قوز کرده به دنبال فرانک از مزرعه گذشت. پسرها از زیر پرچین چوبی که رد شدند، قدری توقف کردند تا نفسی تازه کنند و دیدند که برنهام دوباره دور زد.

چت به نرمی ناله کرد: «من دیگر بسم شد. زودتر از اینجا برویم!»

- هیس!

دو پسر که از رفتار کشاورز حیرت کرده بودند، همان‌طور به تماشای تراکتور ایستادند که بی چراغ، خاک‌های نزدیک جاده را زیر و رو می‌کرد. پس از بیست دقیقه، تراکتور متوقف شد. برنهام موتور را خاموش کرد، پایین پرید و به خانه‌اش برگشت. در عرض دو دقیقه، چراغ‌ها خاموش شدند.

چت پرسید: «معلوم هست چه خبر شده؟ یعنی برنهام خبر نداشت ما اینجاییم و این کار را کرد که فقط ما را بترساند؟»

فرانک پرسید: «اگر غیر از این بود، چرا چراغ‌هایش را روشن نکرد؟»

چت اخم‌هایش درهم رفت: «بزرگ‌ترین خباثتی بود که به عمرم دیده‌ام!»

دو پسر که از پا افتاده بودند، باقی ساعات شب را به نوبت کشیک دادند. با طلوع خورشید، وقتی اتفاق دیگری رخ نداد، به سمت شمال راندند و به جو و بیف ملحق شدند.

آن دو شب بی حادثه‌ای را در جاده‌ی پمبروک گذرانده بودند، اما با شنیدن ماجرای فرانک و چت به هیجان آمدند و به این نتیجه رسیدند که فعالیت‌های برنهام شک‌برانگیز است.

فرانک پرسید: «شما دو تا چیزی از پشت بی‌سیم پلیس نشنیدید؟»

بیف جواب داد: «چیز تازه‌ای نبود.»

بعد، چت و بیف سوار قارقارک از آنجا رفتند. دو برادر سوار بر موتورسیکلت‌هایشان خیلی زود از آن‌ها سبقت گرفتند...

کتاب معمای جاده‌ی ساحلی (پسران هاردی 6) اثر فرانکلین دیکسون و ترجمه پیمان اسماعیلیان در انتشارات محراب قلم به چاپ رسیده است.


فهرست


تعقیب

گزارش پلیس

معمای مهاجر

مهمان مشکوک

راهبرد

برخورد اسرارآمیز

شلیک هوایی

حلقه‌ی آتش

تار عنکبوت

راه‌بند عجیب

نگهبان روی صخره

مدرک کاشته شده

کارآگاه گرسنه

سرنخ‌های دریایی

حمله‌ی دوجانبه

کلک عقب‌نشینی

اسب چوبی

نجات زندانی

فرار نومیدانه

دستگیری و گنج



  • نویسنده: فرانکلین دیکسون
  • مترجم: پیمان اسماعیلیان
  • انتشارات: محراب قلم

فرانکلین دیکسون


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب معمای جاده ی ساحلی (پسران هاردی 6)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل